به گزارش "راهبرد معاصر"؛ در حدود یک سال از اغتشاشات محدود دی ماه 96 می گذرد. آشوب هایی با پوشش مباحث اقتصادی که به دنبال ناتوانی برخی بخش های مدیریتی و بانکی کشور در حلّ مسئله ی مؤسّسات مالی و اعتباری به وجود آمد. همین زمینه سبب شد تا دشمن فاز دیگری از پروژه ی براندازی نظام اسلامی را در قالب «فروپاشی از درون» کلید بزند.
در واقع پس از گذشت حدود یک دهه از فتنه ی 88 و تجربه ی شکست اردوکشی خیابانی با پوشش مطالبات سیاسی، این بار سرویس های امنیّتی کشورهای غربی و عربی در تلاشند با طرح مطالبات اقتصادی همچون فساد بانکی، بیکاری، گرانی و... یک «آشوبِ جذّاب» را برای ایرانیان ایجاد نمایند. بدیهی است که جذاب سازی آشوب، نیازمند شعار و مطالبه ای عمومی مثل مباحث اقتصادی است.
دشمن تصوّر می کند می تواند برخلاف تجربه ی ناکام گسل سیاسی در سال 88، این بار اقتصاد را به جاده ای تبدیل کند که عموم مردم را به عنوان معترض به صحنه ی میدانی بیاورد. حضور عموم در خیابان برای جریان مقابل نظام اسلامی دو فایده ی روشن دارد: 1) یک شبکه ی اجتماعی عمومی از اعتراض در سراسر ایران به وجود می آید و به جای یک کانون بحران در تهران می توان از چند گرانیگاه، حتی در شهرهای کوچک برای ضربه به انقلاب اسلامی سود بُرد؛ و 2) ابزار برخورد با اغتشاش گران و رهبران میدانی اغتشاش به دلیل حضور عمومی مردم، از دست دستگاه های انتظامی و امنیّتی خارج می شود.
در این میان دشمن تصور می کند با افزایش میزان خشونت می تواند جمعیّت بیشتری را به خیابان ها بکشاند. الگوی آشوبِ جذاب، برخلاف تصوّر طراحانش زودتر از پیش بینی ها به دلیل «نابازیگری» لیدرهای اغتشاش، از سطح مطالبات اقتصادی مردم عبور می کند و زودتر از موعد وارد فاز «خشونت عریان» می شود. حمله به مراکز انتظامی، بانک ها، اموال عمومی و... افکار عمومی را متوجّه اتاق عملیات اغتشاشگران می کند. در واقع برای ایالات متحده و برخی کشورهای عربی منطقه فروپاشی نظام جمهوری اسلامی از هر راهی مطلوبیّت دارد.
خروج از برجام آمریکایی ها و هدف شکل گیری آشوب های خیابانی در ایران
در سوی دیگر به دنبال واکنش عمومی نسبت به برهم خوردن نظم و امنیّت عمومی و اهانت به ارزش ها، نظام اسلامی می تواند اغتشاشات را با کمترین هزینه مدیریت و کنترل نماید. امّا دشمن بلافاصله با بروزرسانی نرم افزار و سخت افزار اغتشاش تلاش می کند زمینه های آشوب که همانا نارضایتی و یأس عمومی است را در سطح جامعه ی ایرانی سرایت دهد؛ بنابراین بلافاصله پروژه ی «خروج از برجام» توسط ایالات متحده در هماهنگی با متحدینش کلید می خورد.
ذوق زدگی رژیم صهیونیستی و رژیم سعودی از این اقدام ترامپ، به مثابه ی کُدهایی است که نشان می دهد دشمن برای «گروگان گیری راهبردیِ» جمهوری اسلامی هیچ حد و مرزی نمی شناسد. در فاز دوم تسلیم نظام اسلامی برای پذیرش قراردادهایی «بدتر از برجام»، آمریکا با دریافت هایی که از برخی شواهد در داخل کشور دارد، تاکتیک خود را بر این گزاره استوار می نماید: «خروج از برجام، بازگرداندنِ سازمانِ تحریم ها در عین پایبندی ایران به تعهدات هسته ای و در نهایت افزایش فشار و سرخوردگی در جامعه ی ایرانی»
از همین رو ترامپ از «تابستان داغ» برای جمهوری اسلامی خبر می دهد. در واقع دشمن تصور می کند با افزایش فشار خارجی یعنی تحریم ها (به واسطه ی مقصر نمایی سیاست خارجی جمهوری اسلامی)، و همچنین همکاری جریان های وابسته ی داخلی و تروریست های اقتصادی (در تضعیف اقتصاد و کاهش ارزش پول ملّی و احتکار و گرانی و...) می تواند «صبر استراتژیک» مردم در نظام اسلامی را لبریز کرده و انقلاب اسلامی را دچار «خود درگیری» نماید. این مسیر در نهایت حسب آنچه رئیس جمهور آمریکا بیان می کند ایران را به گفتگوی مجدد با ایالات متحده برمی گرداند، البته نه درباره ی برنامه ی هسته ای، بلکه در باره ی «همه ی موضوعات»!
«گروگان گیری راهبردیِ نظام اسلامی» توسط دشمن
از این رو در همکاری مثلث دشمن خارجی، جریان غرب گرا و مرعوب داخلی در کنار تروریست های اقتصادی دلال ها و سفته بازها- ، وضعیّت اقتصادی و معیشتی مردم وارد وضعیّت بحرانی شده و مردم که در آن شرایط با اشاره ی جریان غربگرای داخلی، چاره ای جز پذیرش خواسته های غرب برای خروج از بحران ندارند، نظام اسلامی را وادار به پذیرش قراردادهایی چون برجام می کند، امّا این بار در موضوعات راهبردی همچون: صنعت موشکی، حمایت از محور مقاومت، مسئله ی قوانین داخلی و حقوق بشر و... می نمایند سناریو کمی متفاوت تر است چراکه اینجا پای استقلال طلبی و عدم پذیرش ظلم و حرف زور از سوی جامعه ایرانی مطرح است.
به هرشکل این همان طراحی «گروگان گیری راهبردیِ نظام اسلامی» توسط دشمن است که به امید پاسخ وارد عرصه شده است، بدون آنکه شناخت عمیقی از جامعه ایرانی داشته باشد.
مراحل 4گانه عملیات یانکی ها علیه جمهوری اسلامی
به همین دلیل پس از ایفای نقش دونالد ترامپ در خروج از برجام به عنوان فاز دوم «آشوب جذاب»، و افزایش حدوداً سه برابری قیمت ارز و طلا و گرانی های چند ده درصدی توسّط تروریست های اقتصادی به عنوان فاز سوم نقشه ی دشمن، امروز مرحله ی چهارم عملیّات توسّط جریان غرب گرا در داخل وارد صحنه شده است و به صراحت از لزوم «تسلیم گزینه های حسّاس جمهوری اسلامی» به غرب سخن می گویند.
این جریان که تا یک سال قبل، در توجیه برجام از ابر قدرتی ایالات متحده و لزوم تعامل با او سخن می گفتند، امروز در چرخشی صد و هشتاد درجه ای از ضعف و زوال رژیم آمریکا به واسطه ی شکست های پیاپی اش در افغانستان، عراق و سوریه می گویند و بدون اشاره به دلایل ان که همانا ایستادگی و مدیریّت محور مقاومت است، از لزوم خروج ایران از منطقه و عدم حمایت از گروه ها و ملّت های مقاومت سخن می گویند.
در واقع افراد این جریان برای ایفای نقش در پروژه ی «ادغام ایران در محیط قدرت غرب و آمریکا»، افکار عمومی کشور را هدف گرفته و قصد دارند با تهدید روانی جامعه، هم روندهای اقتصادی و سیاسی را دچار تنش جدی کنند و هم با تغییر محاسبات مردم، گزینه های مبتنی بر مقاومت را از دسترس آنها خارج نمایند. این همان شیوه ای است که ایالات متحده برای فروپاشی شوروی قدرتمند از آن سود برد.
ریچارد نیکسون در کتاب (1999, Victory Without War) به صراحت از لزوم رقابت با شوروی در فضای داخلی شوروی سخن می گوید و تنها راه درگیر شدن مسالمت آمیز با شوروی را از طریق برنامه های رادیویی خارجی و مبادلات فرهنگی می داند.[1] در واقع ایالات متحده توانست از طریق سیاستمدارانی که وابستگی فکری و نظری به غرب داشتند، نبرد را به داخل مرزهای شوروی کشانده و به واسطه ی طرح های «گرباچف» همچون «گلاسنوست» (برای ایجاد فضای باز سیاسی) و « پرسترویکا» (برای انطباق اقتصاد شوروی با جهان سرمایه داری)، بدون شلیک حتّی یک گلوله، اتحاد جماهیر شوروی را دچار فروپاشی نماید.
بنابراین تئوریزه کردن «عدم مقاومت» و «تحویل گزینه های راهبردی به غرب» برای نجات اقتصاد همان شیوه نامه ای است که پیش از این در مورد بسیاری از کشورهای جهان همچون شوروی، لیبی، عراق و ... در تعامل با امریکا، سبب شده است حاکمیّت سیاسی دچار فروپاشی شود.
آنچه سبب شکست های منطقه ای امریکا در غرب آسیا شده است راهبرد محور مقاومت در ایستادگی است که طرف مقابل را مجبور به ترک یا فرار شبانه از جغرافیای مقاومت می نماید. این نکته که امروز جمهوری اسلامی به عنوان یکی از امن ترین کشورهای جهان از حیث عدم خشونتهای سیاسی (از جمله تروریسم، شورشی، ناآرامیهای انگیزه سیاسی و جنگ)، ناآرامیهای اجتماعی (از جمله خشونتهای فرقهای، جمعی و قومی) و خشونت و جرم و جنایت مورد ارزیابی قرار گرفته و جمهوری اسلامی را یکی از امنترین مناطق جهان در کنار دانمارک و سوئیس از این حیث معرفی کرده است.[2] نکته قابل توجه اینکه این پیشرفت در جغرافیایی صورت میگیرد که پُرریسکترین کشورهای جهان از این حیث، همگی در همسایگی ایران قرار دارند.این امنیّت و پیروزی نتیجه مقاومت و ایستادگی و اتکا بر توان بومی است و نه نتیجه ی تعامل با ایالات متحده و تسلیم گزینه های راهبردی کشور به دشمن.
[1] . نیکسون، ریچارد، 1999 پیروزی بدون شکست، مترجم فریدون دولتشاهی، تهران، نشر اطلاعات، 1385، ص 181
[2] . https://www.independent.co.uk/travel/news-and-advice/travel-risk-map-2019-worlds-safest-dangerous-countries-to-visit-iran-uk-slovenia-denmark-a8644646.html