تضعیف حاکمیت ملی، قمار سرنوشت ملت‌ها-راهبرد معاصر
یادداشت اختصاصی بشیر اسماعیلی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی؛

تضعیف حاکمیت ملی، قمار سرنوشت ملت‌ها

در سال‌های اخیر تضعیف حاکمیت داخلی و سقوط آنها نه تنها به بهبود شرایط کشورها منجر نشده، بلکه وضعیت به مراتب بدتری را برایشان رقم زده است. خطر تجزیه، جنگ داخلی و فروپاشی اجتماعی همواره متوجه کشور‌ها و ملت‌های آنهاست و در این وضعیت وجود حاکمیتی قوی که ضامن امنیت کشور در برابر تهدیدات باشد، بسیار حیاتی است.
بشیر اسماعیلی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی
تاریخ انتشار: ۱۸:۱۴ - ۱۱ آبان ۱۴۰۱ - 2022 November 02
کد خبر: ۱۵۶۷۱۳

تضعیف حاکمیت ملی، قمار سرنوشت ملت‌ها

 

به گزارش «راهبرد معاصر»؛ در مناطقی از دنیا مانند غرب آسیا که کشورمان در آن واقع شده است، مجموعه‌ای از تهدیدات داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی به طور مداوم یکپارچگی ملی و تمامیت ارضی کشور‌ها را تهدید می‌کند. به بیانی دیگر، خطر تجزیه، جنگ داخلی و فروپاشی اجتماعی همواره متوجه کشور‌ها و ملت‌های آنهاست.

 

در این وضعیت حاکمیتی قوی که ضامن امنیت کشور در برابر تهدیدات باشد، بسیار حیاتی است. در سال‌های اخیر تضعیف حاکمیت داخلی و سقوط آنها نه تنها به بهبود شرایط کشورها منجر نشده، بلکه وضعیت به مراتب بدتری را برایشان رقم زده است. در ادامه، سرنوشت سه کشوری که دچار چنین سرنوشتی شدند بررسی می‌شود.

 

لیبی

این کشور شمال آفریقا یکی از معدود پیروان جنبش پان عربیسم بود که حتی بعد از مرگ جمال عبدالناصر به مواضع ضد غربی خود ادامه داد. گرچه معمر قذافی با رفتار عجیب و حاشیه‌های تمام نشدنی‌اش در جهان شناخته می‌شد، اما لیبی در زمان او از ثبات سیاسی، امنیت ملی و رفاه نسبی اقتصادی برخوردار بود.

 

لیبی در سال‌های پس از سرنگونی قذافی دچار هرج و مرج شد

ساختار قبایلی لیبی به عنوان نقطه ضعف این کشور، وجود حاکمیت قوی و ارتش ملی مستقل را برای حفظ وحدت ملی و تمامیت ارضی ضروری کرده بود. نفت‌خیز بودن، وسعت و موقعیت ژئوپولیتیک مهم این کشور باعث شد تا نظر قدرت‌های بزرگ به سیاست‌های معمر قذافی جلب شود.
به تدریج اختلافات قذافی با غرب بر سر موضوعاتی مانند برنامه هسته‌ای و موضع‌گیری‌های ضد غربی وی موجب شد تضعیف حاکمیت لیبی و سقوط قذافی در دستور کار قرار گیرد. وقتی امواج بهار عربی شمال آفریقا را درنوردید، مردم لیبی که تصور می‌کردند سقوط قذافی حتماً به بهتر شدن اوضاع کشورشان منتهی خواهد شد، تمام تلاش خود را برای تغییر رژیم به عمل آوردند.

 

وقتی شورای امنیت سازمان ملل متحد موفق شد روسیه را برای تصویب قطعنامه پرواز ممنوع بر فراز آسمان لیبی قانع کند، قبایل مخالف با قذافی از این فرصت استفاده کردند و از سراسر کشور به سمت طرابلس سرازیر شدند. با سقوط پایتخت و کشته شدن قذافی، انقلابی شتابزده در لیبی به وقوع پیوست.

 

اینک پس از 11 سال پس از سقوط قذافی، اوضاع و احوال لیبی اسفبار است. این کشور در سال‌های پس از سرنگونی قذافی دچار هرج و مرج شد، به گونه‌ای که قاچاقچیان انسان با استفاده از این وضعیت، مهاجران خسته از جنگ و فقر در آفریقا و غرب آسیا را از مسیرهای خطرناک دریای مدیترانه روانه اروپا کردند. در سال‌های اخیر هزاران نفر در مسیر غرق یا به وسیله مرزبانان کشورهای اروپایی بازداشت شده‌اند.

 

این کشور نفت خیز که اکنون میان دولت‌های رقیب تقسیم شده است، در سال‌های گذشته شاهد جنگ‌های ویرانگر داخلی بود. آخرین مورد این جنگ‌ها آوریل ۲۰۱۹ رخ داد که ژنرال خلیفه حفتر درصدد تصرف طرابلس برآمد؛ اما این تلاش با حمایت نظامی ترکیه از دولت مستقر در طرابلس ناکام ماند.

 

اینک لیبی بدون دولتی فراگیر، تجزیه شده، ناامن و با زیرساخت های از بین رفته چراغ برداشته و به دنبال معمر قذافی می‌گردد.

 

عراق

اشغال عراق به وسیله نیروهای ائتلاف بین المللی به سرکردگی آمریکا در سال ۲۰۰۳ خیلی زود محقق ‌شد، ارتش از هم فرو‌پاشید و حتی نیروی 30 هزار نفری تحت نظر صدام بدون هیچ مقاومتی فرمانده خود را رها ‌کردند و ناپدید ‌شدند. در ادامه فروپاشی ساختارهای حاکمیت، پلیس و ارتش از بین می‌روند و نیروهای آمریکایی که ادعا کردند مسئول برقراری امنیت این کشور اشغال شده هستند، فقط از وزارت نفت عراق محافظت می‌کنند و اعتنایی به هرج و مرج و غارت سایر نقاط کشور ندارند.

 

طولی نمی‌کشد تا زیر‌ساخت‌های عراق از بین می‌روند و به صفر می‌رسند. دیگر از بهداشت، آب، برق و سوخت خبری نیست؛ مکان های عمومی و دارایی های مردم نیز امنیت ندارند. با قطع امید مردم از سربازان آمریکایی، هر کس اسلحه به دست می‌گیرد و برای حفظ امنیت خود و خانواده‌اش می‌کوشد. در عین حال، اشتباهات ارتش آمریکا برای مبارزه با طرفداران صدام، تر و خشک را با هم می‌سوزاند و باعث کشته شدن غیرنظامیان می‌شود.

 

در ابتدا تلقی طبقه متوسط عراق از آمریکا، یک نیروی نجات‌بخش بود که جهنم عراق را از چنگ صدام درمی‌آورد و در قالب بهشت به مردم تحویل می‌دهد؛ اما بعد از تحمل فجایع دوران اشغال، بعد از چند سال از چاه به چاله داعش افتاد.

 

در ابتدا تلقی طبقه متوسط عراق از آمریکا، یک نیروی نجات‌بخش بود که جهنم عراق را از چنگ صدام درمی‌آورد و در قالب بهشت به مردم تحویل می‌دهد؛ اما بعد از تحمل فجایع دوران اشغال، بعد از چند سال از چاه به چاله داعش افتاد

عراق در زمان دیکتاتوری صدام با معضلات فراوانی مواجه بود که راهکار برون رفت از آن، بایستی در خود عراق و به وسیله مردم و نخبگان سیاسی دنبال می‌شد. امید بستن به منجی خارجی که در کمال حسن نیت عراق را یک شبه نجات بدهد و به مردم بسپارد، بیشتر به توهمی مشابه نمایشنامه «در انتظار گودو»ی ساموئل بکت شباهت داشت.

 

سوریه

سوریه کشوری است که پس از قراداد سایس-پیکو و تجزیه امپراطوری عثمانی به وجود آمد. این کشور با وجود ساختار ناهمگون قومی و مذهبی، حکومت مرکز قوی دارد که ضامن حفظ ثبات داخلی در سوریه است.

 

خاندان اسد سال‌ها بود ساختار حزبی پرقدرتی را در سوریه به وجود آورده بودند و علاوه بر حفظ امنیت و یکپارچگی، اقتصاد کوچک و فاقد منابع سوریه را با جذب سرمایه‌های خارجی سر پا نگاه داشته بودند. تجربه سفر به سوریه در دوران قبل از جنگ، کشوری را نشان می‌داد که ثروتمند یا فقیر مطلق نبود و زندگی به هر صورت در آن جریان داشت.

 

وقتی امواج بهار عربی به سوریه رسید، ناآرامی‌هایی علیه حاکمیت شکل گرفت که بیش از آنچه شبیه که خیزش ملی باشد، به پروژه‌ای طراحی شده شباهت داشت. به تدریج تظاهرات در شهر‌ها ادامه یافت و رو به وخامت گذاشت. وقایع به طور غیر قابل پیش بینی از کنترل خارج شدند و وقتی مردم سوریه هشیار شدند، خود را در میان جنگ داخلی تمام عیار دیدند.

 

در جنگ داخلی سوریه بیش از 511 هزار نفر کشته‌، میلیون‌ها نفر زخمی و بیش از ۱۲ میلیون نفر آواره شدند. ‌سازمان ملل متحد در گزارشی در سپتامبر 2020 حجم خسارت های وارد شده به اقتصاد سوریه را در هشت سال جنگ 442 میلیارد دلار اعلام کرد. بیش از 50 درصد زیرساخت های درمانی سوریه تخریب شده یا آسیب دیده اند و 70 درصد نیروی کار در این بخش از کشور خارج شدند.‌

 

بازسازی سوریه در صورت تأمین سرمایه دست کم به 25 سال زمان نیاز دارد. این در حالی است که در صورت تداوم فعالیت های داعش و متحدانش، سرنوشت مردم سوریه به مراتب از این هم اسفناک‌تر بود.

 

به موارد بالا باید افغانستان و یمن و ... را نیز افزود که در مجال این نوشتار نمی‌گنجد. گرچه قدمت این کشورها به کشور کهن ایران نمی رسد، اما تهدیدات ناشی از تضعیف حاکمیت در درجه های مختلف، کمابیش به طور یکسان متوجه همه کشور‌هاست.

 

با اندک مطالعه ای می توان سرنوشت دردناک همسایگانمان را در دهه های اخیر بررسی کرد و این بررسی می تواند موضع ایران را نسبت به بسیاری از وقایع در حال جریان در کشور تغییر دهد. در این میان دقت و تعمق به دور از تعصبات و پیش داوری ها بهترین راه برای تبیین حقایق مهم پیرامون ماست.

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده