به گزارش"راهبرد معاصر"؛ 8 اردیبهشت ماه و حضور احمدی نژاد در جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام. جلوس رئیس جمهور سابق بر کرسی مجمع در حالی صورت می گرفت که او مدت زمانی خود را از حضور در این مجمع محروم کرده بود و مشغول تاختن بر ساحت های مختلف ارکان حاکمیتی بود. نگارش نامه های متعدد به رهبری و از دگرسو، خط تخریبی که حتی از سوی جریان های منتقد حاکمیت نیز بی سابقه بود ماحصل کنش های سیاسی احمدی نژاد طی دوران اخیر می باشد.
اما چرا احمدی نژاد با وجود زیرسوال بردن کارگزاران نظام و نهادهای حاکمیتی باز هم حاضری خود را در جلسه مجمع زد؟ شاید برخی از صاحبنظران رفتارهای بی پروا و تخریبه ای دامنه دار احمدی نژاد را به مثابه خداحافظی او با مجمع تشخیص و اساسا سپهر سیاسی کشور ارزیابی می کردند اما او بار دیگر و پس از مدت ها بر کرسی مجمع تکیه زد تا هم تعجب دیگر اعضای مجمع را به همراه داشته باشد و هم تحلیل هایی که سخن از قطع پیوند احمدی نژاد و حاکمیت مطرح می کرد.
احمدی نژاد در بن بست سیاسی
اظهارنظرات احمدی نژاد ناظر به حمایت های بی چون و چرا از مشایی و بقایی بستری برای حملات دامنه دار و ایذایی او علیه حاکمیت را فراهم کرد. او که در دوران ریاست جمهوری هم کابینه خود را خط قرمز خود می دانست پس از خداحافظی از پاستور نیز بر همین نکته اصرار ورزید تا ثابت کند مرغ احمدی نژاد یک پا دارد!
از دگرسو، تخلفات عیان مشایی و بقایی و اتخاذ راهبرد فرار رو به جلو و فرافکنی از سوی بهاری ها برای احمدی نژاد هم فال بود و هم تماشا. او که از مدت ها قبل ثابت کرده بود عطش قرار گرفتن در سرتیتر رسانه ها و همچنین، کنشگری به هرقیمت در عرصه سیاست را در ذهن می پروراند، به بهانه حمایت از یاران خویش دست به رفتارهای پرسوال و چالش برانگیز زد.
احمدی نژاد در این مسیر تلاش های بسیاری را برای گسترش پایگاه اجتماعی خویش به خرج داد. ابتدا بست نشنینی در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) و سپس در ایام نورورز در امامزاده صالح (ع) تهران برای محک زدن هواداران مذهبی که باشکست روبرو شد. او در بازه ای از دوران تاریک سیاست ورزی خویش، حتی عزم خود را برای حضور در اردوگاه اپوزیسیون به کار بست که به واسطه عدم قرابت های تاکتیکی و راهبردی و به واسطه سبقه تاریک او در بین اردونشنینان اپوزیسیون با درب بسته روبرو شد.
محمود احمدی نژاد نه با قرارگیری در فاز مظلومنمایی و نه با شلوغ کاری های سیاسی نتوانست پایگاه اجتماعی مطمئن و وفاداری برای خویش دست و پا کند. اکت های اپوزیسیون مابانه او نیز با گروه خونی احمدی نژاد هیچ سنخیتی نداشت و باورپذیر نبود، از همین رو نتوانست توجهات را به خود جلب کند.
با در نظر گرفتن جمیع جهات، امروز احمدی نژاد به عنوان یک سرگردان سیاسی، حضور در بن بست سیاسی را تجربه می کند. او خود را از آغوش نظام جدا کرد و با گام هایی لرزان به سوی درب های خروج حرکت کرد، اما در این مسیر هم پا و همراه جدی برای خود نیافت. لذا اصطلاح «از اینجا مانده و از آنجا رانده!»
می تواند بهترین تفسیر از اوضاع این روزهای احمدی نژاد باشد. چنین شرایطی او را ناگزیر به حضور مجدد زیر چتر نظام کرد تا عملا از چرخه سیاست ورزی خارج نشود. آیا احمدی نژاد به این نتیجه رسیده است که پوشیدن قبای اپوزیسیون برای او دستاوردی ندارد؟
آیا حضور او در مجمع تشخیص و بازگشت مجدد به عنوان کارگزار نظام به مثابه خداحافظی رئیس جمهور سابق با رفتارهای تخریب گرایانه علیه نظام و حاکمیت است؟ هرچند پاسخ سوال دوم نمی توند مثبت باشد، اما هرچه هست محمود احمدی نژاد دریافته که این روزها در بن بست سیاسی طی الطریق می کند، اینکه تداوم اکت های تخریب گرایانه تداوم پیدا خواهد کرد یا خیر موضوعی ست که پاسخش تنها در اختیار رئیس جمهور سابق است، اینکه آیا او باور دارد ادامه مسیر غلط جدایی از دامن نظام و مردم او را در گام بعدی نه در بن بست امروز، بلکه به باتلاق سیاسی فردا رهنمون خواهد کرد؟