به گزارش راهبرد معاصر؛ سرگذشت ندیمه یا قصه ی ندیمه ( the handmaid's tales ) رمانی پادآرمانی نوشته ی مارگارت اتوود و منتشرشده در سال 1985 است . این رمان در ژانر علمی و تخیلی جا می گیرد ، هر چند نویسنده ، با این که کتابش برنده ی جایزه آرتور سی کلارک که مخصوص کتاب های علمی تخیلی است شده ، با این نظر موافق نیست.
مارگارت اِلنور اتوود (زاده ۱۸ نوامبر ۱۹۳۹) شاعر، داستاننویس، منتقد ادبی، فعال سیاسی و فمینیست سرشناس کانادایی است. او جوایز ادبیات پرنسس آستوریاس و آرتور سی. کلارک را دریافت کردهاست. براساس همین رمان یک سریال به همین نام ساخته شده است . فصل اول این مجموعه در 10 قسمت در 2017 از کانال هولو پخش شد . فصل دوم بلافاصله ساخته شد . پخش فصل سوم این سریال از 5 ژوئن 2019 ( 15 خرداد 1398 ) آغاز شده است .
قصه از کجا آغاز می شود؟
داستان سریال در آیندهای نزدیک اتفاق می افتد ، آلودگیهای زیست محیطی و انتقال بیماریها از طریق رابطه ی جنسی، منجر به کاهش چشمگیر باروری می شود و میزان زاد و ولد به شدت کاهش می یابد . «پسران یعقوب» که یک فرقه ی سیاسی-مذهبی پروتستان محافظهکار و بنیادگراست، فرصت را برای بهدستگیری قدرت با از بین بردن کاخ سفید، دیوان عالی و کنگره، از طریق کودتا مغتنم میشمارد. در رژیم گیلیاد که افراد مخالف حکومت، منحرفین جنسی ، کشیشان مسیحی به اعدام محکوم میشوند، روابط جنسی زن و مرد قوانین بسیار سختی را در پی دارد. در حالی که مردان همهٔ مواضع قدرت را در اختیار گرفتهاند، زنان از بسیاری از موقعیتهای شهروندی خود محروم ماندهاند، زنان نمیتوانند کار کنند، حق مالکیت و مطالعه ندارند. در این دنیا، زنان با توجه به عملکردشان به چند طبقه تقسیم شدهاند: همسران (با لباس آبی/سبز و قرمز ، گاهی اوقات سفید) که همسران فرماندهان هستند، مارتاها (با لباس خاکستری) که وظیفهٔ کلفتی و مراقبت از خانه را عهدهدارند و ندیمهها (با لباس قرمز) که تنها به تولید مثل اختصاص داده شدهاند. ندیمهها تحت نظارت زنانی با لباسهای قهوهای که به «عمه/خاله» معروفند، قرار دارند. ندیمهها در اختیار خانوادههای فرماندهان قرار داده میشوند تا زمانی که فرزندی به دنیا آورند.
این داستان مسیر زندگی یکی از ندیمهها به نام جون آزبورن را دنبال میکند که با نام آف فرد صدا زده میشود. او برای فرمانده فِرِد واترفورد خدمت میکند.
سریال سرگذشت ندیمه دارای ضعف و قوت هایی است که به آن اشاره می کنیم
فیلمبرداری سریال بسیار چشم نواز و از لنزهای مناسب استفاده شده و فوکوس ها به موقع بوده و بیننده را به همذات پنداری وا می دارد و میزانسن کار نیز بسیار درست است و طراحی لباس در فیلم نقش مهمی را ایفا می کند .
غرب در خلوت خود به حقایقی پی برده است
درست است که در سریال رگه های واضحی از فمنیسم وجود دارد ولی این اثر مسئله فرزندآوری را رد نکرده بلکه سعی در ترغیب مخاطب خود به فرزند آوری دارد و این مسئله را از فمنیسم جدا می کند . غرب متوجه این سبک زندگی ( لایف استایل ) تباه گونه شده است لذا به دنبال تغییر اساسی در این سبک است، قرص های ضد بارداری و سقط جنین و مشروبات اکلی مذموم شمرده می شود و به این نتیجه می رسند که انحرافات جنسی موجب فروپاشی جامعه و خانواده در غرب و علی الخصوص آمریکا می شود .
فاصله طبقاتی ، فمنیسم ، سیاه نمایی در مورد ادیان و ترویج سکولاریسم مهم ترین موضوعات مورد اشاره در سریال است اتوود نویسنده رمان خود یک فمنیست محسوب می شود او با روایت هایی مانند تخریب شخصیت زنان و حذف نام آنان و قرار گرفتن تحت نام فرمانده ، سعی می کند اهداف پنهان و نهفته در عمق قصه را با برانگیختن احساسات مخاطب به عنوان محور اساسی داستان دنبال کند .
کانادا و آرمانشهر داستان
نویسنده در طول داستان تلاش می کند کشورش کانادا را به عنوان یک آرمانشهر و پناهگاهی برای افراد فراری از ظلم معرفی کند و از پرداختن به موضوعاتی که شائبه سیاه نمایی در مورد کشورش ایجاد می نماید به شدت پرهیز می کند ، بر عکس برخی کارگردانان ایرانی که برای شهرت خود حاضرند هر فیلم سیاهی را راجع به فرهنگ و ملت ایران بسازند.
فاصله طبقاتی را بین طیف های مختلف این جامعه می شود دید زنان فرمانده و عمه ها و ندیمه ها که فقط وظیفه فرزندآوری را دارا هستند و در سریال ، مقابله زنان با یکدیگر مشاهده می شود . حکومت موجود در سریال یک حکومت دینی است که کارگردان سعی در سیاه نمایی آن و ترویج سکولاریسم دارد و حکومت را عامل ظلم به جامعه زنان معرفی می کند و هر چه سیطره قدرت این مذهبیون در سریال بیشتر می شود مردم به فلاکت بیشتری فرو می روند و مذاهب را مانع پیشرفت و توسعه یک جامعه می بینند وسعی دارد یک آرمانشهر مهاجر پذیر را معرفی کند که کشور کانادا است ، در صورتیکه کانادا را برای مخاطب یک مدینه فاضله می نامند که این کشور استقلال ندارد و از مستقلات بریتانیای کبیر می باشد .
مردسالاری نافرجام
سریال، یک جامعه مرد سالار را توصیف می کند ، هدف فرمانده فرزند آورری است و یک ظلم غیر واقعی را نمایش می دهد که زنان اصلی فرمانده نیز به ندیمه ها ظلم می کنند . هر ندیمه بعد از ورود به خانه فرمانده نام و هویت اصلی خود را از دست می دهد و نام فرمانده برآن ها گذاشته می شود ، در فصل دوم و سوم شاهد فرار و مبارزات زنان علیه نظام حاکم هستیم که فرارها بیشتر نافرجام است و همه راه نجات را در مهاجرت به کانادا می بینند .
تمامی این زنان که پیش از حکومت گیلیاد در جایگاههای خوبی قرار داشتند و مشغول به کار بودند و استقلال اقتصادی داشتند، حالا فقط در خدمت مردان قرار میگیرند و حقوق اولیهی آنها نیز پایمال شده است. ارزش و اعتبار آنها به میزان باروری اشان میباشد و مانند دستگاه تولید مثل عمل می کنند و کارکرد دیگری ندارند. درسریال سرگذشت ندیمه مجازات اعدام برای سرپیچی از فرمان تعیین شده است .
برخی شخصیت ها مانند زن سیاه پوست در رمان وجود ندارد و به سریال اضافه شده ، که باعث قوت گرفتن جنبه فمنیستی کار شده است سریال سرگذشت ندیمه در ژانر تخیلی محسوب می شود ولی اهداف واقعی را دنبال می کند و زنان را به شورش علیه حکومت مرد سالار دینی فرا می خواند تا کشورهای مستقل از غرب تبدیل به یک کشور وابسته مانند کانادا شوند و دیگر نتوانند برای خود تصمیم بگیرند ، جامعه مذهبی را به گونه ای طراحی کرده تا بیننده در آخر سریال همذات پنداری کند و به سکولاریسم تن در دهد.
انحراف، خط اصلی داستان
انحراف جنسی در حکومت گیلیاد امری شنیع محسوب میشود و مجازات آن اعدام است. مویرا با روسپی گری در روسپی سرای سری این حکومت که برای فرمانده هاست خود را از اعدام میرهاند. افگلن نیز چندان تاب نمیآورد و در نهایت خودکشی میکند. البته در سریال ، این شخصیت که با نام حقیقی امیلی وجود دارد، خودکشی نمیکند و سرنوشت دیگری مییابد.
انحراف جنسی یکی از مبانی اصلی فمنیسم به شمار می آید که در سریال سرگذشت ندیمه نیز به این موضوع می پردازد ، دو تن از شخصیتهای زن داستان، دارای انحراف جنسی هستند. یکی مویرا که از دوستان صمیمی جون میباشد و دیگری افگلن نام دارد که اولین همراه خرید جون است.
سریال سرگذشت ندیمه در فصل سوم نیز به آینده حکومت هایی مانند گیلیاد نیم نگاهی دارد . با تغییر لوکیشن در چند قسمت به واشنگتن که پایتخت گیلیاد است و الگویی برای دیگر شهرها نیز محسوب میشود، تصمیم گیریها و آینده ترسناک حکومت را خواهیم دید.
قفل زدن بر دهان ندیمه ها، قرار دادن دهان بندی برای آنها، ایجاد مقررات بسیار شدیدتر تنها نمونههای کوچک ، اما فاجعه باری هستند که آیندهی دیگر شهرهای گیلیاد را شامل میشود. نکاتی که اتوود به آن اشاره دارد ، فساد اخلاقی درجامعه است که آن را محصول یک جامعه مرد سالار معرفی می کند.
جمع بندی
نویسنده اهدافی مانند نقش ادیان در سلامت جامعه، تلاش در جهت ایجاد گسست در کانون خانواده ها ، که در واقع از سیاست های پیر استعمار ، انگلستان است مانند شلیک یک تیر به چند هدف ، با معرفی یکی از مستعمرات خود ، یعنی کانادا دنبال می کند در حالیکه کانادا مهد فساد و تجمع مفسدین دیگر کشورها محسوب می گردد . کانادایی که در سریال ملاحظه می شود فرسنگ ها با کانادای کنونی فاصله دارد و کارگردان سعی در نمایش یک کشور کاملا آرمانی دارد ، در حالیکه کانادا تبدیل به اتوپیا و آرمانشهر مفسدان اقتصادی و اخلاقی شده و سرزمین مورد علاقه سلبریتی های ایرانی برای زایمان شده است .