به گزارش «راهبرد معاصر»؛ اجسام از آنچه که تصور میکنید به شما نزدیکتر است. تعجب نکنید، نمیخواهم در مورد نزدیک یا دور بودن اجسام از خودروها صحبت کنم؛ میخواهم از چیزهایی که کمی از ما جلوتر هستند، حرف بزنم.
کمی دقت میکنیم میبینیم بعضی چیزها گویی کمی از ما جلوتر هستند. فناوری از این نوع و همیشه چند گام جلوتر از ماست.
دست کم در کشور ما این گونه است؛ نخست، فناوریها وارد میشوند سپس یاد میگیریم باید چگونه آنها را به خدمت بگیریم. شبکههای اجتماعی وارد، دست به دست و به کار گرفته و فراگیر میشوند؛ مدتها از زمان ورودشان میگذرد؛ اثراتی در جسم، روح، باورها و ضمیرهای ناخودآگاه ما میگذارد و در کنار محاسنی که دارد، به جانوری تبدیل میشود که زندگیهای زیادی را بر هم میزند، فاصلهای زیادتر از حد معمولی میان پدران و مادران با فرزندانشان ایجاد میکنند و در پایان، ترویجکننده بیبندوباری و هرج و مرج میشوند. بعد از مدتی به فکر فرو میرویم باید با اختاپوسی که این سالها به جانمان افتاده است، چه کرد؟
در مورد ستارهسازی و بازآفرینی سلبریتیها نیز چنین است؛ نخست، سلبریتیها به سبک هالیوود ساخته میشوند، سر و شکل میگیرند و قَد میکشند چندی بعد به این فکر فرو میرویم باید با او چه کرد؟ فرهنگ عامه، سلبریتی را با شهرت، امضا و سلفی، فرش قرمز، خودروهای لوکس و تیم حفاظتش میشناسند.
فوتبالیستی که روزی با خودروی رنو 5 مسافرکشی میکرد، بعد از رسیدن به شهرت، الان که مدتهاست فوتبال را رها کرده، در آن سوی آبها به ماشینی ذرهپوش و عامل شبکههای غربی تبدیل شده است
اما ماجرای سلبریتیها فقط ظاهر پرزرق و برقی دارد؛ هنرپیشهای که تا دیروز به نان شب خود محتاج بود، امروز در مقابل حاکمیت تمام قد ایستاده است و از هیچکس ابایی ندارد. حالا دیگر سلبریتیها در جامعه شکل گرفته اند و فالوورهایشان به میلیونها تن رسیده اند. هنرپیشه محتاج نان شب و فوتبالیست مسافرکش دیروز فیالحال به پایگاهی اجتماعی که دهها میلیون نفر او را شب و روز در شبکههای اجتماعی دنبال میکنند، بدل شد.
به گفتههای سلبریتی توجه کنید؛ «به جایی رسیده بودم حتی نمیتوانستم نون و پنیر بخرم ـ شبهایی بود گرسنه خوابیدیم، بچهام به خاطر گرسنگی آن قدر گریه کرد که بیهوش شد، اومدم تو خیابون و شروع کردم به عربده کشیدن. در آن زمان از تأمین مایحتاج اولیه زندگی هم محروم بودم تا روزی که بعد از چهار سال به من گفته شد، میتوانید از فردا کار خود را در تلویزیون شروع کنید».
این گفتههای مردی است که روزی به نان شب محتاج بود و الان قیمت ساعت مچی برند رولکسش حدود 34 هزار دلار است و با خودروی BMW و تیم حفاظت در انظار عمومی ظاهر میشود.
او چندی پیش در ویدئویی اعلام کرده بود «با مردم خشونت نکنید، با مردم حرف بزنید» و در حالی که 30 میلیارد تومان از محل تولید برنامهای تلویزیونی را به جیب زده است، میگوید «اجازه نمیدهم حتی یک فِرِیم از فلان مجموعه پخش شود».
داستان سلبریتیهایی که فاصله زیادی میان گذشته و حال آنهاست، به اینجا ختم نمیشود؛ فوتبالیستی که روزی با خودروی رنو 5 مسافرکشی میکرد، بعد از رسیدن به شهرت، الان که مدتهاست فوتبال را رها کرده، در آن سوی آبها به ماشینی ذرهپوش و عامل شبکههای غربی تبدیل شده است.
«دفاع مشروع حق ماست، خودمان را محصور نکنیم، هرگونه تجمع در مکانهای بسته مانند دانشگاه و ایستگاههای مترو و بنبست و شما را در موقعیت محاصره شدن قرار میدهد، من به عنوان ایرانی تا روزی که زنده هستم در کنار مردم رنج دیده که برای زن زندگی آزادی مبارزه میکنند ایستادهام به امید ایرانی آزاد و آباد». اینها بخشی از اظهار نظرهای این سلبریتی است که این روزها در فضای مجازی بازنشر شده است.
ضدارزش تولید سلبریتی با بالا رفتن قراردادها، تغییر در سبک زندگی و خودروهای میلیاردی، مانند فناوری بیهیچ ضابطهای بیمحابا وارد شد. کسی نپرسید این ضدارزش از کجا آمده و قرار است برای ما و مردم چه کند و درمانگر کدام درد باشد.
کمی بعد سلبریتیها با استفاده از شهرت خود شأن اجتماعی آفریدند و در شبکهها، رسانهها و فضای مجازی صاحب جایگاهی شدند. او دیگر فقط بازیگر یا فوتبالیست نبود، بلکه به واسطه محبوبیت اولیه و دنبالکنندگانش میتوانست به راحتی درباره همه چیز نظر بدهد و حتی این جرئت به مرور به او داده شد با عالیترین مقام ها وارد چالش شود و در توئیتر و اینستاگرام با شعر، استعاره و جملاتی که معلوم بود تولید خودش نیست، شروع به تکهپرانی کُند.
کمی بعدتر به دنبال فوت دختر دانشآموزی در اردبیل فوتبالیستی مدعی شد در مقابل فوت آن دختر نباید سکوت کرد؛ سکوتی که تاوان مرگ دارد. او به طور ضمنی مقصر اصلی فوت دختر دانش آموز را نیروهای امنیتی معرفی کرد.
سلبریتیها با استفاده از شهرت خود شأن اجتماعی آفریدند و در شبکهها، رسانهها و فضای مجازی صاحب جایگاهی شدند. او دیگر فقط بازیگر یا فوتبالیست نبود، بلکه به واسطه محبوبیت اولیه و دنبالکنندگانش میتوانست به راحتی درباره همه چیز نظر بدهد
آیا نباید از این فوتبالیست پرسید؛ چرا به واسطه رسانه یا صفحهای که در شبکههای اجتماعی برای اظهار نظر داشتید و به سبب جایگاه اجتماعی که از آن برخوردارید سعی می کنید بدون داشتن اطلاعات و مستندات کافی خبر دروغ منتشر کنید و با وجود توضیحات پدر، بستگان متوفی و مسئولان اردبیل عذرخواهی نکردهاید، اصرار دارید دروغ منتشر شدهتان، راست است.
واقعیت این است سلبریتیهایمان مدتهاست در مورد سیاست، روابط بینالملل، موضوعات اقتصادی، آب و برق و ضرورت تصویب شدن یا نشدن قوانین نظر میدهند و کمی بعد خود را به یکباره سردمدار عدالتخواهی در جامعه میبینند. به خود اجازه میدهند در مقابل خشونتها و اغتشاشات سکوت و منتشرکننده روایتهایی وارونه باشند و نظام و کشور را مورد خطاب قرار دهند تا به ادعای خود دست از خشونت بردارد.
خنده دار نیست سلبریتی ای که حتی نمیتواند یک خط در مورد امنیت ملی بنویسد حالا صاحب نظر شده است و چنان وارونه سازی واقعیت میکند که گویی باید به مطالبات مردمی پاسخ دهد و در حالی که فکر میکند سخنگوی مردم هست، سخنگوی دشمن شده است؟
الکس جونز، مجری معروف برنامه ای رادیویی در آمریکاست که به خاطر فقط یک اظهارنظر علیه دولت کشور متبوعش که آن هم 10 سال پیش بیان کرده بود، به پرداخت 965 میلیون دلار محکوم شد. او 10 سال پیش گفته بود، حادثه تیراندازی در مدرسه سندیهوک کار دولت آمریکا و از قبل طراحی شده بود.
جرم او مشخص است، دادگاه میگوید: جرم الکس جونز تشویش اذهان عمومی و تحریک مردم به آشوب علیه حکومت است. این چیزی نیست که دولت آمریکا با آن شوخی داشته باشد.
بن افلک، بازیگر نقش اول فیلم ضد ایرانی «آرگو» که محبوبیت زیادی در هالیوود و آمریکا دارد، چندی پیش در برنامه شوی شبانه مخالفت خود را با نظر مجری برنامه (مائر) و مهمانش سام هریس که سعی داشتند تصویری بیش از حد منفی از اسلام ارائه کنند، داشت و به آنها گفت: این حرف های شما کاملاً نژادپرستانه است.
فقط به خاطر همین اظهارنظر در برنامهی زنده تلویزیونی بنافلک محبوبیت خود را از دست داد و مورد خشم اهالی هالیوود و رسانههای غربی قرار گرفت.
پنجم مارس سال 1973 در سالن اصلی برگزاری جشن اسکار مجری مراسم نام مارلون براندو را به عنوان بهترین بازیگر مرد میبَرد. همه نگاهها به صندلی خالی براندو جلب میشود، لحظاتی بعد به جای براندو، بانویی با لباس سرخ پوستی روی سن حاضر میشود. او پشت تریبون قرار میگیرد و میگوید: من به جای مارلون براندو اینجا هستم. متأسفانه براندو نمیتواند این جایزه را دریافت کند، دلیل آن هم اعتراض به رفتار صنعت فیلم با بومیان و سرخ پوستان آمریکاست.
بعد از این اظهارنظر براندو به سرعت محبوبیت خود را از دست داد و دیگر به عنوان هنرپیشه مورد علاقه مردم و رسانهها دنبال نشده است. این گونه رفتارها موازینی حرفهای است که شرکتهای فیلمسازی جهان به آن اعتقاد دارند، به آن پایبند هستند و حاوی این پیام برای ماست که دنیا با سلبریتیهایش تعارف ندارد.
اینها تنها بخشی از قوانین بازدارندهای است که در مقابل رفتارهای خارج از عرف و قانون برخی سلبریتیها و خواص قرار میگیرد تا تصور نشود هرگونه اظهارنظری در هر فضایی بدون پاسخ میماند.
در واقع باتوجه به فضای حاکم بر جامعه و فضایی که سلبریتیها در ایجاد آن نقش داشتهاند، با کدام متر و معیار میتوان سنجید اظهارنظرهای سلبریتیها بر افکار عمومی و جوان و نوجوان بدون تأثیر است و با کدام منطق میتوان پذیرفت توییتها و استوریهایشان به اغتشاشات سراسری دامن نزده است و به جای خاموش کردن اعتراضات به روشن ماندن آتش کمک نکرده است؟
باید این پرسش را مطرح کرد؛ آیا سلبریتیهای داخلی در معرکهای که بیش از دو ماه است در کشور شکل گرفته و بعضاً از سرِ ندانمکاری و غفلت و غالباً بر اثر مبتلا شدن به توهم دانایی بر آتش اغتشاشات دمیدند، مقصر نیستند؟
دروغپردازی، تشویق اذهان عمومی، اخلال در نظم عمومی با هدف اغتشاش سراسری و خسارت به بیت المال و اموال عمومی و در نتیجه کشته و زخمی شدن مردان، زنان، کودکان و شهید شدن سربازان حافظان امنیت این مرز و بوم که همچنان ادامه دارد، همه تنها بخشی از اقدامات این نورچشمیهاست.
به راستی مجازات سلبریتی ای که موجب تحریک افکار عمومی شده تا جوان هیجان زده به خیابان بیاید و به روی بسیجی و مامور حافظ امنیت اسلحه بکشد چیست؟