به گزارش «راهبرد معاصر»؛ جدای از میزان خسارت های وارد شده به بسیاری از تأسیسات و پایگاه های رژیم صهیونیستی در نتیجه حمله پهپادی و موشکی ایران، اتخاذ تصمیمی به این بزرگی از سوی جمهوری اسلامی تحولی مهم و تعیین کننده در تعیین شکل مواجهه میان دو دشمن درجه یک منطقه تعبیر می شود.
ایران در سالهای گذشته سیاست صبر راهبردی را مقابل تجاوزات رژیم صهیونیستی بهویژه در واکنش به ترور دهها دانشمند موشکی و هسته ای خود اتخاذ کرده بود که محسن فخری زاده، پدر علم هستهای ایران در سرلوحه این افراد است. حال با توجه به هدف قرار دادن برخی مواضع نظامی ایران در عراق، ساختمان کنسولی این کشور در دمشق، افزایش حملات سایبری و ... با اتخاذ محاسباتی بسیار پیچیده، سیاست جدیدی مقابل رژیم صهیونیستی اتخاذ کرد که در نظر برخی کارشناسان غیرممکن به نظر می آمد.
جمهوری اسلامی ایران از سیاست صبر راهبردی به گزینه پاسخهای موضعی با دقت بسیار بالا و محاسبه شده تغییر وضعیت داده که نشاندهنده تمایل این کشور به اجازه ندادن به مخالفانش برای تصور غلط محدود بودن گزینههایش و نیز حفظ قدرت فزاینده خود در منطقه با هدف محاصره همه جانبه دشمن صهیونیستی است. دشمن به غلط تصور می کرد می تواند از هر سو بخواهد دستان ایران را ببندد و این کشور نتواند به تجاوزات پاسخ دهد یا انتقام خون شهدای خود را که در بسیاری از عرصه ها مقابل محور شرارت به سرکردگی آمریکا ایستاده اند، بگیرد.
پس از اینکه ارتش صهیونیستی جنایت کنسولگری ایران را که به معنای عبور از خطوط قرمز جمهوری اسلامی ایران و قوانین معمول بین المللی است، مرتکب شد؛ بسیاری از ناظران در دام محاسبات مبتنی بر دادههای غیرواقعی افتادند
اقدام جمهوری اسلامی برای هدف قرار دادن اعماق رژیم صهیونیستی با موشکها و پهپادهایی که از قلب خاک ایران برخاستند، در پاسخ به جنایت هدف قرار دادن کنسولگری این کشور در دمشق و شهادت هفت فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را می توان کاملاً مشابه آنچه پس از ترور شهید قاسم سلیمانی به وسیله آمریکا در اطراف فرودگاه بغداد رخ داد، مقایسه کرد. در آن زمان نیز آمریکا از تمام خطوط قرمز معمول عبور کرد و بسیاری از پارامترهای تعامل میان طرفهای آمریکایی و ایرانی را زیر پا گذاشت.
پس از اینکه ارتش صهیونیستی جنایت کنسولگری ایران را که به معنای عبور از خطوط قرمز جمهوری اسلامی ایران و قوانین معمول بین المللی است، مرتکب شد؛ بسیاری از ناظران در دام محاسبات مبتنی بر دادههای غیرواقعی افتادند، به گونهای که بسیاری از آنها تصور می کردند ایران حمله خونین به کنسولگری خود را که در زمره خاک این کشور است، با هر سختی ای که هست هضم کند و درصدد کاهش اثرات و پیامدهای آن برآید.
این تحلیل نادرست بیشتر به دلیل نگرانی از عواقب احتمالی پاسخ به حمله رژیم صهیونیستی و جلوگیری از کشاندن کل منطقه به وسیله بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی به جنگی گسترده بود که در آن نیروهای آمریکایی به طور مستقیم شرکت می کنند و رژیم صهیونیستی را به هدفی می رسانند که همیشه آرزو داشت؛ یعنی خلاص شدن از دشمن شماره یک خود، ایران و تضعیف سایر نیروهای مقاومت در منطقه.
با وجود این، آنچه سحرگاه دوشنبه رخ داد، بمباران گسترده بسیاری از پایگاههای هوایی ارتش صهیونیستی ازجمله پایگاه نفاتیم واقع در جنوب سرزمین های اشغالی و پایگاه هوایی رامون در نقب (محل نگهداری جنگنده های فوق پیشرفته F-35) بود؛ همان جایی که جنگنده های صهیونیستی برای حمله به ساختمان کنسولگری ایران از آنجا پرواز کردند و هواپیمای نخست وزیر این رژیم نیز آنجا آشیانه دارد.
اقدام جمهوری اسلامی ایران صحنه و کارت های تقابل محور مقاومت و محور شرارت را به شکل قابل توجهی تغییر داد. نفاتیم که پایگاه 28 نیروی هوایی رژیم صهیونیستی نیز خوانده میشود، یکی از مهمترین پایگاههای هوایی دشمن صهیونیستی به شمار میرود و در زمره فرودگاههای نظامی و بینالمللی این رژیم طبقهبندی میشود. این پایگاه در شهر اشغالی بئرالسبع واقع شده است و تقریباً 70 کیلومتر با نوار غزه فاصله دارد.
آنچه پایگاه نفاتیم را دارای اهمیت بالا جلوه می دهد، این است که مقر فرماندهی راهبردی نیروی هوایی رژیم صهیونیستی آنجا و در زیر زمین قرار دارد و نقش عمده ای در تداوم عملیات بمباران گسترده نوار غزه در سال های گذشته به ویژه در عملیات «طوفان الاقصی» برعهده داشته که بیش از 6 ماه است ادامه دارد.
حفظ حیثیت و جایگاه محور مقاومت
در واقع، واکنش ایران که امکان سنجی آن به وسیله بسیاری از رسانه های بولتن نویس در دفاتر وزارت امور خارجه آمریکا پیش بینی شده بود، از جنبه های مختلف قابل بررسی است که مهم ترین آن حیثیتی بودن تنبیه رژیم صهیونیستی از سوی ایران عنوان می شود. رژیم صهیونیستی با عملیات خائنانه خود در محله المزه دمشق تلاش کرد با تکیه بر ارزیابی های نادرست از توان ایران در پاسخگویی قاطع، ضربه سختی به تهران بزند.
حیثیتی بودن موضوع در وهله نخست به حیثیت نظام جمهوری اسلامی مربوط نمی شود، بلکه مهم تر از آن به حیثیت محور مقاومت در منطقه بازمی گردد که جمهوری اسلامی در رأس آن قرار دارد و پرچمدار مقاومت است. همان گونه که مشخص است، ایران علاوه بر روابط بین المللی و منطقه ای، حوزه وسیعی از قابلیت های نظامی و سیاسی خود را به دفاع از شاکله مقاومت اختصاص می دهد.
قابل تصور بود دشمن صهیونیستی در تلاش باشد از شرایط حساس منطقه، جنگ دیوانهواری که در غزه به راه انداخته است و آنچه مربوط به سایر عرصههای حمایتی در لبنان، یمن، عراق و سوریه می شود، سوءاستفاده کند و با توجه به هوشیاری محسوس آمریکایی ها و غربی ها و انباشته شدن ناوگان آمریکایی و انگلیسی در آبراهه های منطقه بخواهد مانند همیشه از آب گل آلود ماهی بگیرد.
شاید اگر ایران برای حفظ دستاوردهای ملموسی که در سرتاسر منطقه دارد و دشمنانش بیش از هوادارانش می دانند، ترجیح می داد تجاوز رژیم صهیونیستی را هضم کند، پیامدهای آن را بپذیرد و به همان رویکرد قدیمی ادامه دهد، می توانست موفق باشد؛ اما این اتفاق نیفتاد و برخلاف همه تبلیغات سیاسی-رسانهای دشمن صهیونیستی و امواج عظیم جنگ روانی روزهای قبل که خواهان منصرف کردن ایران از گزینه حمله نظامی بودند، حمله را آغاز و علنی اعلام کرد.
قابل تصور بود دشمن صهیونیستی در تلاش باشد از شرایط حساس منطقه، جنگ دیوانهواری که در غزه به راه انداخته است و آنچه مربوط به سایر عرصههای حمایتی در لبنان، یمن، عراق و سوریه می شود، سوءاستفاده کند
حمله جمهوری اسلامی ایران به رژیم صهیونیستی مورد تأیید همه ارکان نظام قرار دارد و با موفقیت آمیز بودن آن، بر شدت حمایت های سیاسی و مردمی افزوده شد. با آغاز عملیات «وعده صادق» که طبق تمامی قوانین بین المللی و مشروع است، بر همگان روشن شد منافع ایران در حفظ حیثیت کشور و محور مقاومت بسیار مهم تر از سایر مواردی است که برخی سیاسیون معتقدند. ایران با قاطعیت و هنرمندی توانست بر اوضاع مسلط شود و نشان دهد همیشه می تواند این گزینه را بر سایر گزینهها ترجیح دهد و در صورت لزوم، در مقطعی حاضر است از بسیاری منافعش برای حفظ اعتبار خود به عنوان کشوری قدرتمند و صاحب نفوذ چشم پوشی کند.
حفظ موازنههای سیاسی و نظامی منطقه
دلیل دوم که ایران را مصمم کرد با وجود خطرات فراوان گزینه پاسخ نظامی، حمله رژیم صهیونیستی را تنبیه گونه جواب دهد، حفظ موازنههای سیاسی و نظامی منطقه است که در سالهای گذشته به وسیله محور شرارت با تهدیدات بزرگی مواجه شده بود و فقط آگاهان امور ایران از آن خبر دارند.
برآیند این موازنهها به محور مقاومت که ایران در رأس آن قرار دارد، اجازه داد به بسیاری از مناطقی که برای مدتهای طولانی حمله نکرده بود، حمله کند و بسیاری از توانمندیهای نظامی و لجستیکی خود را به کار گیرد.
قدرت نمایی ایران در منطقه
دلیل سوم تمایل جمهوری اسلامی ایران به قدرت نمایی میان کشورهای منطقه، آن هم در حالی که همواره روابطی پرتنش با آمریکا، پلیس شرور جهان داشته، است. بدون کوچکترین تردیدی آمریکا از عملیات رژیم صهیونیستی در دمشق اطلاع قبلی داشت و آن را از نزدیک دنبال می کرد و حتی می توان گفت، عملیات با هماهنگی مشترک با ارتش رژیم اشغالگر انجام شد و اصلاً بعید نیست در آن شرکت کرده باشد.
آمریکا با وجود نقض همه قوانین بین المللی مربوط به حراست از مقرهای دیپلماتیک در جهان، از محکومیت یا جرم انگاری اقدام رژیم صهیونیستی خودداری کرد. در نتیجه، ایران میخواست به آمریکا و متحدان عربی و غیر عربش هشدار دهد از قدرت زیادی برخوردار است و در صورت لزوم می تواند پاسخ تجاوزات صهیونیستها را بدهد و حتی این پاسخ را به هر طرف متجاوز دیگری گسترش دهد، حتی اگر خود آمریکا باشد.
در هر صورت، صرف نظر از سانسور حمله ایران به زیر ساخت های رژیم صهیونیستی در رسانه های عبری و صرف نظر از تلاش این رژیم و آمریکا برای حداقل جلوه دادن نتیجه این حمله بزرگ که آثار چشمگیرش دیر یا زود مشخص می شود، منطقه پس از حمله ایران دیگر مانند قبل نخواهد بود.