به گزارش راهبرد معاصر ، طی ماه های گذشته، یکی از جنجالیترین اقدامات آمریکا در قبال ایران قرار دادن نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست گروه های تروریستی و تحریم این نهاد انقلابی بوده است.
در حالی که آمریکا تلاش میکند تحریم سپاه را بی ربط به جنگ اقتصادی تروریستی که علیه ایران و در قالب تحریمها به راه انداخته جلوه دهد اما با دقت به نوع فعالیت های سپاه در کمک به توسعه کشورمان به این نتیجه میرسیم که این اقدام نیز بخشی از پروژه تنگتر کردن حلقه اقتصادی علیه ایران است.
اسماعیل حسین زاده استاد اقتصاد یکی از دانشگاههای معتبر آمریکاست. وی از جمله اساتیدی است که علی رغم سکونت در آمریکا و سال های متمادی دوری از مام میهن اما در کنار فعالیتهای پژوهشی و علمی خود همواره گوشه چشمی به مسائل مربوط ایران داشته است.
حسین زاده معتقد است ادعای آمریکا مبنی بر تروریستبودن سپاه پاسداران را نمیتوان جز بهانهی بنی اسرائیلی دیگری به منظور تغییر رژیم در ایران تلقی کرد. باتوجه به اینکه آمریکا بهکرّات کشورها و ملتهای متعدد را در نقاط مختلف دنیا مورد تجاوز و ترور و تحریم قرار داده، ادعایش مبنی بر تروریست بودن سپاه را باید جزء یکی از طنزهای تلخ یا سیاه روزگار قلمداد کرد.
این استاد اقتصادی تصریح کرد که با توجه به پیوستگی بالای سپاه با اقتصاد ایران تحریم فعالیتهای اقتصادی این سازمان، ناگزیر، حلقه تحریمهای ظالمانه آمریکا بر اقتصاد ایران را باز هم تنگتر کرده، و لذا معیشت مردم کشور را باز هم سختتر خواهد کرد. جنگ اقتصادی آمریکا از خارج و سوءمدیریت اقتصادی از داخل، دستبهدست هم داده و توأمان عرصه امرار معاش را بر اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران بهشدت تنگ کردهاند.
*تاکتیکهای آمریکا برای نفوذ در ایران
وی میگوید: در تعقیب سیاست بازگرداندن ایران به حوزه کشورهای تحت نفوذ خود، آمریکا همواره از دو تاکتیک وابسته به هم و مکمل استفاده کرده است. تاکتیک اول عبارت است از اعمال فشار به ایران تاحدیکه رهبران آن مجبور به تسلیم یا نرمش شده و در مقابل سیاستهای آمریکا در منطقه سازش و هماهنگی به خرج دهند. سردمداران سیاست خارجی آمریکا این تاکتیک را سیاست «تغییر رفتار بدون تغییر رژیم» مینامند. تاکتیک دوم، که در صورت بیاثر بودن یا شکست تاکتیک اول اتخاذ میشود، عبارت است از تشدید جنگ اقتصادی تاحدیکه مردم ایران در واکنش به سختی معیشتشان علیه دولت و حکومت قیام کرده و به این ترتیب موجبات تغییر رژیم را از داخل فراهم آورند.
*سیاستی که هرگز تغییر نکرد
در نگاه حسین زاده سیاست امپریالیستی «تغییر رژیم» یا «تغییر رفتار رژیم» در ایران از اوایل انقلاب ۱۳۵۷ تاکنون همواره یکی از ارکان عمده سیاست خارجی آمریکا در منطقه بوده است، اما تا به حال موفقیتآمیز نبوده است.
*راز شکست سیاستهای آمریکا علیه ایران
این استاد مقیم آمریکا میگوید: اینکه این سیاست در آینده برای آمریکا موثر واقع شود یا خیر، تاحد زیادی بستگی به ادامه حمایت مردم ایران از دولت و حاکمیت موجود در این کشور دارد. در این رابطه، ایران میتواند از سقوط غمانگیز شوروی درس با ارزشی بیاموزد. آن عبرت ارزشمند این است که در مقابل توطئهها و هجمههای مستمر و همهجانبه امپریالیزم، دارابودن قدرت نظامی لازم، ولی کافی نیست. شاید مهمتر از آن، داشتن قدرت اقتصادی باشد.
وی افزود: توسعه، رونق و قدرت اقتصادی نهتنها قدرت نظامی را افزایش میدهد، بلکه از طریق بهبود معیشت و رفاه نسبی مردم موجبات رضایتمندی شهروندان، و لذا موجبات حمایت بیشتر آنها از دولت و حکومت را فراهم آورده و بدینترتیب نقشههای براندازی قدرتهای امپریالیستی را خنثی خواهد کرد.
*یکی از دلایل حمایت تمام قد مردم از انقلاب و نظام در زمان جنگ
حسین زاده ادامه داد: تجربه خود ایران از جنگ تحمیلی هشت ساله با صدام حسین نیز میتواند در این زمینه عبرتآموز باشد. با توجه به برنامههای رفاهی نسبتاً سخاوتمندانه آن روزها، باتوجه به ایمان و اعتماد نسبتاً بالای شهروندان به حکومت و دولت آن زمان، و نیز با تکیه بر روحیه انقلابی و حس ایثارگری مربوطه، مردم از دلوجان به حمایت از دولت و دفاع از انقلاب و میهن برخاسته و تجاوز ظالمانه صدام و حامیان متعدد و قدرتمند او را خنثی کردند.
استاد اقتصاد دانشگاه Drake آمریکا میگوید: دولت و حاکمیت ایران نباید آن ایثارگری و حمایت کمنظیرتاریخی را ابدی، لایزال و مستقل از وضعیت معیشت مردم، حق مسلم خود فرض کنند؛ بلکه باید آن حمایت افسانهای را از طریق بهبود وضعیت اقتصادی کشور و ارتقاء سطح زندگی مردم، بهطور عینی و واقعی ونه زبانی و شعاری ارج نهند تا آن ازخودگذشتگی و حمایت کمنظیر، دوام و استحکام داشته باشد.
*تأثیر معکوس تحریمها بر قدرت سپاه
حسین زاده میگوید: برخلاف ادعای جنگافروزان آمریکایی، تروریستخواندن و تحریمکردن، نه تنها از قدرت نظامی و آمادگی رزمی سپاه کم نخواهد کرد بلکه، برعکس، تهدیدات و هجمههای امپریالیستی باعث خواهد شد سپاه نیروی نظامی خودرا هرچه بیشتر تقویت کرده و آمادگی رزمی خودرا افزایش دهد. چنین واکنشی منطقی، همگانی و حتی جهانی است. به این گونه که طبیعی است که نهتنها سپاه پاسداران ایران بلکه نیروی نظامی هر کشور دیگری هم که مرتباً هدف تهدید قدرتهای خارجی قرار گیرد، بخواهد قدرت دفاعی خود را تقویت نماید.
وی ادامه داد: سیاست تجاوزگرانه و تهاجمی آمریکا در سطح جهان و واکنش تدافعی کشورهای مورد تجاوز، جریان یا مکانیزم شومی شبیه دور و تسلسل باطل نظامیگری را در روابط بینالمللی ایجاد کرده است. بدینترتیب که تحریکات و تهدیدهای آمریکا باعث میشود کشورهای مورد تهدید نیروهای دفاعی خود را افزایش دهند؛ تقویت (تحمیلی) نیروهای نظامی این کشورها، بهنوبهخود، به آمریکای بهانهجو دستآویز جدیدی برای افزایش هرچه بیشتر بودجه پنتاگون و نیز افزایش هرچه بیشتر تهدیدها و تحریمها و هجمههای جدید میدهد؛ افزایش مجدد تهدیدهای امپریالیستی بهنوبه خود باعث میشود کشورهای مورد هدف باز هم بالأجبار بودجه و نیروی نظامی خودرا بالا ببرند که این خود زمینه بهانهجوییها و دخالتهای مضاعف و مکرر را از جانب آمریکا فراهم میآورد؛ واین دور و تسلسل ادامه خواهد داشت.
این دکتری اقتصاد سیاسی از دانشگاه نیواسکول نیویورک تأکید کرد: حتی کشورهای دوست و همپیمان آمریکا هم از الحاق به این دور و تسلسل باطل یا سیر صعودی مداوم نظامیگری جهانی مصون نیستند. بهعنوان نمونه، همپیمانهای آمریکا در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه و نیز در سازمان نظامی ناتو مثالهای بارز این ادعا هستند. دیگر بر کسی پوشیده نیست که آمریکا مدام این کشورهای بهاصطلاح دوست را وادار میکند که به بهانه مقابله با کشورهای «غیر دوست» مثل روسیه و چین و ایران نیروهای نظامی خود را تقویت کرده، و لذا خریدهای تسلیحاتی خود از آمریکا را افزایش دهند.
*نتیجه نامطلوب افزایش بودجه نظامی
وی افزود: بنابر این پر واضح است که آمریکا برای اینکه دخالتهای امپریالیستی و حضور نظامی خود در اقصی نقاط دنیا را توجیه کند، هم دوستان و هم دشمنان خود را وادار میکند که (همگام با خودش) مدام بودجه نظامی خود را افزایش دهند. اما افزایش بودجه نظامی در هر جا و هر کشوری معمولاً به قیمت کاهش بودجه غیرنظامی یعنی کاهش بودجه عمرانی و رفاهی حاصل میشود؛ این کاهش جهانی بودجه عمرانی ــ اجتماعی ــ رفاهی لزوماً مترادف است با پایینآمدن سطح زندگی مردم دنیا متناسب با افزایش بودجه نظامی در سطح جهان.
حسین زاده معتقد است: از لحاظ منطقی بنا به آنچه گفته شد این سوال به ذهن متبادر میشود که موتور محرکه این دور و تسلسل باطل چیست؟ چرا درحالی که افزایش جهانی بودجه و نیروی نظامی به تبع افزایش بودجه و نیروی نظامی آمریکا به ضرر مردم دنیا ازجمله تودههای مردم آمریکا تمام میشود، جنگافروزان آمریکا این دور و تسلسل باطل نظامیگری را ادامه و گسترش میدهند؟
*وقتی منافع گروهها بر منفع مردم آمریکا ارجحیت دارد
به گفته این استاد اقتصاد صاحبنظران جوابهای مختلفی در این رابطه ارائه دادهاند، اما دلیل اصلی میتواند در این واقعیت نهفته باشد که منافع مالی دو گروه یا دو لابی پرقدرت آمریکا، که اتفاقاً از تعیینکنندگان مهم سیاست خارجی این کشور هم هستند، عمدتاً از طریق ادامه جنگ (سرد یا گرم) و تشنج بینالمللی تأمین میشود. این دو گروه پرقدرت و بانفوذ در سیاست خارجی- نظامی آمریکا عبارتند از: (۱) مجتمع نظامی-صنعتی-اطلاعاتی؛ (۲) بانکهای بزرگ و الیگارشی قدرتمند مالی که از طریق وامدادن به دولت در جهت تأمین هزینههای سرسامآور نظامی سودهای کلان به جیب میزنند.
این دانش آموخته دانشگاه تهران میگوید: این دو گروه قدرتمند از جنگافروزی و ماجراجوییهای نظامی آمریکا در سراسر دنیا سودهای هنگفتی میبرند. بههمین دلیل، ایادی و لابیهای این دو گروه پرنفوذ در سیاست خارجی آمریکا مدام دنبال بهانهجویی و دشمنتراشی هستند تا افزایش مستمر بودجه هنگفت پنتاگون را توجیه نمایند. این بودجه که رسماً ۷۴۰ میلیارد ولی درواقع بیش از ۱۲۰۰میلیارد دلار میباشد، اندکی بیشاز مجموع بودجه نظامی بیست کشور بعد از آمریکا میباشد. از نظر مقایسه، این بودجه حدود یکچهارم تا یکسوم کل بودجه آمریکا را به خود اختصاص میدهد، البته بدون احتساب بودجه تأمین اجتماعی که درواقع شبیه یک صندوق بازنشستگی تأمین مالی میشود.
*دعوا بر سر غارت پول مردم آمریکا
به گفته حسین زاده، ماجراجوییها و جنگهای امپریالیستی آمریکا درواقع انعکاسی است از دعواهای آشکار و پنهان داخلی این کشور بر سر تقسیم بودجه یا درآمد ملی؛ دعوایی که معمولاً بر سر توجیه افزایش سرسامآور بودجه نظامی صورت میگیرد.
منبع : فارس