به گزارش راهبرد معاصر؛ بعد از یک تاخیر و تعلل شش ماهه بالاخره توافق دوجانبه ما بین آمریکا و طالبان توانست که دو طرف را برای مذاکرات به اصطلاح بین الفغانی را بین طرف های طالبان و دولت بر سر میز مذاکره بنشاند، قاعدتا طالبان در این مسیر کماکان مطالبات اصلی و تعهدات طرف مقابل را از آمریکایی ها طلب می کنند نه از طرف افغانی و دولت، از طرف دولت هم طالبان امیدوار است که در سایه فشار ها و مشکلات پیش آمده و فشار آمریکایی ها بر دولت افغانستان دستاوردهایی کسب کند، ضمن اینکه در شرایطی که آمریکایی ها در حال خارج شدن از این کشور هستند توافق در حدی با طالبان ایجاد شود که حداقل امنیت پایدار بدون بازگشت انفجارها و ترورها به منصه ظهور برسد هم دست طالبان را برای فشار بیشتر به دولت افغانستان باز کرده است.
واقعیت این است که هنوز این مذاکرات فقط یک نشست آشنایی است و قاعدتا روز دوشنبه مذاکرات اصلی شروع می شود هر چند که دستور کار هنوز مشخص نیست به این دلیل که طالبان از یک منظر موضوع را تحلیل می کند و طرف دولت از منظر دیگری! طالبان مسئله صلح پایدار و امنیت را به نتیجه مذاکره و شرط خود موکول کرده است تا به عنوان یک دستاورد به طرف خود بفروشد.
طرف دولت هم امیدوار است که ابتدا یک آتش بس و صلح پایدار را با کمک طرف های اروپایی شکل دهد، همچنین مسئله قانون اساسی و ساختار سیاسی را به عنوان خط قرمز خود در مذاکرات بگنجاند، لذا این وضعیت هنوز دستور کاری که بتواند نشست بین الفغانی را راه بیاندازد و کلید بزند تا به یک نقطه ی روشن برسد به صورت شفاف مشخص نیست.
به هر حال به نظر می رسد طرفین این مذاکره طی دو روز آینده با کمک آمریکا موضوعات مورد بحث را در دستور کار اولیه خود قرار دهند و با فشار پاکستانی ها و لابی قطری ها به این مساله دست بیابند.
در مجموع در حال حاضر نمی توان از دور نمای روشن این مذاکرات سختی گفت، ضمن اینکه نباید فراموش کنیم که مسئله توافق دوحه نه با هدف کمک به مردم افغانستان بلکه به منظور حفظ اهداف منطقه ای آمریکا و همچنین به عنوان یک دستاورد در شرایط رقابت های انتخاباتی آمریکا که حدودا پنجاه روز دیگه به طور کامل وارد عرصه رقابت ها می شود دنبال می شود. بیش از هر هدف دیگری آمریکایی ها بیشتر به دنبال فروختن این نشست به افکار عمومی ایالات متحده هستند و با همین رویکرد هم در طی روزهای آینده تعداد نیروهای آمریکایی در افغانستان به چیزی حدود 4000 تا 4500 نفر تقلیل پیدا کند. کاهش نیروی آمریکایی در افغانستان باز هم در جهت تاثیر گذاری بر افکار عمومی آمریکا و افغان هاست هر چند که فشاری بر دوش افغان ها می گذارد و آنها گمان می کنند در نبود نیروهای آمریکایی پشتشان خالی می شود بنابراین مجبورند راحت تر با طرف طالبان به نتیجه برسند که البته این مساله اتفاقا طرف طالبانی را هم جری تر می کند، لذا می توان چنین نتیجه گرفت که خروج آمریکایی ها از افغانستان به طالبان احساس قدرت بیشتری می دهد لذا آنها سعی می کنند حداکثر امتیازات را از طرف مقابل به دست آورند.
این مسیر چند خطر در پی دارد، اول اینکه تروریزم را وارد شرایط پیچیده تری می کند و از این به بعد سناریوی آمریکایی ها برای فشارهای تروریستی طالبان به طور قانونا و مشروع به این گروه اجازه می دهد که در داخل افغانستان موقعیت پیدا کنند. به عبارت دیگر داعش هم به موقعیت امروز طالبان تبدیل می شود و به عبارتی ابزار دست طالبان خواهد شد.
طالبان در حوزه سیاسی فعالیت می کند و مسئله ترور و نا امنی را به داعش سفارش می دهد تا انجام شود تا به طور کامل ساختارهایی که در این بیست سال شکل گرفته از صحنه افغانستان پاک نشود و ما شاهد تشکیل یک عمارت اسلامی و گام بعدی خلافت اسلامی باشیم که کل منطقه را تهدید خواهد کرد .