به گزارش راهبرد معاصر؛ دستیابی به یک توافق رضایتبخش، نتیجه سفر مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی به ایران بود که پیش از نشست فصلی شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی در روزهای ١٣ تا ١٧ سپتامبر 1400 صورت گرفت. نشستی که گفته میشد که موضوع صدور قطعنامهای علیه برنامه هستهای ایران در دستور کار آن بود که با توافق صورت گرفته، این موضوع از دستور کار خارج گردید.
طبق توافق ایران و آژانس، قرار است بازرسان آژانس انرژی اتمی نسبت به سرویس فنی تجهیزات نظارتی مشخصشده و جایگزینی کارتهای حافظه آنها که تحت مهروموم مشترک در ایران نگهداری خواهند شد، اقدام نمایند. این توافق از نظر فنی تفاوتی با توافق اسفندماه ندارد و قرار است که بازرسان بر روند تعویض کارتهای حافظه دوربینها نظارت کنند، ولی محتوای ضبطشده تا تعیین تکلیف مذاکرات در اختیار ایران باقی بماند. البته این بار از تعیین بازه زمانی مشخصی برای تداوم ضبط دوربینها اجتناب شده است.
در این میان، سؤال مطرح این است که این توافق صورت گرفته با آژانس، چه ضرورت و لزومی برای ایران داشته است که در ادامه نوشتار سعی میشود به این سؤال پاسخی مناسب داده شود.
به نظر میرسد که یکی از مطلوبیتهای آمریکا در قبال توافق هستهای این باشدکه بهانهای را در خصوص عدم احیای برجام و در ارتباط با ایران به دست بیاورند تا با کمترین هزینه و با اتکای به آن ، جهان را با خود علیه ایران همراه کند. براین اساس یکی از راهبردهای ایالاتمتحده در این مسیر میتواند راهبرد مقصرسازی از ایران باشد تا ایران بهعنوان مقصر اصلی، هزینههای نابودی توافقنامه برجام را به عهده گیرد. بهانهای که به واشنگتن این امکان را میدهد که تهران را مقصر نابودی برجام به افکار عمومی جهان معرفی نماید و بتواند اجماع ازدسترفته علیه ایران را دوباره احیا نماید.
لذا با نظر به تأثیر آژانس و گزارشهای این نهاد، اینکه ایالاتمتحده رویکرد مقصرسازی از ایران را از طریق آژانس بینالمللی انرژی اتمی دنبال نماید، بعید نیست. آژانسی که در سوابق خود تجربهی مقصرسازی از جمهوری اسلامی ایران را داشته است و ایالاتمتحده مجدد میتواند در راستای پیادهسازی در این رویکرد جدید، به قطعنامههای ضد ایرانی شورای حکام آژانس، دقیقا به مانند گزارشهای مغرضانه این نهاد در سالهای نهچندان دور علیه فعالیتهای هستهای ایران تکیه نماید تا بتواند به پرونده هستهای ایران شکل امنیتی بدهد.
برای پاسخ به این سؤال که چرا ایران با آژانس توافق نمود؟، میبایست به نقش آژانس در روند اجرایی توافقنامه برجام و ظرفیت مقصرسازی این نهاد اشاره داشت. همانگونه که در سالها پیش تجربه کردیم، آژانس گرچه ابزاردست ایالاتمتحده آمریکا و غرب است، بااینحال یکی از مبناهای نظارت و تصمیمگیری در خصوص توافقنامه برجام نیز است. اینکه گفته میشود که آژانس نهادی مستقل نیست و ابزاری تحت اختیار امریکا و غرب است درواقع به دلیل ملاحظه تاریخ پرونده هستهای ایران در این نهاد است که حکایت از امنیتیسازی یک پرونده کاملاً حقوقی و فنی از سوی این نهاد داشت.
با نظر به اینکه در روابط بینالملل، اگر امنیتیسازيِ یک موضوع موفق عمل کند، آن پدیده از جریان امور عادي سیاسی جدا گردیده و وارد حوزه اضطراري میشود؛ آژانس این امکان را دارد که با توجه به واستگیاش به ایالاتمتحده، ایران را به سمت امنیتیسازی در موضوع هستهای سوق بدهد.
از سوی دیگر، با توجه به اینکه در 30 خرداد 1399، قطعنامهای از سوی شورای حکام آژانس علیه ایران صادر گردیده بود و در آن از ایران خواسته بود که بهطور کامل با این نهاد همکاری کند، در صورت عدم توافق ایران با مدیرکل آژانس در پیش از نشست آتی شورای حکام، ارادۀ سیاسی آژانس بر همکاری نکردن با ایران قوت میگرفت و احتمال اینکه قطعنامهای در شورای حکام آژانس علیه ایران صادر و در آن پرونده هستهای ایران با بهانه عدم همکاریهای هستهای به شورای امنیت ارجاع شود، بالا بود.
براین اساس نگارنده معتقد است که توافق ایران با آژانس، در زمان کنونی لازم و ضروری به نظر میرسد. تصمیمی که احتمالا در شورای عالی امنیت ملی ایران اتخاذ شده است و کمک میکند تا فعالیت هستهای ایران مجدداً دستمایه تقابل ایران با جامعه جهانی قرار نگیرد.
اقدام ایران در توافق با آژانس و تمدید همکاریهای نظارتی با آژانس، اقدامی ضروری در راستای خنثیسازی تلاشهای ایالاتمتحده و رژیم صهیونیستی است و مانع از صدور قطعنامه شورای حکام علیه ایران برای مقصرسازی ایران خواهد شد.
امنیتیسازی مجدد موضوع هستهای ایران این فرصت را در اختیار غرب و رسانههای آن قرار خواهد داد تا با کمک پروژه ایرانهراسی، فعالیتهای نظامی ایران را هم ذیل اتهام ساخت سلاح هستهای قرار داد و از ایران تصویر یک تهدید علیه بشریت و صلح بینالمللی بسازد. در نهایت زمینه را برای بازگشت پرونده ایران به شورای امنیتی و صدور تحریمهای گسترده فراهم خواهد کرد. توجه به این نکته بسیار مهم است که یک محاسبه و تحلیل نادقیق درباره سیر پرونده هستهای ایران، ممکن است که هزینههای غیرضروری را به ایران تحمیل کند که با کمی دوراندیشی میتوان از کنار آن به آسانی عبور کرد.