روایتی از مرگ مشکوک آیت الله طالقانی/وقتی آیت الله حالش بد شد، تلفن و آب با هم قطع شده بود+ تصاویر-راهبرد معاصر
داروی جدید در آزمایش‌ها، ممکن است روند پیشرفت بیماری پارکینسون را کند کند قاضی پرونده چای دبش: پاسخ بانک‌های شاکی به استعلام‌ها متناظر با سوالات دادگاه تنظیم نشده است خبر جدید وزیر ارشاد درباره هنرمندان ممنوع الفعالیت سازمان هدفمندی یارانه‌ها: مردم حتما حساب بانکی خود را برای دریافت یارانه چک کنند عارف: راهبرد دولت این است که اصلاح قیمت‌ها به سه دهک پایین جامعه آسیبی نرساند کلاس‌های جبرانی دانشگاه‌ها چگونه تشکیل خواهد شد؟ قصاص برای عامل جنایت در بازی خرس وسطی فیلم / گل اول مس رفسنجان به پرسپولیس در دقیقۀ ۴ پیاده‌روی روزانه می‌تواند افسردگی را کاهش دهد لحظهٔ هجوم خودرو به میان جمعیت در آلمان با دست‌کم ۱۱ کشته + فیلم وقوع زلزله ۴ ریشتری در هفتکل ایران ۱۵ - ۱۱ پرتغال/ صعود واترپلو ایران به نیمه نهایی سطح ۲ کاپ جهانی  برتری استقلال مقابل آلومینیوم در ۴۵ دقیقه اول  تساوی یک نیمه‌ای هوادار و نساجی ترکیب آلومینیوم و استقلال اعلام شد

روایتی از مرگ مشکوک آیت الله طالقانی/وقتی آیت الله حالش بد شد، تلفن و آب با هم قطع شده بود+ تصاویر

مامور سابق سازمان اطلاعات و جاسوسی شوروی رحلت آیت‌الله طالقانی را مشکوک دانسته است.
تاریخ انتشار: ۱۴:۵۱ - ۱۹ شهريور ۱۳۹۹ - 2020 September 09
کد خبر: ۵۸۲۷۰

به گزارش راهبرد معاصر؛ سید محمود طالقانی اولین امام جمعه تهران در سال ۱۲۸۹ هجری شمسی در گلیرد طالقان به دنیا آمد و پس از گذراندن دروس مقدماتی در مدارس رضویه و فیضیه قم تا سال ۱۳۱۷ تحصیل را تا درجه اجتهاد ادامه داد. طالقانی در سال ۱۳۱۸ با انتشار اطلاعیه‌ای در اعتراض به سیاست‌های رضا شاه درباره کشف حجاب فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد، اما به دلیل همین اقدام زندانی شد و پس از آن چند بار دیگر نیز به دلیل اعتراضاتش به رژیم به زندان محکوم شد.

 

محمد اسفندیاری مولف کتاب «پیک آفتاب» درباره چگونگی تحصیل سید محمود طالقانی گفته است: «طالقانی خواندن و نوشتن را در طالقان و تهران آموخت و در حدود سال ۱۳۰۱ به حوزه علمیه قم و در سال ۱۳۱۵ به نجف رفت و در محضر بزرگانی درس آموخت که برخی از آن‌ها مرجع تقلید عصر خویش بودند؛ ازجمله آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری، آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی، آیت‌الله شیخ محمد حسین غروی کمپانی و آیت‌الله آقاضیاء عراقی. در خاطرات سید تقی علایی‌نیا (برادر طالقانی) که مدتی طلبه و با او هم‌حجره بود، آمده است: «آقا سید محمود هنگامی که خیلی جوان بود، دوره سطح را تمام کرده بود. او در آن ایام همه‌اش در حال مطالعه و غرق در درس بود. گاهی نیمه‌های شب از خواب بیدار می‌شدم و می‌دیدم که ایشان یا مشغول مطالعه یا در حال نماز خواندن است. بعضی اوقات که متوجه بیداری من می‌شد، می‌گفت: سیدتقی! بیداری؟ می‌گفتم: بله. می‌گفت: الآن موقع خوبی برای مطالعه است. اگر می‌خواهی بلند شو و وضو بگیر و دو رکعت نماز بخوان و بعد مطالعه کن.»

 

مقید بود که از وجوهات شرعی برای مصرف شخصی استفاده نکند
او پس از شهریور ۱۳۲۰ با تاسیس کانون اسلام به تفسیر قرآن برای عموم مردم پرداخت تا جایی که گروه‌های مختلف دانشجویی برای شرکت در این جلسه‌ها شرکت می‌کردند. این چنین بود که وی با تشکیل این کانون عملاً به طور رسمی مبارزه خود را علیه رژیم طاغوت آغاز کرد. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مرحوم طالقانی به مبارزات خود علیه رژیم ادامه داد تا اینکه ساواک وی را به جرم مخفی کردن نواب صفوی در خانه‌اش دستگیر کرد و بار دیگر به زندان انداخت، اما این زندان کوتاه و موقتی بود و طالقانی به زودی آزاد و فعالیت دوباره را آغاز کرد. آیت‌الله طالقانی در سال ۱۳۳۸ به همراه میرزا خلیل کمره‌ای در کنفرانس بیت‌المقدس شرکت کرد و از طرف آیت‌الله بروجردی برای رساندن پیام ایشان به شیخ شلتوت راهی مصر شد. طالقانی در جریان نهضت ملی نفت مبارزات فراوانی داشت و نقش موثری در آن ایفا کرد. وی در تهران با روحانیون مدافع نهضت ملی و چهره‌هایی مانند مهدی بازرگان و سحابی همراهی کرد و در سال ۱۳۴۰ به جمع بنیانگذاران نهضت آزادی ایران پیوست.

 

مرحوم طالقانی یا شهید طالقانی؛ مسئله این است

آیت‌الله بدلا یکی از دوستان وی، درباره نحوه معیشت پدر آیت‌الله طالقانی گفته است: «آقا سید ابوالحسن طالقانی مقید بود که از وجوهات شرعیه برای مصارف شخصی استفاده نکند. وی که در شمار علمای برجسته تهران محسوب می‌شد،‌ از راه ساعت‌سازی امرار معاش می‌کرد. شاید تعجب کنید که در یک طرف اتاقش،‌ مشتی کتاب درسی و علمی، مثل عروه الوثقی، مورد استفاده قرار می‌داد و در سوی دیگر، تعدادی انبر و چند پیاله محتوی پیچ و لوازم ساعت‌سازی.»

 

عمری که بیشتر آن پشت میله‌های زندان سپری شد
آیت‌الله طالقانی به دنبال مبارزات و فعالیت‌های سیاسی‌ در سال ۱۳۴۱ همراه با اعضای نهضت آزادی برای مدتی به زندان رفت و بار دیگر در سال ۴۲ پس از قیام ۱۵ خرداد دستگیر و به ۱۰ سال زندان محکوم شد که البته در سال ۱۳۴۶ به دنبال عفو عمومی آزاد شد. مسجد هدایت در طول سال‌های ۴۰ و ۴۱ محل حضور صدها بلکه هزاران نفر از مشتاقان نهضت اسلامی بود، از این رو سخنرانی‌های آیت‌الله طالقانی همواره مورد استقبال مردم و جوانان بود.

 

 

در خاطرات حسن میرمحمد صادقی، از افسران ناسیونالیست دوره رضاشاه، که به اتهام کودتا علیه رژیم زندانی بود، درباره طالقانی آمده است: یک بار در زندان، که به حمام رفته بودم، طلبه جوانی را دیدم که با سوز و گداز مثنوی می‌خواند. از حمام که بیرون آمد، پرسیدم چه‌کار کردی؟ گفت به یک مأمور سیلی زده‌ام و مرا به اینجا آورده‌اند. با خودم فکر کردم در زمانی که هیچ‌کس جرأت ندارد به یک مأمور اهانت کند، این طلبه یک مأمور را زده است. از شجاعت او خیلی خوشم آمد.»

 

مرگی که هنوز هم مشکوک است
آیت‌الله طالقانی سرانجام در نخستین ساعات سحرگاه نوزدهم شهریور سال ۱۳۵۸ پس از سال‌ها تلاش خستگی‌ناپذیر، فعالیت سیاسی و مبارزه با رژیم پهلوی دارفانی را وداع گفت و در میان اندوه هزاران نفر از مردم تهران تشییع و به دیدار معبودش شتافت.

 

محمد اسفندیاری با وصف آخرین شب حیات این روحانی می‌نویسد: «[سید محمود] طالقانی در شامگاه هجدهم شهریور ۱۳۵۸ با سفیر شوروی در ایران ملاقات داشت. این ملاقات در خانه‌ای بود که علی گلزاده غفوری و محمد مجتهد شبستری در آن حضور داشتند، تا ساعت ۲۴ طول کشید. پس از آن، شام را صرف کرد و به بستر رفت. اندکی بعد از جا برخاست و از ناحیه قفسه سینه اظهار درد کرد. با داروی خانگی آرام گرفت و دیگر بار به بستر رفت، اما دیگر بلند نشد. به سراغ پزشک رفتند و او هنگامی بر بستر بیمار حاضر شد که روحش پر کشیده بود. عقربه ساعت نشان می‌داد که ۴۵ دقیقه از ساعت یک بامداد گذشته است و تقویم زمان نشان می‌داد که دوشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۵۸ برابر با ۱۸ شوال ۱۳۹۹ و برابر با ۱۰ سپتامبر ۱۹۷۹ است. از عمر او ۶۸ سال و شش ماه و چند روز گذشته بود.»

 

اما این تمام ماجرا نبود زیرا در بخشی از نوشته‌های جنجال‌برانگیز ولادیمیر کوزیچکین، مامور سازمان اطلاعات و جاسوسی شوروی در ایران طی سال‌های ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۲ آورده شده است که : «.. ملاقات با سفیر شوروی هنگام صبح صورت گرفت. پس از خاتمه ملاقات، طالقانی مانند معمول سرخوش بود. ولی شب هنگام پس از صرف شام ناگهان حالش به هم خورد. نگهبانان شخصی‌اش به سوی تلفن هجوم بردند تا به دکتر خبر بدهند، ولی خط قطع بود. کوشیدند به او آب بخورانند، ولی جریان آب هم قطع شده بود. پیرمرد شانسی نداشت. مخالفانش همه چیز را تا آخرین جزئیات حساب کرده بودند.»

 

او یکی از نخستین کسانی بود که در کتاب خاطراتش با عنوان «کاگ‌ب در ایران» مرگ آیت‌الله سیدمحمود طالقانی، روحانی مبارز و مشهور انقلاب اسلامی ایران در ۱۹ شهریور ماه ۱۳۵۸ را «مشکوک» و حاصل «توطئه‌ای حساب‌شده» دانست و ابهامی پرمناقشه را بر تاریخ انقلاب ایران بار کرد؛ ابهامی که برخی فعالان سیاسی مخالف جمهوری اسلامی با مرور مواضع انتقادی و ناصحانه آیت‌الله در واپسین ماه‌های زندگی‌اش و همچنین شرایط خانه در شب آخر، طی ۳۴ سال گذشته قرینه‌هایی هم برایش دست و پا کرده‌اند؛ از جمله اینکه روز مرگ وی، پاسدار محافظش حضور نداشت یا اینکه تلفن خانه‌ای که او در آن درگذشت، قطع شده بود.

 

 

علاوه بر این مجتبی طالقانی فرزند آیت‌الله طالقانی در گفت‌وگویی ادعای مشکوک بودن مرگ پدرش را پیش کشیده است. مجتبی طالقانی سه واقعه را در روزهای پیش از مرگ پدرش مشکوک می‌داند. نخست اینکه نامه قدیمی او به پدرش درباره مواضع سازمان مجاهدین خلق در تیراژ وسیع پخش شد، دوم اینکه چند روز پیش از درگذشت آیت‌الله، گروهی ناشناس به منزل خلیل رضایی از نزدیکان آیت‌الله طالقانی دستبرد زدند و گویا به دنبال اسنادی می‌گشتند. به گفته مجتبی طالقانی مورد سوم این بود که آن‌ها پس از مرگ آیت‌الله متوجه می‌شوند چمدانی حاوی اسناد که تنها خود آیت‌الله طالقانی کلید آن را داشت، مفقود شده است.

 

 

جز این‌ها محمد مدیرشانه‌چی رئیس دفتر آیت‌الله هم از جمله کسانی بود که در تابستان ۱۳۷۳ هنگامی که در پاریس زندگی می‌کرد، در گفت‌وگویی مرگ آیت‌الله را مشکوک دانست و به سهل‌انگاری میزبان آیت‌الله، آقای چهپور (پدرزن محمدرضا طالقانی) در اطلاع به‌موقع ماجرا اشاره کرد. روایتی که پس از بازگشت به ایران در گفت‌وگویی با مجله «یادآور» هرچند تا حدودی آن را تصحیح کرد، اما همچنان از تردیدهایش گفت و تاکید کرد: «به هر حال این امکان وجود داشت که در چنین شرایط حساسی بهتر و سریع‌تر عمل شود...»

 

در هر حال اینکه در پیشوند نام آیت الله طالقانی باید واژه مرحوم را نوشت یا شهادت را امری است که همچنان بر سر آن ابهام وجود دارد؛ اما این چیزی از بزرگی شخصیت ایشان نمی‌کاهد؛ موضوعی که محمد اسفندیاری هم تایید کرده و گفته است: «وفات آیت‌الله طالقانی از عبرت‌های روزگار ماست. او در فصل شهادت، در بستر درگذشت اما در اوج محبوبیت. پیش از او بسی از شخصیت‌های دینی و ملی وفات کردند و حتی مظلومانه شهید شدند،‌ ولی هیچ‌کس به محبوبیت فراگیر او نرسید و مرگش این همه غبطه‌آور نبود. البته محبوبیت شخصیتی دینی در میان مردم دیندار طبیعی است، ‌اما آنچه غیر منتظره می‌نماید نفوذ شخصیتی، آن هم در کسوت روحانیت،‌ در میان نخبگان است؛ آن هم با افکار متفاوت و متضاد در روزگار ما؛ به ‌جز طالقانی هیچکس در میان ناهمفکران و مخالفانش،‌ این همه محبوبیت نداشته است...»

 

 

 

این مولف در پایان شخصیت طالقانی را با برخی چهره‌های مطرح جهان مقایسه کرده و با اشاره به شباهت وی به مهاتما گاندی آورده است: «نسل‌های آینده به سختی باور خواهند کرد که موجودی این چنین، در قالب گوشت و پوست و استخوان، وجود داشته و بر این کره خاکی گام زده است.» این سخن اینشتین درباره گاندی، نه تنها بر آن «روح بزرگ» (مهاتما) صادق است، که درباره همتای مسلمان و ایرانی او نیز راست می‌آید: آیت‌الله سید محمود طالقانی؛ هم او که می‌سزد «گاندی ایران» خوانده شود.» در پایان باید گفت که کتاب قطور انقلاب در کشورمان پر از حضور شخصیت‌هایی مانند طالقانی است که گاه حتی در اوج گم‌نامی زیسته و تاثیر آنها سال‌ها بعد از رفتنشان روشن شده است./ باشگاه خبرنگاران

ارسال نظر