میهن من! باز زخم از نابرادر خورده ای گرم جنگ رو به رو، از پشت خنجر خورده ای حرف دارد با دل ما، قدر یک تاریخ حرف سرخی خون شهیدان بر سپیدی های برف خاک میهن! باز هم جسم شهیدی سهم توست شرحه شرحه پیکر سرو رشیدی سهم توست باز اهریمن به میهن آتشی افروخت آه در میان شعله دیدم خشک و تر میسوخت آه کفر و ظلمت باز از صورت نقاب انداخته جاهلیت شعله بر جان کتاب انداخته در گلومان خشک شد فریادهای اعتراض در هجوم های و هو گم شد صدای اعتراض در کمین بودند گرگان، فتنه در سر داشتند خوابهایی دیده بودند و سر شر داشتند خواب میدیدند هر قشری به میدان پا نهد هر گروهی با شعاری در خیابان پا نهد این یکی فریاد استعفای دولت سر دهد آن یکی در آتش تعطیلی مجلس دمد هر یکی چیزی بگوید، حق و باطل گم شود موجی از سردرگمی ها قسمت مردم شود خویش را در خیل مردم جا دهد آشوبگر فتنه انگیزد میان این و آن با صد شرر آتشی خیزد که خاموشی نگیرد سالها کینه هایی که فراموشی نگیرد سالها صبح یکشنبه کلامی روی آتش آب ریخت فتنه را دیدم که حیران و هراسان میگریخت تا صف مردم از این آشفتگی ها دور شد اغتشاشی کور بر جا ماند و فتنه کور شد با کلامی مختصر نیرنگشان بر باد رفت خرج های چند سال دشمنان بر باد رفت گرچه بعضی از خودی ها آن زمان دلخور شدند از سوال و شبهه و نقد و تأمل پر شدند از چه رو آقا خودش را خرج دولت کرد باز؟ خویش را آماج تیغ طعن و تهمت کرد باز غافل از این که چه جنگی پشت این صحنه به پاست در کمین گاهند گرگان لحظه ای غفلت خطاست خضر راه است او، دگر چون و چرا کردن چرا؟ نور ماه است او، تو راه از چاه بشناس و بیا از ریاض و لندن و پاریس این آتش رسید دود آن هم میرود در چشمشان، خواهند دید حاجیان بار بسته جانب میقات غرب! چیست جز تحریم و آشوب و بلا سوغات غرب؟ با صف اول نشینان فاش میگوییم راز اعتراض ما سر جای خودش باقیست باز اعتراض ما به سستی های تدبیر شماست از گرانیها، از این شش سال تأخیر شماست از معطل کردن کشور سر میز فریب که نشد از آن بجز تحریم روزافزون نصیب دم به دم از گفتگو با اجنبی دم میزنید پس چرا در گفتگو با مردم خود الکنید؟ با تلاش و عزم و باور، راه حل در داخل است بارها فرمود رهبر: راه حل در داخل است جان مولا با ولی این عهد و پیمان مشکنید این نمک خوردید صد بار، این نمکدان مشکنید با چراغ لاله ها اینک ره ما روشن است راهیان صبح میدانند فردا روشن است