به گزارش راهبرد معاصر؛ با از سرگیری مذاکرات هسته ای وین، دلایل زیادی وجود دارد تا نسبت به موفقیت مذاکرات خوش بین باشیم. در طول سه سالی که توافق هستهای اجرا میشد، ایران به تمامی محدودیتهای تعیین شده مطابق با برجام پای بند بود و همین امر باعث شد تا تمام مسیرهای دستیابی ایران به سلاح هستهای مسدود شود. اما پس از خروج آمریکا از برجام، نشان داد که سیاست فشار حداکثری دولت ترامپ از هر نظر با شکست روبرو شده است. در دوران فشار حداکثری، نه تنها فعالیت غنی سازی اورانیوم ایران تسریع پیدا کرد بلکه باعث تهاجمی تر شدن رفتار منطقهای ایران گردید.
در شرایط کنونی هر دو کشور برای دستیابی به توافق هستهای انگیزه دارند، اما یک پویایی ناگوار بین طرفین وجود دارد که توافق را غیرممکن کرده است. دولت بایدن در آغاز قدرت یابی فرصت دستیابی به توافق با دولت میانه رو روحانی را از دست داد و سپس تلاش نمود تا مواضع غیرهسته ای را به دستورکار خود در مذاکرات اضافه کند. البته دولت کنونی ایران دلایل بیشتری نسبت به بی اعتمادی به ایالات متحده دارند، نگرشی که محصول سیاست های غیرقانونی دولت ترامپ می باشد.
گفتمان و روایت ایالات متحده در مورد ممانعت از دستیابی ایران به سلاح اتمی به شیوه گمراه کنندهای توسعه یافته است، شاید به این دلیل که این موضوع برای مدت طولانی مطرح بوده و مذاکرات اساسی با ایران در این زمینه بیش از یک دهه پیش آغاز شده است. هدف به عنوان جام مقدس تلقی میشد که پیگیری آن باید بر تمام منافع دیگر مرتبط با خاورمیانه اولویت داشته باشد. مخالفان سرسخت برجام در واکنش به امضای آن در دولت اوباما به نادرستی اتهام زدند که دولت اوباما به شدت بر روی دستیابی به توافق هسته ای تمرکز کرده است و سایر نگرانیها از جمله رفتار شرورانه ایران در منطقه را نادیده گرفته است. اما این در حالی است که تهاجمی شدن اقدامات منطقه ای ایران پس از خروج آمریکا از برجام بود، زمانی که نتانیاهو با شور و حرارت در مورد تهدید بمب اتمی ایران صحبت می کرد.
البته در این جا، چیزی بدتر از ساخت سلاح هسته ای ایران وجود دارد و آن هم شروع جنگ جدید در خاورمیانه می باشد، جنگی که ایالات متحده را درگیر میکند. شروع چنین جنگی یک اقدام تجاوزکارانه خواهد بود که بر خلاف قوانین بینالمللی و تعهدات ایالات متحده بر اساس منشور سازمان ملل متحد است. بسیاری از افراد بی گناه هم در حمله اولیه و هم در واکنش به آن جان خود را از دست خواهند داد.
ایران از راههای متعددی که در اختیار دارد از جمله حملات مستقیم و غیرمستقیم به پرسنل آمریکایی در عراق و حمله راکتی به اسرائیل از طریق حزب الله واکنش نشان خواهد داد. در چنین شرایطی گام های امیدوارکننده در جهت تنش زدایی در منطقه به عقب برمی گردد و احتمال گسترش خصومت ها چند برابر می شود. نفرت ایالات متحده به دلیل نقش آن در تجاوز نیز چند برابر خواهد شد و همین امر باعث خواهد شد تا اقدامات گروههای افراط گرای اسلامی علیه ایالات متحده افزایش یابد. اقدام نظامی نه تنها به هدف ممانعت از دستیابی ایران به سلاح اتمی دست نخواهد یافت بلکه به احتمال زیاد با نتیجه معکوس همراه خواهد شد. با توجه به این که زیرساختهای هستهای ایران پراکنده شده و دانش فنی و موسسات علمی و نظامی آن تخریب ناپذیر است.
اگر قرار بر این بود که ایران سلاح هستهای بسازد، این نخستین باری نخواهد بود که چنین تسلیحاتی را وارد خاورمیانه می کند. به طور گسترده پذیرفته شده که یک قدرت منطقه ای دیگر این کار را سال ها پیش انجام داد. در چنین شرایطی دو کشوری که با یکدیگر دوست نیستند در موقعیت بازدارندگی هستهای متقابل قرار خواهند گرفت. بازدارندگی اثربخش است و در این مورد با توجه به برتری اسرائیل در تمام انواع تسلیحات متعارف و در نتیجه برخورداری اسرائیل از آنچه استراتژیست های دوران جنگ سرد آن را «سلطه تشدیدیافته» مینامیدند، به ویژه در بازداشتن ایران موثر است.
ممانعت از ساخت سلاح هسته ای توسط ایران اگر در راستای منع اشاعه هستهای جهانی باشد، یک هدف ارزشمند است. تعقیب و پیگیری این هدف از طریق یک توافق نامه دیپلماتیک مشابه برجام بسیار ارزشمند است. ساخت سلاح اتمی هدف ثابت ایران نیست، اگر چنین بود، هیچ راهی برای توضیح موافقت ایران با برچیدن عمده برنامه هستهای و بازرسی های بسیار سرزده مطابق با برجام وجود نداشت. این که آیا ایران تصمیم به ساخت سلاح هستهای می گیرد، به شدت به آنچه سایرین از جمله ایالات متحده در تقابل با ایران انجام میدهند، وابسته است. همچنین احتمال زیادی وجود دارد که حتی در واکنش به شکست مذاکرات وین برای رسیدن به توافق، ایران چنین تصمیمی را اتخاذ نکند. اگرچه جهان بدون سلاح هستهای ایران بهتر خواهد بود، اما چیزهای دیگری وجود دارد که جهان و ایالات متحده را حتی بدتر میکند که آن هم شروع جنگ جدید است.