قصه ی بودنِ من ،
قصه یِ تکراری بود
شب و روزم مثلِ آسمونِ
رگباری بود
من واسه خودم که زندگی نکردم هیچوقت
زندگی نکردنِ من همیشه اجباری بود
بغضی توو سینم که ، بشکنه دریا میشم
این روزا بدجوری دارم تک و تنها میشم
کاری با این دلِ بیچاره ی من کردن که
دارم افسرده ترین آدمِ دنیا میشم
دارم افسرده ترین آدم دنیا میشم
زندگی کردم و هیچ چیزی نفهمیدم نفهمdدم حیف
خیلی وقته دیگه از ریشه نخندیدم ، نخندیدم حیف
خیلی وقته دیگه از هیچ کسی توو این دنیا
حرفای قشنگِ عاشقانه قشنگِ عاشقانه
حرفای قشنگِ عاشقانه نشنیدم حیف
خسته ام از اینکه یه عمر ، با همه چی سَر کردم
کاش به دنیایِ بچگی برگردم
روزایی که این دلِ دیوونه خوش باور بود
روزایی که غم بود اما زندگی بهتر بود
روزایی که غم بود اما زندگی بهتر بود
زندگی بهتر بود …
زندگی کردم و هیچ چیزی نفهمیدم نفهمیدم حیف
خیلی وقته دیگه از ریشه نخندیدم ، نخندیدم حیف
خیلی وقته دیگه از هیچ کسی توو این دنیا
حرفای قشنگِ عاشقانه قشنگِ عاشقانه
حرفای قشنگِ عاشقانه نشنیدم حیف