به گزارش «راهبرد معاصر»؛ جنایات بشری علیه مردم افغانستان بهویژه جامعه شیعیان این کشور ادامه دارد. طی چند ماه گذشته چندین مرتبه مراکز و اماکن شیعیان شامل مساجد، مراکز درمانی و مراکز فرهنگی و آموزشی و رسانهای آنها در چرخهای از انواع انتحاریها توسط تکفیریها صورت گرفته و زنجیره نسلکشی و کشتار هولناک شیعیان در شهرهای کابل، قندهار و مزار شریف و دیگر مناطق، بدون کوچکترین وقفهای ادامه داشته است. بهمانند گذشته مسئولیت این انفجارهای انتحاری اخیر را نیز گروهک تروریستی تکفیری داعش برعهدهگرفته است؛ گروهکی که پیشتر نیز اقدامات مشابهی انجام داده بود و به دنبال آن حکومت طالبان متعهد شده بود، ضمن حفاظت از مساجد شیعیان افغانستان و تعهد به حفاظت از جان شیعیان این کشور، با حمله به مخفیگاهها و مراکز داعش در جنوب و شرق این کشور، ریشههای آن را بخشکاند.
بر اساس این تعهد، انتظار میرفت که طالبان تدابیری را برای تأمین امنیت مساجد شیعیان اتخاذ کند، اما با بمب گذاریهای متوالی اخیر و عدم واکنش لازم و اتخاذ تدابیر امنیتی مناسب از سوی طالبان، به نظر میرسد که مسئله امنیت شیعیان از اولویتهای اصلی طالبان نبوده است و حفاظت از شیعیان و مکانهای شیعه در افغانستان چندان در اولویت طالبان نیست بلکه بیشتر به نظر میرسد که اولویت طالبان بهبود روابط با دولتهای خارجی است تا رسیدگی به تهدیدهای داعش علیه شیعیان افغانستان؛ زیرا برقراری رابطه با این دولتها برای تداوم سیاسی و اقتصادی طالبان مهمتر است.
طالبان اکنون بهعنوان گروهی که بخش اعظمی از امور در افغانستان را بر عهده دارد، مسئول اتفاقات و حوادث امنیتی افغانستان است و باید پاسخگوی جنایات و ناامنی موجود در این کشور باشد.
طالبان باید بداند با توجه به تعهدی که به تأمین امنیت شهروندان شیعه افغانستانی و تأمین امنیت مساجد شیعیان داشته است، ادامه حملاتی ازایندست، در کنار قربانی گرفتنهای فاجعهبار از مردم، هزینههای بسیار سنگینی را براین گروه تحمیل میکند. عدم توانایی یا حتی عدم توجه طالبان به برقراری امنیت سراسری بهویژه امنیت اقلیت شیعیان افغانستان، قطعاً مشروعیت و مقبولیت و پایبندی به تعهدات بینالمللی این گروه را با پرسشهای جدی و بزرگ مواجه میکند؛ بنابراین، این گروه میبایست که نسبت به اقدامات تروریستی در خاک افغانستان واکنش لازم را نشان دهد، چراکه وظیفه ابتدایی یک حکومت ایجاد امنیت برای شهروندان است و اگر نتواند در این زمینه به مسئولیتش عمل کند یک حکومت ناکارآمد تلقی خواهد شد.
در این میان، حتی اگر طالبان نخواهد که روابط و تعاملی دوستانه با شهروندان شیعه افغانستان داشته باشد یا به مطالبات مشروع و قانونی آنان پاسخ مثبت دهد، دستکم برای حفظ اتوریته و تحقق عینی ادعای خود مبنی بر استقرار امنیت و ثبات هم که شده باید تدابیری جدی و بازدارنده از وقوع مکرر این جنایات در آن کشور بهویژه مناطق شیعهنشین افغانستان بیندیشد.
رهبران طالبان باید متوجه شده باشند که داعش تنها به دنبال به رخ کشیدن ناتوانی طالبان در تأمین امنیت افغانستان است همچنین آنچه از این اقدامات ایذایی تکفیریها دنبال میشود ایجاد وضعیتی در افغانستان است که پیروان مذاهب اسلامی در دستهبندیهای تکفیری استعماری شیعه و سنی، به جان هم بیفتند و خون یکدیگر را به جرم غیریت برساخته از تفکر تکفیری وهابی ـ داعشی، مباح بپندارند و بر زمین بریزند. براین اساس حکومت طالبان میبایست، با عزمی راسخ با گروههای تروریستی تکفیری مبارزه نماید و اجازه ندهد که افغانستان به پایگاه تروریسم بینالمللی تکفیری و محل درگیریهای خونین و اقدامات ایذایی تکفیریها، تبدیل گردد. طالبان میبایست در کنار مبارزه نظامی برای سرکوب هستهها و مراکز اصلی تفکر تکفیری ، کارزار گسترده فرهنگی ـ تبلیغاتی علیه این جریانات ایجاد نماید و با استفاده از رسانههای سنتی و مدرن، به آگاهی افزایی مردم و جوانان بیکار افغانستانی بهمنظور جلوگیری از پیوستن آنان به صفوف گروههای تکفیری- تروریستی گردد.
به دنبال سلسله حوادث ضدامنیتی در افغانستان، ایران میبایست خطوط قرمز و راهبرد امنیتی جدید خود را برای طالبان معتبر و مشخص کند. مشخصسازی خطوط و راهبرد امنیتی ایران در مورد شیعیان افغانستان برای طالبان میتواند با فشارها و درخواستهای صریح دیپلماتیک از این گروه آغاز گردد. ابتدا ایران میبایست سوای از اینکه عوامل حوادث اخیر تروریستی، داخلی یا خارجی بوده، گروه طالبان را مسئول برقراری امنیت کل مردم افغانستان بداند و صریحاً به حاکمان طالبان اعلام کند که این گروه نمیتواند صرفاً با اتخاذ راهبرد محکومیت بدون پذیرش مسئولیت واقعی و تنها با اکتفای به همدردی ظاهری با فجایع دهشتناک تروریستی علیه شهروندان افغانستان بهویژه شیعیان، خود را از دایره مسئولیتپذیری متعهدانه، خارج ساخته و از هرگونه عمل مقابلهای و پیشگیرانه، چشمپوشی نماید، بلکه میبایست با انجام تعهدات خود به حفظ امنیت شهروندان افغانستان مبادرت نموده و به شناسایی و محاکمه عاملان و آمران تکفیری این جنایات، بهطور شفاف و بدون ابهام بپردازد.
در گام بعدی ایران میبایست به طالبان اعلام کند که برای برقراری امنیت شیعیان افغانستان زمان نامحدودی در اختیار ندارد و ایران نمیتواند عادی شدن تکرار حوادث ضد امنیتی علیه شیعیان این کشور را تحمل کند. ایران میبایست به طالبان اعلام کند که اگر توانایی تأمین امنیت شهروندان افغانستانی را ندارد، این گروه میتواند همکاریهای امنیتی فراتری با ایران برای برقراری امنیت پایدار در خاک افغانستان داشته باشد. یا اینکه ایران میتواند به طالبان پیشنهاد دهد که در تأمین امنیت مراکز شیعی، مقاومت خودی توسط شیعیان افغانستان ایجاد شود و مسئولیت تأمین بخشی از امنیت بر عهده نهادهای مردمی و محلی سپرده شود، چنانچه در حکومت قبلی نیز امنیت مراکز شیعی پس از افزایش موج حملات تروریستی بر تجمعات شیعیان، به گونه محلی و مردمی تأمین میگردید، البته لازمه این کار این است که طالبان، تسلیحاتی را که از شیعیان گرفته است دوباره به آنها پس بدهد تا مردم خود امنیت مراکزشان را تأمین کنند.
همچنین بر ایران لازم است، بهطور صریح به حاکمان طالبان اعلام نماید که این گروه بدون روی آوردن به عملگرایی سیاسی، باز کردن درهای حکمرانی و تصمیمگیری به روی نیروهای سیاسی و اجتماعی دیگر و تعامل و همکاری با اقلیتها، از پس اداره دولت و کنترل وضعیت اقتصادی، سیاسی و امنیتی کنونی افغانستان، درنخواهد آمد.