به گزارش راهبرد معاصر؛ پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR برای بررسی و تبیین برخی از این موارد در برنامه نگار سیوچهارم گفتوگویی با آقای دکتر محمدجواد ایروانی، وزیر اقتصاد دوران دفاع مقدس و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام انجام داده است:
* رهبر انقلاب در برههی فعلی، تأکید زیادی بر «ایران قوی» دارند. مؤلفههای قدرت ایران چیست؟
* در دنیای پرتلاطم، پرتزاحم و پرآشوب کنونی، هر کشور و جامعهای که میخواهد پایدار باشد و عنصر پایداری را در خودش داشته باشد، باید قوی باشد. در روابط بینالملل هم قدرت حرف اوّل و آخر را میزند. چهارچوب راهبردی شورای روابط خارجی در آمریکا و قدرتهای بزرگ بر پایهی قدرت کشورهای دیگر عمل میکنند. اگر کشوری ضعیف باشد، با روشهای نظامی و غیرنظامی استحالهاش میکنند، امّا اگر قوی باشد، بهجای استحاله، سیاست سازگارسازی را در پیش میگیرند. بنابراین، اقتدار برای رفاه جامعه، پیشرفت و رشد اقتصادی، رسیدن به اهداف عالیهی نظام و عدالت، خنثیکردن انواع شوک مثل تحریم و کرونا، دفاع از حقوق مشروع ملی، عزت و افتخار ایرانی و دفاع از مظلوم امری بسیار مهم و حیاتی است.
مؤلفهی سیاسی هم استقلال و حاکمیت توانمند ملی است. قدرت اقتصادی هم باید بهگونهای باشد که پیشرفت را میسر کند و هرگونه مداخلات خارجی از قبیل تحریمها را خنثی و بیتأثیر و دشمنان را مأیوس کند. از نظر فرهنگی هم توان فرهنگی بالا مسئلهی مهمی در مؤلفههای قدرت محسوب میشود. همینطور قدرت اجتماعی که انسجام ملی را افزایش میدهد. به هر حال، ما با این مؤلفهها میتوانیم آیندهی روشن و ایرانی قوی پیشرو داشته باشیم.
* نسبت رفع مشکلات اقتصادی، جهش و پیشرفت اقتصادی با قدرت ملی چگونه است؟
* مسئلهی اقتصاد اهمیت بالایی در قوت و قدرت دارد. ما تواناییها، داراییهای عظیم، استعدادهای فراوان ملی و ظرفیتهای بسیاری داریم که باید به توانمندی تبدیل کنیم؛ چراکه اقتصاد نقش بالایی در اقتدار کشورها پیدا کرده است.
از جمله آسیبهای جدی در این حوزه، تفکر لیبرالیستی و رهاسازی امور اقتصادی است. این تفکر بهجای پرداختن به داشتههای ملی و تولید ملی، نگاه به بیرون و برنامههای منفعلانه نسبت به مسائل اقتصادی دارد که آسیب جدی به اقتصاد وارد میکند. بنابراین، نگاه حاکم باید سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی باشد.
جریانهای منفعتطلب، سودجو و رانتخوار هم به زیان منافع ملی عمل میکنند و اقتدار ملی را سست میکنند. هنر هر دولت داشتن برنامه در حوزهی اقتصاد برای همراستاسازی منافع فردی، منافع بنگاهی، منافع سازمانی و منافع ملی است. کسی که کالایی را قاچاق میکند، منفعت خودش را در نظر میگیرد و به منافع ملی، مردم و تولیدکنندگان آسیب میزند. بنابراین، همراستاسازی تمام نیروها و ظرفیتهای ملی در جهت منافع ملی اهمیت زیادی دارد.
در همین چهارچوب نگاهی هست که «بخش دولتی همواره ناکارآمد است و باید ناکارآمد بماند. بخش خصوصی توانمند نیست و توانایی ندارد. در بخش تعاون، مردم ایران همکاریهای جمعی ندارند و نهادهای عمومی هم مثل بخش دولتی است.» ایجاد و القاء تضاد بین اینها، جمع جبریاش صفر میشود.
بنابراین، هنر همافزایی و تعامل بین بخش دولتی، کارآمدکردن بخش دولتی است. کمااینکه حضرت آقا در سال ۸۳ این موضوع را ابلاغ کردند. بخش خصوصی، بخش تعاونی نهادهای عمومی و نهادهای انقلابی میتوانند با هم همافزایی کنند و بااقتدار در عرصههای بینالمللی حضور داشته باشند. بنابراین، مجموعهی این عوامل تواناییهای بخش اقتصادی را در گسترش مؤلفهی اقتدار تعریف میکند.
* در موقعیت تاریخی ایرانِ امروز چرا اقتصاد مردممحور اهمیت پیدا میکند؟
* شعار انقلاب اسلامی تبدیل اقتصاد وارداتمحور به اقتصاد تولیدمحور (خوداتکایی) است. بعد از انقلاب هم برای تحقق آن در این چهار دهه تلاش شد؛ امّا در یک آسیبشناسی با نگاهی منصفانه میبینیم که نظام نفتبری در اقتصاد ایران معطوف به تولید نیست، بلکه بیشتر معطوف به بخش غیرتولیدی است. این باید برعکس باشد تا بتواند تولید جهش پیدا کند. تولید وجود دارد و الآن هم دارد جلو میرود، ولی باید جهش پیدا کند. اگر بخواهیم از نظر کلان و راهبردی به این موضوع نگاه کنیم، باید دو سه حوزه را پیگیری کنیم:
مهمترین حوزه، تجارت خارجی است. نظام تجارت خارجهی وارداتمحور باید به تولیدمحور و صادراتمحور تبدیل شود. ما قبلاً واردات کالاهای اساسی و مورد نیاز و مواد مصرفی برای بخش تولید را مجاز اعلام میکردیم، امّا در قانون دائمی برنامهی توسعه به کالاهای ممنوعه و حرام شرعی تبدیلش کردند. در واقع آنچه که باید غیرمجاز باشد را عکسش عمل کردیم. مثلاً وقتی تولیدکننده به تولید میرسد باید کلی دوندگی کند و بگوید که تولیدات ملیام به ثمرنشسته، سود بازرگانی متناسب و رقابتی با کالاهای خارجی بگذارید که بیرویه به من لطمه نزند؛ امّا ما روند کالاهای ممنوعه را برعکس کردیم. این همانی است که آی. آم. اف (۱) به تجارت خارجه تحمیل کرد.
همه چیز در شرایط تحریم کاملاً باید برعکس باشد. تعرفهها هم باید از تولید داخلی پشتیبانی کند. صادرات باید یارانه بگیرد. کشورهایی که رشد کردند، پنجاه سال دوران گذار و حمایت از صادراتشان را انجام دادند. حالا کشورهای در حال توسعه را بهخاطر اینکه بازارهای آنها را باز کنند، موعظه میکنند!
* نیم قرن یارانهی دولتی میگرفتند؟
* بله! تاریخ گت (۲) و سازمان تجارت جهانی مملو از این مباحث است.
* یکی از مباحثی که در داخل کشور خیلی مطرح میکنند، برداشتن حمایت دولت از صنایع و تولیدات برای رقابتیکردن فضاست.
* این تفکر لیبرال و رهاسازی است. ما با این تفکر هیچ موقع به نتیجه نمیرسیم. ما همان مسیری که فرانسه، آلمان، کرهی جنوبی، ژاپن و کشورهای دیگر طی کردند را باید طی کنیم. ما در کلیات یک نوع شیفتگی داریم، ولی وقتی به عملیات میرسیم، مانند آنها عمل نمیکنیم. البته، پرفسور هاجون چانگ (۳)، استاد دانشگاه کمبریج در کتاب «انداختن نردبام» (۴) این موضوع را آسیبشناسی کرده است. او در کتابش میگوید این نردبامی است که خودشان بالا رفتند و حالا کشورهای مستقل میخواهند بالا بیایند، ولی به نردبام لگد میزنند و آنها را پایین میاندازند و میگویند آن کارهایی که ما کردیم را شما نکنید!
امسال مجلس در اقدامی انقلابی، مساویبودن تولید داخل و کالاهای وارداتی را در بودجهی ۱۴۰۰ اصلاح کرد. کالاهایی که با ارز نیمایی میآید، سود بازرگانیاش را برای واردات ارز ۴۲۰۰ حساب میکنیم که اصلاً منطقی نیست. یا در رابطه با قاچاق، در برنامهای میگفتند نرخ ارز را بالا ببریم تا کالای قاچاق وارد نشود. خب تورمش را چه کار میکنید؟! مقولههای اقتصادی چند انضباطی است. با قاچاق سازمانیافته باید چکشی برخورد شود. در صادرات و وارداتش تعارف نباید کرد! مجلس قبل، صد منطقهی ویژهی اقتصادی را پیشنهاد کرد و کل کشور را آبکش کردند. چرا؟ چون از بروکراسی خستهاند و تنوع میخواهند. بروکراسی باید برچیده شود، ولی نباید به عقب برگردیم. در حوزهی سیاستهای پولی- مالی، اعتباری و ارزی ساختار تسهیلات و وامهای بانکی معطوف به تولید نیست و ۶۵درصد اعتبارات بانکی برای بخش غیرمولد یا خدمات بازرگانی است.
ما با این وضعیت «جهش تولید» نخواهیم داشت. این روند باید برعکس شود. زمان جنگ سیاستهای اعتباری سالانه بود و رشد تسهیلات بخشهای مختلف اقتصادی روشن، الزامی و جدی بود، ولی بعداً توسط شورای پول و اعتبار، ارشادیاش کردند؛ یعنی دلبخواهی! میگویند کار اخلاقی کردیم، ولی از نظر من ضداخلاقی و ضدمنافع ملی است.
باید منابع عظیمی که در سیستم بانکی وجود دارد را بهسمت تولیدکنندگان جهت بدهیم تا تولیدشان شکوفا شود، کمااینکه الآن مقدار خوبی جلو رفتیم. سیاستهای ارزی هم باید معطوف به تولید شود. ببینید درآمدهای نفتی ما ۳۸درصدش در صندوق توسعهی ملی، ۱۴درصدش در پروژههای شرکت نفت و ۳درصدش برای مناطق نفتخیز میرود. ۴۹درصد دیگرش هم سیاستگذاری نمیشود. اینها باید در شرایط محدودیت ارزی بهصورت سیستمی و نهادی اصلاح و سیاستگذاری شود.
* دولتمردان ما در دولتهای مختلف الگوی اقتصادی تجارتمحور را دنبال میکنند که در مقابل الگوی تولیدمحور است. راههای انتقال الگوی اقتصادی از تجارتمحور بهسمت تولیدمحور چیست؟
* طبیعتاً پشتیبانیهای گوناگونی در حوزههای مختلف تجارت خارجی است، ولی سیاستها باید عوض شود. همانطور که عرض کردم، سیاستهای اعتباری بانکی باید بهسمت تولید برود. آن موقع تولید رشد میکند و دیگر لازم به تشویقکردن زیاد هم نیست. در حوزهی ارزی هم وقتی تولیدکنندهی دانشبنیان کالایی را تولید میکند، مشابهش را نباید با ارز دولتی وارد کرد. این روند باید اصلاح شود. نکتهی دیگر دربارهی صندوقهای تثبیتی است. ببینید این صندوقها درست میشوند که لنگرساز ثبات اقتصادی باشند تا تولیدکننده آرامش داشته باشد. مثل صندوق توسعهی ملی که برای تولید و سرمایهگذاری است، یا صندوق تثبیت بازار سرمایه که صندوق ریالی است، ولی سرمایهاش را افزایش ندادیم.
اقتصادی که میخواهد از وارداتمحور به تولیدمحور برسد، وقتی تولیدش بالا میرود و صادرات مطرح میشود، تنظیم بازار محصولات اهمیت حیاتی پیدا میکند؛ یعنی کسی که مسئول تنظیم بازار است مثل یک رئیسجمهور میماند و باید منافع تولیدکننده، صادرکننده و مصرفکنندهی داخلی را در نظر بگیرد. ما هفتمین تولیدکنندهی مرغ جهانیم، آنوقت باید مرغ یخی وارد کنیم! این یعنی، تنظیم بازار را تعطیل کردیم. تنظیم بازار برای تولیدمحورشدنِ اقتصاد، دغدغهی بزرگی است. همینطور بازار پیداکردن هم مهم است؛ یعنی روابط تجاری با همسایگان، مبادلات تهاتری، روابط پولی دوجانبه، اتحادیهسازی دوجانبه و چند جانبهسازی باید داشته باشیم. ما مکمل اقتصاد کشورهای دوست و همسایهمان هستیم. تمام پروژههای آنها را پیمانکارهای ما باید بردارند، نه آنهایی که آنجا را تسخیر کردند و داعش فرستادند. ما در این حوزهها خیلی منفعلیم و باید اقدامات فراوانی داشته باشیم.
* کمی از اقتصاد فاصله بگیریم. در مورد اتفاقاتی که در برجام پیش آمد، رهبر انقلاب تأکید کردند که استراتژی جمهوری اسلامی تأکید بر خنثیسازی تحریمهاست، نه لزوماً رفعشان. مبنای فنی و علمی این استراتژی از نگاه شما چگونه است؟
* استراتژی آشکارشدهی آمریکاییها، این است که تحریمهای اندکی برای تشویق ما بردارند. در واقع همان سیاست چماق و هویج و سیاست تأخیری است. آنها تا موقعی که از مداخلات خودشان مأیوس نشوند و ما قدرتمند نشویم، هیچگاه از سیاستشان دست برنخواهند داشت. بنابراین، ما نباید فریب آنها را بخوریم. این مبنا را هم در بسیاری از مذاکراتشان حتی با کشورهای دیگر انجام دادند. زمان نیکسون با چینیها بازی پینگ پنگ راه انداختند و بعد با هم سازگار شدند و گفتند کاری به چین نداریم!
بنابراین، سیاستهای استراتژیکشان سیاستهای تأخیری و عدم رفع تحریم است؛ امّا ما هم زیرکی، هوشمندی و آیندهنگری رهبر انقلاب را همراه با ذکاوت و تیزهوشی مردم بهویژه جوانان داریم. خب تحریمها غیرقانونی است و باید بردارند و ما هم باید راستیآزمایی کنیم. آنوقت برنامههای خودمان را بر پایهی خنثیسازی بریزیم؛ وگرنه وعده بدهیم که اگر تحریمها رفع شود، یعنی تانکرهای نفت ایران بروند و کالاهای ساختهشدهی آنها را بیاورند که این کار ضربه به اقتصاد ملی است. در تاریخ اقتصاد ایران، هرموقع صادرات نفت بهشدت بالا رفت، اقتصاد ضربه خورد.
* یکی دیگر از تأکیدات رهبر انقلاب اشارهی صریح به موضوع «دولت جوانِ حزباللّهی» و مدیران تازه نفسی که بتوانند کشور را از این وضعیت دشوار عبور بدهند. نسبت این موضوع با ایران قوی و مؤلفههای قدرت چیست؟ تشکیل چنین کابینهای با این ویژگیها چه کمکی میتواند به رفع مشکلات بکند؟
* جوانان ما باورشان به انقلاب و پیشرفت خیلی زیاد است. عزتمندی، دانش و بهروزبودنشان بسیار زیاد است. قدر داشتهها را میدانند و موقعیتها را هم میشناسند. با مردم عجینترند و به توانمندی مردم باور دارند. در کرونا هم خودشان را نشان دادند و قوی عمل کردند. حرکت پرشتاب و اندیشیدهشدهی علمی و جهادی را بهخوبی میشناسند و مطابق آن عمل میکنند. استفاده از ظرفیتهای علمی، جهادی، نیروهای تحصیلکرده، خلوص و قدرت سازگاریشان بر پایهی حرفهای و کارشناسی خیلی زیاد است. در مبارزه با فساد هم انگیزهی بیشتری دارند. افراد پیرامونی و مسئلهدار دوروبرشان کمتر است.
بنابراین، پاکدستی، انضباط، باورمندی به انضباط و مدیریت در این جوانان بیشتر است. الآن عدهای هستند که اصلاً همه چیز را رها کردند و فکر میکنند درست میشود، ولی تفکر جوانان این است که باید با برنامهریزی جلو رفت و با روشهای تحولآفرین آشناتر هستند. واقعاً روشهای انقلابی را درک میکنند و منافع ملی را پیشینهسازی میکنند.
* این دیدگاه شما نقطه مقابل القائاتی است که میگویند رئیسجمهور اختیار و تأثیری در روند ادارهی کشور ندارد. نظر شما در اینباره چیست؟
* ناتوانیها و عدم کامیابی در وعدههایی که دادهشده، بهترین نقطهای است که ما بگوییم اختیار نداشته؛ یعنی مثلاً بعد از بازی فوتبال بگوییم زمینش خیلی بزرگ بود یا حریف خیلی قوی بود. هرکاری که باعث شود قاعدهی بازی به هم بریزد که همان جرزنی است. افراد سیاسی، این حرفها را برای هدف سیاسی میزنند، وگرنه همه از اختیارات ریاستجمهوری در قانون اساسی باخبرند! البته نباید قوای مقننه و قضائیه زیر نظر قوهی مجریه باشد. اصل تفکیک قوا دستاورد بزرگ مونتسکیویی بشر بوده است.
وزارتخانهها، تعیین و نصب استاندارها، نصب سفرا، امور اجرایی، تخصیص منابع در هر جا و در هر سطحی و بقیهی اختیارات در دست دولت است. بهجای اینکه بگوییم دولت چنین اختیاراتی ندارد، باید همفکران را دورهم جمع کنیم و مطالبهگری داشته باشیم. بنابراین، باید کسی را انتخاب کنیم که اندیشه داشته باشد، قانون اساسی را مطالعه کرده باشد، سیاستهای کلی را اجرا کند و باورمندی به سیاستها و جهتگیریهای کلان کشور که قانون آن را الزامی میکند، داشته باشد.
* جایگاه حضور و مشارکت مردم در مفهوم ایران قوی و مؤلفههای قدرت کجاست؟
* قدرت اجتماعی ما با حضور در انتخابات و تمسک به باورهای مشترک و حضور در انتخابات خودش را نشان میدهد. حضور قوی، دوستان ما و کشورهای مستقل را تشویق به همکاری با ما میکند. دشمنان ما را هم از دشمنی و مداخلاتشان مأیوس میکند و به عقب میراند. اقتدار ملی پیام مهمی هم در داخل و هم در خارج دارد. مشارکت بیشتر مردم به دولتی که انتخاب میشود قدرت بالایی میدهد که بتواند برنامههای خودش را در چهارچوب قانون اساسی و سیاستهای کلی نظام با قدرت بیشتری اجرا کند. همینطور نظام مردمسالاری دینی را هم تقویت میکند.