به گزارش راهبرد معاصر؛ محمدرضا شجریان، خواننده سرشناس موسیقی سنتی کشورمان عصر روز پنجشنبه در سنت 80 سالگی درگذشت. وی که در میان اهالی موسیقی به «خسرو آواز ایران» معروف بود، بعد از چهار سال دستوپنجه کردن با بیماری سرطان در بیمارستان جم دار فانی را وداع گفت. با انتشار این خبر بود که تعداد زیادی از هواداران وی در مقابل بیمارستان تجمع کرده و یاد وی را گرامی داشتند. از همان ساعات اول اعلام این خبر بود که شاهد شکلگیری یک دوقطبی بودیم که نگاهی به ماهیت و چرایی آن میتواند راز بسیاری از دوقطبیهای اجتماعی که طی سالهای اخیر شکل گرفتهاند را فاش کند.
با نزدیک شدن به بامداد روز جمعه بود که کانالهای تلگرامی از وقوع درگیری میان برخی هواداران مرحوم شجریان و نیروی انتظامی خبر دادند. در فیلمهایی که منتشر شد، شاهد بودیم که برخلاف تیترهای هیجانآفرین تنها برخی تنشهای جزئی رخ داده و خبری از درگیریهای گسترده نیست!
همین اخبار جعلی بود که باعث شد آرامآرام فضای تنش بر اصل موضوع فوت مرحوم شجریان سایه افکند و تاکنون نیز این فضای برساخته رسانهای به عنوان محور اصلی اخبار این موضوع در حال انتشار است. این خبر مبهم در حالی منتشر شد که خبرگزاریها از توزیع ماسک میان هواداران مرحوم شجریان توسط نیروهای بسیجی خبر میدادند که تصاویر این اقدام از سوی برخی پایگاههای خبری و کانالهای تلگرامی به شدت سانسور شد.
آنچه در این میان توانست اندکی از تنش رسانهای این خبر بکاهد، انتشار فیلم سخنان همایون شجریان بود. وی بعد از حضور در میان جمعیت حاضر در مقابل بیمارستان جم، مردم را به حفظ آرامش فراخوانده و تاکید کرد که خانواده شجریان راضی نیست مرگ پدرشان به یک مسئله سیاسی تبدیل شود. براساس همین توصیه بود که اکثریت جمعیت به رفتار حاشیهساز گروهی اندک که به دنبال درگیری با نیروی انتظامی بودند، معترض شده و عملا آنها را به محاق بردند.
در واقع در همان اول ماجرا شاهد بودیم که برخی به دنبال ایجاد تنش و تسری آن به سایر حوزههای سیاسی و اجتماعی بودند و برخی دگیر نیز سعی داشتند فضا را آرام ساخته و حتی توزیع ماسک توسط بسیجیان نیز با استقبال هواداران مرحوم شجریان مواجه شد.
در ادامه اما رفتار برخی رسانهها در نوع واکنش به این خبر باعث تعمیق دوقطبی شد که در همان ساعات اول شب شکل گرفته بود. حمله به سابقه سیاسی مرحوم شجریان در ماجرای فتنه 88 و عبرتآموز خواندن سرنوشت وی، طرح ادعای سرقت کمکهای مردمی به زلزلهزدگان بم در سال 82 توسط مرحوم شجریان و خرید خانه در خارج از کشور، بازنشر سخنان وی در دورههای مختلف زندگی وی در سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی پیرامون موضوعاتی همچون نسبت موسسقی و مذهب و بیاهمیت جلوه دادن حجم هواداران تجمعکرده در مقابل بیمارستان جم از جمله موضوعاتی بودند که برخی رسانهها و فعالان جبهه انقلاب و جریان انحرافی به شدت بر آن متمرکز و باعث شدند تا رسانههای مدافع مرحوم شجریان نیز با شدت بیشتری به حاشیههای سیاسی وی پرداخته و بدین گونه دوقطبی مذکور عمق بیشتری یافت.
در مقابل نیز شخصیتهای دولتی و سیاسی نیز در بیانیههای خود سعی کردند تا با بهرهبرداری از فوت یک خواننده به اهداف سیاسی خود دست پیدا کنند. کسانی برای مرحوم شجریان بیانیه داده بودند که نگاهی به سابقه آنها نشان میداد که تا چند سال قبل حتی با وی مخالف بودند. به عنوان مثال، مسئولان دولتی در حالی بیانیه تسلیت دادند که رییس وقت سازمان میراث فرهنگی را به خاطر ثبت اثر ربنای شجریان به عنوان میراث معنوی ملی برکنار کرده بودند اما حالا از تسهیل دفن وی در کنار آرامگاه فردوسی خبر میدادند. همچنین برخی مسئولان شهری که سال گذشته با نامگذاری خیابانی به اسم شجریان مخالفت کرده بودند، حال بیانیههای مطولی در رثای وی نوشته بودند!
هم سکوت رسانهها و روزنامههای سرشناس کشوری، هم ایجاد حواشی غیرضروری برخی فعالان و رسانههای جبهه انقلاب و جریان انحراف و هم بیانیههای سیاسی مسئولان دولتی همگی دست به دست هم داد تا جریانهای سیاسی و فرهنگی کشور به یارکشی در یک دوقطبی وارد شوند که نه تنها واقعی نبود بلکه پشتپرده آن نشاندهنده برنامهریزی دقیق دشمن برای ایجاد یک بحران امنیتی بود.
زهرا احمدیپور در اردیبهشت ۹۶، ربنای شجریان را ثبت ملی کرد. سه ماه بعد از ثبت، روحانی او را از ریاست سازمان میراث فرهنگی کنار گذاشت و کسی جانشینش شد که در اولین اقدام، خانه پدر و مادر حسن روحانی را به عنوان میراث ماندگار ثبت کرد.
مرحوم شجریان یک خواننده سرشناس بود و هر شخصی براساس علائق و باورهای خود میتواند از آثار وی را بپسندد و یا نپسندد؛ اما چرا موضوع فوت وی به چنان مسئلهای مهم برای جریانهای سیاسی و فرهنگی بدل شده که لازم است حتما همه افراد جامعه در یک جبهه از این دوقطبی حضور یابند؟
ریشههای این دوقطبی را باید در دو مسئله شناسایی کرد: اول برخی جریانهای سیاسی معارض با نظام که سعی کردند از فوت این هنرمند برای منافع سیاسی خود بهرهبرداری کنند. در حالیکه مرحوم شجریان در گفتگوی معروف خود با روزنامه ایران در سال 95 به بسیاری از حواشی پاسخ داد و سعی در تصحیح برخی رفتارهای خود داشت، اما اصلاحطلبان سعی دارند همچنان مواضع قبلی وی را در قبال نظام برجسته کرده و با انتساب محبوبیت وی به خود، چنین به افکار عمومی القا کنند که شجریان نیز مواضع سیاسی اصلاحطلبان را تکرار میکرده است.
این کنش رسانهای در مقابل باعث واکنش برخی فعالان و رسانههای جبهه انقلاب شد؛ طبیعی است وقتی جنبه سیاسی مسئلهای به شدت بزرگ شود، جناحهای سیاسی پیرامون آن موضعی مثبت یا منفی اتخاذ خواهند کرد و این خود به دامنهدار شد موضوع کمک خواهد کرد. وقتی رسانههای اصلاحطلب سعی کردند از پیکر شجریان برای حمله به مخالفان خود بهرهبرداری کنند، برخی فعالان جبهه انقلاب نیز نسبت به آن واکنش منفی نشان داده و بر حواشی سیاسی شجریان در سالهای اخیر متمرکز شدند.
مرحوم محمدرضا شجریان در گفتگو با روزنامه ایران در سال 95: من سخت جلوی کسانی که فعال سیاسی بودند یا احزاب سیاسی که میخواستند از موقعیت هنری من سوءاستفاده کنند، ایستادم.
از سوی دیگر رسانههای ضدانقلاب نیز از همان ساعات اول سعی کردند هرگونه تجمع هواداران مرحوم شجریان را به سمت تحرکات ضدامنیتی سوق دهند و در این مسیر حتی به جعل خبر هم دست زدند؛ در حالیکه وصیت وی بر دفن در زادگاهش تاکید میکرد، رسانههای ضدانقلاب این اقدام را از سوی نظام دانسته و دلیل آن را ترس از تبدیل شدن مزار وی به مکان تجمع مخالفان خواندند!
این دو مسیر که اولی جعلی و ناشی از رقابتهای سیاسی بود و دومی نیز تلاش برای بحرانزایی از فوت یک هنرمند بود، باعث شد تا عملا فوت مرحوم شجریان به یک دوقطبی تبدیل شود. همانطور که در سالها 88 تا 95 نیز چنین جوی باعث شد تا وی همسو با رسانههایی همچون بیبیسی فارسی و تلویزیون منوتو شود و بعد از مدتی اما با رویگردانی از موضع قبلی خود به ایران بازگشته و اعلام کرد که برخی رفتارهای وی اشتباه بوده است.
آنچه به نام دوقطبیهای سیاسی- اجتماعی در کشورمان طی سالها اخیر شکل گرفته، اکثریت مطلق حاصل تلاش جریانهای سیاسی برای بهرهبرداری از یک موضوع خنثی در راستای منافع خودشان بوده است؛ دوقطبیهایی که گرچه از یک مسئله خنثی شکل گرففتهاند اما در ادامه خود باعث تقویت و ماندگاری خود شده و این چنین جامعه مجبور شده بارها دچار انشقاق اجتماعی شود.
بزرگترین تهدید پیدایش و ماندگاری چنین دوقطبیهای جعلی نیز این است که باعث تشدید انشقاق میان آحاد مختلف جامعه شده و به مرور زمان باعث دوری مطلق افراد از هم میشود؛ موضوعی که هنگام بروز یک مسئله ملی خود را نشان میدهد. هنگامی که کشور به وحدت اجتماعی نیاز دارد، خواهیم دید که اثرات بلندمدت این دوقطبیهای جعلی توان ایجاد وحدت ملی را از ما خواهد گرفت!