به گزارش راهبرد معاصر؛ در دوران حاکمیت نئوکان ها، واشنگتن به همراه متحدان منطقه اش سیاست «فشار حداکثری» را علیه تهران دنبال می کرد. عربستان سعودی، امارات عربی متحده در کنار رژیم صهیونیستی سیاست خارجی آمریکا را در خاورمیانه به استخدام اهداف منطقه ای خود در آورده و منافع ایران را در سراسر منطقه غرب آسیا مورد تهدید قرار دادند. ترور سپهبد قاسم سلیمانی و محسن فخری زاده، انفجار و خرابکاری در مراکز نظامی و غیر نظامی، عملیات خرابکارانه در سالن مونتاژ سانترفیوژ نطنز، حملات پراکنده به اهداف مرتبط با ایران در سوریه و ... بخشی از اقدامات خصمانه ای بود که تل آویو به شکل غیر مستقیم و مستقیم در اجرا آن ها نقش داشت.
در آن ایام برخی افراد آگاه به «نیوزویک» گفتند که اسرائیل در حال حاضر عملیاتی موسوم به «حمله در میانه جنگ» را در پیش گرفته است و تلاش دارد ضمن محدود کردن فعالیت گروه های مقاومت در سوریه، لبنان و عراق از ایجاد پایگاه های ایران در موقعیت های استراتژیک جلوگیری کند تا در صورتی که جنگ مستقیمی میان ایران و اسرائیل درگرفت از این ناحیه ضربه نخورد. به هر ترتیب تل آویو سعی داشت تا در آخرین روزهای ریاست جمهوری دونالد ترامپ از فرصت استفاده کرده و به ایران ضربه بزند. بسیاری از کارشناسان معتقدند که تل آویو قصد داشت تا با تحریک ایران در دوران حاکمیت جمهوری خواهان، جنگی فراگیر را علیه تهران آغاز کند.
با شکست ترامپ در انتخابات نوامبر ۲۰۲۰ و روی کار آمدن جوزف بایدن و تیم دموکرات وی در کاخ سفید، اسرائیل در وضعیت شوک سیاسی قرار گرفت. اکنون تیم بایدن قصد دارد تا با اتخاذ استراتژی عمل گرایانه و متفاوت، برنامه راهبردی اقدام جامع مشترک موسوم به برجام را احیاء کند. بر همین اساس در ۹ آوریل ۲۰۲۱ دور جدید مذاکرات برجامی با هدف بازگشت آمریکا به برجام شروع به کار کرد. اما اسرائیل که حتی پیش از قرارداد سال ۲۰۱۵ به عنوان یکی از مخالفین قرارداد هسته ای با ایران بود، تمام تمرکز خود را بر ایجاد اخلال در مذاکرات وین قرار داد تا همچنان وضعیت امنیتی و شاکله تحریم های دوران ترامپ در دوره بایدن نیز به قوت خود باقی بماند.
بر همین اساس در ۱۱ آوریل ۲۰۲۱، اسرائیل در عملیاتی خرابکارانه به دست رضا کریمی عامل نفوذی موساد بخشی از شبکه توزیع برق تاسیسات غنی سازی نطنز را قطع کرد که به تبع آن بسیاری از سانترفیوژ های نصب شده در این مرکز از کار افتادند. ایران نیز در پاسخ به این اقدام تروریستی اسرائیل سطح غنی سازی خود را به سطح بی سابقه ۶۰٪ ارتقاء داد. علاوه بر این هدف قرار گرفتن کشتی «هایپریون» در آب های امارات، انهدام مرکز اطلاعات و عملیات ویژه موساد در شمال عراق و حمله موشکی از خاک سوریه به تاسیسات هسته ای «دیمونا» بخشی از عملیات انتقام جویانه ایران در جواب حمله تروریستی نطنز ارزیابی می شود. با این همه مجموعه اقدامات تحریک آمیز تل آویو منجر به قطع یا کند شدن مذاکرات هسته ای نشد. به همین دلیل اسرائیلی ها در پلن «بی» خود در تلاش اند تا خواسته هایشان رو به عنوان شروط جدید در مسیر احیاء برجام به طرفین مذاکره دیکته کنند. صهیونیستها در دوران جدید قصد دارند تا فشار بر روی ایران را حفظ کنند. آن ها در دستگاه تحلیل خود به این نتیجه رسیدند که چون مسیر مذاکرات وین در جهت احیاء توافق سال ۲۰۱۵ است، هرگونه اقدام خرابکارانه علیه منافع تهران پاسخی نخواهد داشت اما واکنش ایران در چند روز آخر نشان داد که ظاهرا سیاست "صبر راهبردی» ایران به پایان رسیده و صهیونیستها ها دچار خطا محاسباتی شدند.
تقابل آشکار و پنهان ایران و اسرائیل در غالب «جنگ کنترل شده» در حال پیگیری است. با این حال صهیونیستها ها به این نکته توجه ندارند که دامنه کنترل تنش ها محدود است و هر لحظه امکان دارد این اقدامات خرابکارانه و تلافی جویانه منجر به جنگی فراگیر شود. واقعیت آن است که امروز اسرائیل با بحران تشکیل کابینه، آشفتگی سیاسی بی سابقه ای را تجربه می کند. در این میان نتانیاهو دارای موقعیت بسیار شکننده ای در مسیر کسب مجدد صندلی نخست وزیری است، پس تلاش می کند تا با انجام عملیات های تهاجمی علیه ایران خود را یگانه منجی قوم یهود در برابر تهدیدات خارجی نشان دهد و بتواند با جذب رای و نظر احزاب دست راستی در سرزمین های اشغالی، کرسی های لازم را در کنست بدست آورده و بار دیگر به عنوان نخست وزیر اسرائیل معرفی شود. اکنون به نظر می رسد تنش ها میان تهران و تل آویو وارد مرحله تازه ای شده است. اگر اسرائیل بخواهد به شدت تنش ها به وسیله اقدامات تروریستی و خرابکارانه اش ادامه دهد، آنگاه ممکن است به سبک بازی "دومینو" ایران چاره ای جزء حمله گسترده علیه اهداف اسرائیل در داخل و خارج از خاک اسرائیل نداشته باشد.
بنیامین نتانیاهو در دوران ترامپ سه سناریو را علیه تهران دنبال می کرد. نخست آنکه جمهوری اسلامی ایران به دلیل فشار تحریم های آمریکا دچار بحران شدید اقتصادی شده و سقوط می کند. دوم آنکه ایران دیگر قادر به کنترل و مدیریت کشور به دلیل جنگ اقتصادی آمریکا نباشد و به همین دلیل تن به خواسته های ۱۲ گانه مایک پمپئو دهد. و در سناریو آخر نیز ترامپ دستور حمله به زیر ساخت های برنامه هسته ای ایران را بدهد. اکنون نه تنها نظام جمهوری اسلامی تسلیم نشده و سقوط نکرده است، بلکه این ترامپ بود که کاخ سفید را از دست داد. روزنامه هاآرتص اقدامات ضد ایرانی نتانیاهو را بازی با آتش توصیف کرد و نوشت:« تغییر قوانین بازی می تواند پیامد های مخربی برای تل آویو به همراه داشته باشد» «بی بی» که تمام رویا های خود را بر باد رفته می بیند، حال خود در گوشه ی رینگی قرار دارد که برای ایران آماده کرده بود.