چرایی حملات صهیونیست‌ها به تأسیسات نظامی سوریه-راهبرد معاصر
«راهبرد معاصر» گزارش می‌دهد؛

چرایی حملات صهیونیست‌ها به تأسیسات نظامی سوریه

ایران‌زدایی و تغییر نظم منطقه شرق عربی ازجمله اهداف صهیونیست‌ها از خلع سلاح ارتش سوریه است. نخت وزیر رژیم صهیونیستی برای آنکه این رژیم را ضامن امنیت کشورهای عربی معرفی کند، تصمیم گرفته است با وارد کردن ضربه به تمام اضلاع محور مقاومت، موازنه قوا را در منطقه غرب آسیا تغییر دهد.
محمد بیات؛ کارشناس مسائل بین‌الملل
تاریخ انتشار: ۱۰:۲۵ - ۲۱ آذر ۱۴۰۳ - 2024 December 11
کد خبر: ۲۶۵۳۸۵

چرایی حملات صهیونیست‌ها به تأسیسات نظامی سوریه

 

به گزارش «راهبرد معاصر»؛ با گذشت 72 ساعت از سقوط دولت قانونی بشار اسد به دست مخالفان سوری، بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی در برابر دوربین‌های تبلیغاتی حاضر و آشکارا از لغو توافقنامه ترک مخاصمه 1974 میان تل‌آویو و دمشق خبر داد. در روزهای اخیر ارتش صهیونیستی کوه راهبردی هرون را اشغال کرد و تانک‌های این رژیم در استان قنیطره دیده می‌شوند. طبق بیانیه منتشر شده به وسیله ارتش صهیونیستی، تا یازدهم دسامبر نیروی هوایی و دریایی رژیم صهیونیستی به بیش از 480 نقطه راهبردی نظامی در سراسر خاک سوریه حمله کرد و طبق برآوردهای اولیه قریب به 70 تا 80 درصد توان نظامی ارتش سوریه در کمتر از 48 ساعت از بین رفت.

در ساختار فکری نتانیاهو و اعضای راستگرای کابینه اش، نابودی تمام زیرساخت‌های نظامی سوریه این امکان را فراهم خواهد کرد به راحتی اهداف مدنظر را در خاک سوریه هدف قرار دهد

 

نتانیاهو در حالی از توسعه روابط دوجانبه با حکومت جدید سوریه سخن می‌گوید که اقداماتش در عمل به نفع نیروهای گریز از مرکز (مانند قسد در شمال شرق) و گروه‌های تروریستی همچون داعش تمام خواهد شد. حال این سؤال مطرح می شود چرا رژیم صهیونیستی به تخریب زیرساخت‌های نظامی سوریه حتی پس از سقوط اسد ادامه می‌دهد؟

 

 

نخستین پاسخ به این سؤال راهبردی اینکه رژیم صهیونیستی ترجیح می‌دهد «همسایه‌ای ضعیف»، فارغ از نظام سیاسی، در شمال فلسطین اشغالی حضور داشته باشد. پیش تر ارتش صهیونیستی در جریان جنگ‌های چهارگانه با ارتش کشورهای عربی همچون مصر، اردن و سوریه حملات مشابهی انجام داده بود تا به این وسیله بتواند برتری نظامی خود را در منطقه تثبیت و خواسته‌هایش را به طرف مقابل دیکته کند. ظهور توافقاتی همچون «کمپ دیوید» یا «وادی عربه» به دلیل چنین شرایطی امکان پذیر شده است.

 

در ساختار فکری نتانیاهو و اعضای راستگرای کابینه اش، نابودی تمام زیرساخت‌های نظامی سوریه این امکان را برای رژیم صهیونیستی فراهم خواهد کرد به راحتی اهداف مد نظر را در خاک سوریه هدف حمله قرار دهد و این کشور را تبدیل به محیط بازیگری و نفوذ خود کند. شاید نکته‌ای که صهیونیست‌ها به آن کمتر توجه کردند، اینکه اقدامات چند روز اخیر آنها می‌تواند مقدمه‌ای برای شکل گیری مقاومت اسلامی سوریه با هدف مقابله با تجاوزات رژیم صهیونیستی در مرزهای جنوبی و جولان اشغالی باشد.

 

برای صهیونیست‌ها قدرت گیری مخالفان سوری که مجموعه‌ای از گروه‌های سلفی- اخوانی هستند، نوعی ابهام راهبردی ایجاد کرده است که در کوتاه مدت نمی‌توانند به آن پاسخ دهند. در ریشه‌های فکری و اجتماعی هر دو شاخه مذهبی، نوعی ضدیت با نیروهای خارجی، به ویژه صهیونیست‌ها وجود دارد.

 

همین موضوع سبب شده است تل‌آویو با آنکه در شرایط کنونی «متحد راهبردی» تحریرالشام برای شکست اسد و فتح دمشق حساب می‌شود، اما این احتمال در ماه‌ها یا سال‌های آینده وجود دارد گروه‌هایی با گرایش ضدصهیونی بتوانند به امور تمام یا بخش‌هایی از سوریه مسلط شوند. این سناریو به ویژه پس از کاهش کنترل دولت مرکزی و افزایش تحرکات گروه‎های تجزیه‌طلب و مسلح در نقاط مختلف سوریه قوت خواهد گرفت.

 

«ایران زدایی» و تغییر نظم منطقه شرق عربی دیگر هدف صهیونیست‌ها از خلع سلاح ارتش سوریه است. نتانیاهو برای آنکه رژیم صهیونیستی را ضامن امنیتی مطمئن برای کشورهای عرب معرفی کند، تصمیم گرفته است با وارد کردن ضربه به تمام اضلاع محور مقاومت، موازنه قوا را در منطقه غرب آسیا تغییر دهد. این موفقیت راهبردی برای تل‌آویو فرصت جدیدی برای عملیاتی کردن کریدور «آیمک» و ایجاد زنجیره شده در شریان اقتصای «شرق- غرب» ایجاد خواهد کرد.

روزگاری رژیم بعث در عراق بزرگ‌ترین تهدید علیه تمامیت ارضی ایران بود، اما امروز حکومت مستقر در عراق یکی از شرکای مطمئن ایران در منطقه غرب آسیاست

 

به بیان دقیق‌تر اقدامات نظامی این روزهای رژیم صهیونیستی در نهایت به دنبال تغییر نظم امنیتی- اقتصادی منطقه غرب آسیا با محوریت آمریکا و کشورهای محافظه‌کار عربی است. تهران برای برهم زدن این برنامه لازم است تهدیدات پیش‌روی این سناریو را برای سایر بازیگران تأثیرگذار همچون چین و روسیه تببین کند. اگر چینی‌ها قصد دارند در سال‌های آینده همچنان به عنوان رقیب اصلی آمریکا در حوزه اقتصادی شناخته شوند، چاره‌ای جز عملیاتی کردن کریدور «یک کمربند- یک جاده» و حفظ خط انتقال انرژی از منطقه خلیج فارس ندارند. تحولات این روزهای منطقه اگر از سوی پکن مورد توجه قرار نگیرد، می‌تواند در سال‌های آینده مبدأ تهدیداتی حیاتی برای طرح‌های اقتصادی چین و روند توسعه این کشور باشد.

 

بهره سخن

تجربه حمله آمریکا به عراق و افغانستان یا اشغال لبنان از سوی آمریکا، فرانسه و رژیم صهیونیستی در دهه‌های قبل این پیام را برای ایران دارد، اگر تهران و سایر اضلاع محور مقاومت بتوانند با تجدیدنظر و به روز رسانی سیاست‌های خود در حوزه‌های نظامی، امنیتی، سیاسی، اقتصادی و تبلیغاتی با شرایط جدید سازگار شوند، امکان تبدیل «تهدیدات» به «فرصت‌ها» وجود دارد.

 

روزگاری رژیم بعث در عراق بزرگ‌ترین تهدید علیه تمامیت ارضی ایران بود، اما امروز حکومت مستقر در عراق یکی از شرکای مطمئن ایران در منطقه غرب آسیاست. روزگاری حضور ارتش صهیونیستی با همراهی فالانژها به دنبال کنترل کامل امور بیروت بودند، اما ظهور ابتکاری پویا و جدید همچون مقاومت اسلامی لبنان یا حزب الله «بازی» را تغییر داد و زمینه ساز اخراج رژیم از جنوب لبنان در سال‌های ابتدایی قرن بیست‌ویکم شد. 

 

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده