به گزارش راهبرد معاصر ، «پروین بهمنی» یکی از افرادی است که عمر خود را در راه حفظ، احیا و اشاعه موسیقی نواحی ایران صرف کرده تا شاید بتواند به زعم خود گامی کوچک بردارد و این گنجینه عظیم را برای آیندگان به یادگار بگذارد. او کتابهای زیادی تالیف کرده که در بخش اعظمی از این آثار به موسیقی قشقایی پرداخته است. شهرت و اعتبار «پروین بهمنی» تا حدی است که فستیوالهایی چه در داخل ایران و چه در کشورهای خارجی به نام او برگزار شده است.
این هنرمند پیشکسوت بیشتر سالهای عمر خود را صرف جمعآوری لالاییهای ایرانزمین کرده و گنجینهای منحصر به فرد در این زمینه محسوب میشود. این بانوی ارزنده ایرانی آنچنان در این زمینه زحمت کشیده که بسیاری از مجامع هنری دنیا از تحقیقات وی بهره برده و آنها را به عنوان مرجع بخشی از موسیقی شرق آرشیو کردهاند. برای نمونه سخنرانی پروین بهمنی در کنسرواتوار مسکو که یکی از مراکز معتبر موسیقی کلاسیک جهان بهشمار میآید نشان از جایگاه وی دارد. جایگاهی که او با سادگی و بیپیرایگی به دور از تظاهر و فخرفروشی به روشنفکری، با تلاش و مشقّت به دست آورده است.
دکتر پروین بهمنی خواننده محقق و پژوهشگر موسیقی فولکلور و ادبیات و فرهنگ شفاهی قشقایی در سال ۱۳۲۷ در شهر شیراز به دنیا آمد. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به پاس تلاش و پژوهشهای پنج دهه این هنرمند نشان درجه یک هنری (دکتری) را به وی اعطا کرد. او در دامن مادر و همچنین دایهاش که از صدای خوشی برخوردار بود با نغمههای قشقایی آشنا میشود. علاوه بر این «غلامرضا بهمنی بهمنبیگلو» پدر بانو بهمنی نیز خود از صاحب سبکهای موسیقی قشقایی و از علاقمندان و موسیقیدانان ایل قشقایی بود و به دختر خود کمک کرد تا با آواها و اشعار ایل آشنا شود که این آشنایی باعث دلبستگی بیشتری وی شد و آن نغمات و لالاییها را فراگرفت.
این بانوی خستگیناپذیر دوران تحصیلی خود را در مدرسه تربیت معلم شیراز ادامه داد وفارغ التحصیل دانشسرای تربیت معلم عشایری شد و پس از آن به مدت ۱۶ سال به آموزگاری اشتغال داشت. بانو پروین بهمنی که از او با نام مادر لالایی ایران یاد میشود، همزمان با کار معلمی به امور هنری و فعالیت خستگیناپذیرش برای توسعه و دوام موسیقی ایل نیز میپرداخت. وی سالها نیز به آموختن ردیفهای موسیقی ایرانی پرداخت و سپس به موسیقی ایل خود، قشقایی روی آورد. او با زحمت و تلاش فراوان توانست موسیقی قشقایی را احیا کند. پروین بهمنی آواهایی را زنده کرد که همچون لباسهای رنگارنگ قشقایی و کوچ در دامنههای فارس میرفت که به دست فراموشی سپرده شود.
او فعالیت خود را از آموزش آواز نزد مرتضی شریف در کودکی شروع کرد و فعالیت خود را با ارتباط گرفتن با اساتید بزرگی همچون استاد نورعلی خان برومند و ارتباط با موسیقیدانهایی چون پرویز مشکاتیان، محمدرضا لطفی و دیگر بزرگان ادامه داد. او همزمان با موسیقی کلاسیک ایرانی، گسترش دانش موسیقایی قشقایی را نزد اساتیدی چون حبیبخان گرگینپور، محمدحسین کیانی، غلامرضا خان بهمنی و محمدقلی خورشیدی ادامه داد.
همکاری پژوهشی سالیان او با استاد محمدرضا درویشی و دیگر پژوهشگران ملی و بینالمللی همچون پروفسور علی کافکاسیالی و اساتید دانشگاه آتاتورک و موسسه فرهنگی گونش وقفی و همچنین مراکز فولکلور کشورهای ترکزبان تا همین امروز هم ادامه دارد.
سال ۱۳۸۰ گروه حاوا را به سرپرستی خود تاسیس کرد. این گروه با بهرهگیری از نوازندگان بومی و فارغالتحصیلان آکادمیک موسیقی تاکنون در تهران و دیگر شهرهای کشور و همچنین در کشورهایی چون آلمان، دانمارک، قزاقستان، ایتالیا، ترکیه، تاجیکستان، امارات و بسیاری فستیوالهای فرهنگی هنری داخلی و خارجی به اجرای موسیقی قشقایی و دیگر مناطق عشایری فارس پرداخته است.
سیزدهمین جشنواره ملی موسیقی که طی این سالها اعتبار خود را مرهون سازماندهندگان دلسوز و استادان برجستهاش است، در حال برگزاری است. پروین بهمنی نیز در این رویداد برای داوری بخش موسیقی بختیاری و قشقایی حضور دارد. به همین بهانه گفتگویی با این هنرمند پیشکسوت انجام دادهایم که در ادامه میخوانید:
ضمن عرض سلام و خدا قوّت میخواهیم نظر شما را در مورد این دوره از جشنواره موسیقی جوان و هنرجویان شرکتکننده بدانیم و آیا به نظر شما امسال شاهد پیشرفت در این رویداد بودهایم؟
این جشنواره به نظرم خیلی تمیز و منظم و مرتب بود و آتیه خوبی دارد. بچههایی هم که آمدند درست است بعضیهاشان هنوز مثل اساتید جدید، موسیقی نواحی را اجرا میکردند اما یک تعداد کمی از آنها از اساتید قدیمی یاد گرفته بودند و آنها موسیقی را به صورت مستقیم و غیرمستقیم از اساتید مکاتب قدیمی آموخته بودند و ما باید اینها را دریابیم. باید در رسانهها نیز به این گروه اهمیت بدهیم. الان یکی از استادهای عاشیق فوت شده. ششم مرداد من تازه خبر درگذشت این استاد را شنیدم. یا بزرگترین و بهترین نوازنده کرنا استاد گنجعلی سلمانیزاده بود که اخیراً در گذشتند و هیچ رسانهای و صداوسیما خبری از درگذشت آنها منتشر نکرده بودند متأسفانه. اگر ما بفهمیم یکی از اساتیدمان فوت شده یا مشکلی دارد ما خودمان این خبر را اعلام میکنیم و ارشاد و سازمانهای مربوطه اصلاً کاری به این کارها و این گونه خبرها ندارند. ارشاد تنها زمانی که جشنواره دارد به شخصی مثل من میگوید بیایم و حضور یابم و دوباره میروند تا سال بعد یعنی دیگر هیچ کاری با ما ندارند.
برای بهبود وضعیت موسیقی نواحی و بهتر شناساندن آن به نسل جوان چه باید کرد؟
بهتر است که ما به موسیقیدانهای نواحیمان که موسیقی اصیل ایرانی از آن ریشه گرفته است اهمیت بیشتری بدهیم. من خودم بارها به روزنامهها گفتهام موسیقی ایران، موسیقی نواحی است. ما با چنگ و دندان اینها را نگه داشتهایم. چند سال دیگر همینها هم نیستند و همینها میروند از آدمهای از خودشان کوچکتر سؤال میکنند و بعد هم یواش یواش از بین میروند و از اینرو بهتر است که ارشاد اینها را بیشتر دریابد.
اگر اساتید موسیقی نواحی را درنیابیم و حتی به این هنرآموزان جوان موسیقی نواحی اهمیت ندهیم در آینده موسیقی کلاسیک ایرانی هم که برگرفته از این بوده نیز به خطر میافتد. مثلاً ما گوشهای در شور داریم که این دقیقاً گوشه «رهاوی» که جزو ردیف موسیقی ایرانی است دقیقاً همان مقام «شاهختایی» قشقایی است و اگر خوب ریشهیابی کنیم میبینیم که موسیقی شهری از موسیقی نواحی ایران گرفته شده است. بهتر است موسیقی نواحی ایران را بیشتر دریابیم.
آیا هنرجویانی که امروز در جشنواره ملی موسیقی جوان برای شما ا جرا کردند راوی و وارث خوبی برای موسیقی مقامی هستند یا خیر؟
اگر به اینها بها بدهند، بله. من نمیخواستم بگویم ولی موسیقی نواحی ریشه موسیقی ردیف دستگاهی ایران است و اگر اینها نباشند به تدریج موسیقی پاپ بیشتر رسوخ کرده و موسیقی کشورهای دیگر را وارد کرده و نیز در بخش سازهای وارداتی برقی جایگزین سازهای سنتی شده و موسیقی اصیل این کشور به فراموشی سپرده میشود. من یک تار دیدم که دو طبقه بود و به آن سیم برق وصل کرده بودند که این نشان میدهد ما به تدریج در حال از دست دادن فرهنگ خود هستیم. با این وجود برخی از مسئولین ارشاد هستند که دل میسوزانند ولی آنچنان قدرت و پشتوانه مالی ندارند که به معضلات جامعه موسیقی بپردازند زیرا هر کدام از این افراد مشکلات شخصی خود را نیز دارند. تمام نگرانی من این است که جوانان فرهنگ و هنر خود را فراموش کنند. شبکههای ماهوارهای که این روزها پستترین و مبتذلترین نوع موسیقیهای غربی را بین جوانهای ما اشاعه میدهند و این مساله بسیار نگران کننده است. همینها موسیقی محلی ما را ازبین می برند و کار ما برای حفظ و اشاعه موسیقی مقامی را دشوارتر میکند.
در حال حاضر مشغول به چه کاری هستید و آیا اثری جدید خلق کردهاید یا در برنامه خاصی و یا رویدادی حضور داشتهاید؟
من که دکترای افتخاری موسیقی را دریافت کردهام. در ترکیه فستیوالی به اسم من برگزار شد که حدود ۳۰ کشور خارجی در این فستیوال شرکت کردند. اسم این رویداد به نام خودم یعنی «فستیوال پروین بهمنی» بود که با حدود ۳۰ کشور شرکتکننده حتی از چین، یونان و رومانی هم در این رویداد هنری شرکت کرده بودند. کشورهایی چون تاجیکستان، افغانستان و آذربایجان نیز در این فستیوال حضور داشتند. دانشگاه آتاترک برگزارکننده این فستیوال بود و رئیس جمهور ترکیه مستقیماً در این رویداد دخالت داشت و البته خودم هم با گروه خودم در این رویداد حضور داشتم. همچنین گروهی از عاشیقهای ایران نیز در این جشنواره حضور داشتند که بیشتر ترکزبانهای ایران بودند. این رویداد در شهر گریسوم برگزار شد.
در رویدادی که در قزاقستان برگزار شد من به عنوان بانوی برتر فرهنگی ترکزبانان جهان انتخاب شدم. یک موسیقیدان به نام اصلان میرزایوف عنوان مرد برتر فرهنگی ترکزبانان جهان را از آن خود کرد و من عنوان بانوی این رویداد را به دست آوردم. این رویداد در دانشگاه احمد یساوی برگزار شد.
من از سال ۲۰۰۷ میلادی به بعد هر سال به دانشگاه آتاترک ترکیه میروم و در آنجا شش کتاب با همکاری رئیس این دانشگاه در حوزه موسیقی مقامی نوشتیم. یکی از این کتابها با عنوان «ایران تُرکلَر» به معنای ترکهای ایران بود. در این کتاب با بسیاری از عاشیقها و اساتید موسیقی مقامی مصاحبههایی انجام دادیم که با کمک پسرم دامون شش بلوکی این کارها را انجام دادیم و در کتاب ثبت شد.
علاوه بر این کارهای پژوهشی در زمینه اجرا در کشورهای خارجی هم برنامه داشتید؟
بله. من از آلمان گرفته تا ایتالیا و دیگر کشورهای اروپایی برنامه اجرا کردهام تا آخرین آنها سال گذشته و در کنسرواتوار چایکفسکی مسکو بود که این مورد آخر با استقبال بسیاری مواجه شد.
توصیه شما برای هنرجویانی که در جشنواره ملی موسیقی جوان شرکت میکنند، چیست؟
هنوز نظرم این است که در این سبک نمیتوان گفت کاملا خوب است. هنرجویان موسیقی نواحی باید در انتخاب مربی به اساتید قدیمیتر رجوع کنند. منظور از قدیمیتر هم مربیانی است که اصیلتر تدریس میکنند و در تدریس در این سبک حساس هستند. در درجه اول هنرجوها باید اساتید خوب این سبک را بهتر بشناسند. برای نمونه یکی از همین شرکتکنندهها شاگرد کسی بوده که من آن مربی را اصلاً تأیید نمیکنم و این هنر جو باید به جای این مربی برود پیش استاد همین مربی و پیش او شاگردی کند. چرا که اهمیت این قضیه به خاطر حفظ فرهنگ و موسیقی ما است و باید تمام تلاشمان را بکنیم که این هویت موسیقایی از بین نرود.
درباره لالایی خواندن چه توصیهای به مادرها دارید؟
من حدوداً ۳۰ سال است که روی فرهنگ قشقایی کار میکنم و میتوانم بگوییم که فرهنگ زاگرس از جنبه لالاییها بسیار غنی و منحصربهفرد است و معتقدم که تمام مادران دنیا باید بچههایشان را با لالایی بخوابانند نه با قرص و دارو.
برای مثال خودم مدتی عادت کرده بودم به صدای مرحوم حسین پناهی. یک شب که در خانه یکی از دوستان بودم خوابم نمیگرفت هرچه برای خودم لالایی میخواندم فایدهای نداشت. بعد به صاحبخانه گفتم آیا CD حسین پناهی را ندارید که متأسفانه نداشتند و فهمیدم که من به این عادت کردهام و درباره عادت به خوابیدن با لالایی این قضیه فرقی نمیکند کودک باشید یا کهنسال. به همین دلیل وقتی بچهها به صدای لالایی مادرشان عادت میکنند دیگر با چیزی به جز صدای آرامبخش مادر خوابشان نمیگیرد چرا که امروزه میشنویم بسیاری از مادران با قرصهای خوابآور ضعیف و آرامبخش کودکان خود را میخوابانانند که این قضیه تماماً مضر و بسیار خطرناک است. پس از اینرو اولین موسیقی که هر انسانی در زندگیاش میشنود صدای لالایی مادرش است.
سخن آخر
از همه بچههای وطنم و نیز بچههای دنیا میخواهم که سراغ موسیقیهای برقی نروند و در حفظ سنتها و فرهنگ موسیقایی اصیلشان کوشا باشند.
منبع : فارس