به گزارش "راهبرد معاصر"؛ علوی تبار فعال سیاسی اصلاح طلب معتقدست: بين اصلاحطلبان به لحاظ اينكه چه چيزي را منشأ مشكلات ميدانند، اختلاف وجود دارد. گروهي معتقدند اگر كارگزاران سياسي تغيير كرده و متناسب با آنها سياستها و خطمشيها تغيير كنند، مشكلي نخواهيم داشت. بخش ديگري از اصلاحطلبان معتقدند كه در نظام تصميمگيري مشكلات ساختاري داريم. حتي اگر مسوولان سياسي هم تغيير كنند به دليل معيوب بودن سيكل تصميمگيري دوباره خطاها تكرار ميشوند.
پس از اغتشاشات بود که اصلاح طلبان با یک انفعال
رفتاری شگفت انگیز روبرو شدند. ریشه های این انفعال به عمق استیصال تئورسین های این
جریان بازمی گشت. اصلاح طلبان که پس از 88 تداوم حیات سیاسی خود را در بزنگاه ها و
کارزارهای انتخاباتی به زلف دیگرانی خارج از اردوگاه خویش گره می زدند، قائل به
این موضوع نبودند که طی الطریق کجدار و مریز در عرصه سپهر سیاست کشور مادامی جواب
می دهد که هوای آسمان سیاست آفتابی باشد.
اغتشاشات به مثابه وزش باد نه چندان شدید،
اصلاح طلبان را در بوته آزمایشی سنگین قرار داد و از آنجایی که آمادگی لازم برای
واکنش در برابر آن را نداشتند لاجرم انفعال مطلق و پارادوکس های مکرر را به خروجی
اردوگاه خویش مبدل کردند. اما ریشه های این استیصال چیست؟
اصلاح طلبان تمام حرکت های ممکن را در شطرنج سیاست داخلی امتحان کرده اند. پوشیدن قبای اپوزسیون در 88، احتیاط سیاسی در 92، انتحار سیاسی در انتخابات 96 و در نهایت بن بست سیاسی در دوران پسااغتشاشات. آنها به خوبی می دانند اینک زمان روشن شدن تکلیف شان با اردونشنیان و پایگاه های اجتماعی شان است. اما به نظر می رسد چرایی و راز سردرگمی سیاسی این جریان این است که آنها نه تنها در تعیین نسبت خود با حاکمیت، مردم و دولت با مشکل مواجه هستند، بلکه جریان اصلاحات به شکل مطلق در گزینش راهبرد هم با معضلی جدی دست و پنجه نرم می کند و این مسئله را می توان از انتخاب تاکتیک های پارادوکسیکال و بعضا بی ربط به شکل عیان مشاهده کرد.