به گزارش راهبرد معاصر: در روزهای اخیر همزمان با شبهه افکنی برخی از شخصیتها و جریانات داخلی نسبت به مبانی اسلام، شاهد هجمه گسترده جریان سیاسی خاص نسبت به برخی از مراجع معظم تقلید و روحانیت بودهایم. هرچند موجسواریهای رسانهای این جریانات سیاسی این بار به بهانه مخالفت با ساختن فیلم «مست عشق» بود اما به نظر میرسد طرح آن در شرایط کنونی دارای ابعاد مختلفی است که نیاز به واکاوی بیشتری دارد.
تخریب روحانیت و جایگاه مرجعیت به بهانه مخالفت با ساختن فیلم شمس تبریزی
عقاید ضاله و عبارات هتاکانه شمس تبریزی در خصوص حضرت زهرا (س) که در مؤلفات منسوب به او با عنوان مقالات شمس موجود است بر کسی پوشیده نیست که بیشک در صورت ترویج آن طریق صدا و سیما و از بودجه بیتالمال تبعات فرهنگی جبرانناپذیری دارد که این امر ضرورت ورود و مخالفت مرجعیت را بیش از پیش با ساختن این فیلم و ترویج این تفکر مشخص میکرد.
آیتالله نوری همدانی یکی از این مراجع معظم تقلید بود که در پاسخ به افرادی که خواستار اعلام نظر ایشان در خصوص ساخت فیلمی در خصوص شمس و مولانا شده بودند چنین پاسخ دادند «اين دو نفر نامبرده از اعيان صوفيه ميباشند و ما براي اين مطلب مدارک مقتضي از کتابهاي خودشان داريم. اساساً فرقه صوفيه يکي از فرقههاي ضاله و مضله ميباشند که با تشکيلات قطبسازي و مرشد بازي به جنگ اسلام ناب که اسلام قرآن و اهلبیت (ع) است آمدهاند و حضرت صادق (ع) درباره صوفيه فرمودهاند انهم اعدائنا يعني آنها دشمنان ما هستند. ترويج آنها به هر شکلي باشد جايز نميباشد و حرام است» آیتالله مکارم شیرازی نیز در خصوص ساخت این فیلم گفتند که «با توجه به اينکه اين کار سبب ترويج فرقه ضالّه صوفيه ميشود، شرعاً جايز نيست و بايد از آن خودداري کرد».
بعد از اعلام نظر مراجع تقلید در خصوص ساخت فیلم مست عشق علاوه بر هجمه رسانههای ضدانقلاب به جایگاه مرجعیت، شاهد سو استفاده برخی از افراد و جریانات سیاسی از این موضوع بودیم. برخی از جریانات سیاسی داخلی که تلاش میکنند با انحراف افکار عمومی از سوء مدیریتها، مشکلات خرد و کلان را به پای روحانیون و مرجعیت بنویسند بار دیگر وارد عرصه شدند و در فضای مجازی در گوی سبقت را در تخریب مراجع تقلید از رسانههای ضدانقلاب ربودند. پرداختن روزنامهها و رسانههای وابسته به این جریان سیاسی که میبایست در شرایط کنونی در راستای حل معضلات جامعه به ویژه مشکلات اقتصادی مردم و حرکت کنند، در تخریب روحانیت قلمفرسایی میکنند و مراجع تقلید را به عدم آگاهی از شرایط روز جامعه متهم میکنند.
عناصر این جریان در فضای مجازی نیز در همپوشانی با هممسلکان خود اظهارنظرهایی شاذی میکنند که گویی هیچ شناختی از اسلام و مبانی آن نداشته و ندارند. طوری که یکی از این افراد معلوم و الحال وابسته به این جریان در توییتی عنوان میکند مگر در شرایط کنونی کسی هم به مراجع تقلید مراجعه و نظر آنها را ملاک قرار میدهد و یا دیگری از افکار ضاله صوفی گرایانه دفاع میکند و مخالفان افکار صوفی را به داعش تشبیه میکند. برخی دیگر نیز به صورت هدفمند با تقطیع نظرات مقام معظم رهبری در خصوص مثنوی مولوی چنین القا میکنند که نظرات مراجع تقلید و رهبر معظم انقلاب در تقابل با هم قرار دارند.
سفسطههای جریان انحرافی در خصوص مبانی اسلام
در همین راستا رئیس دولت نهم و دهم در مصاحبهای که با روزنامه ایندیپندنت فارسی داشته در بخشی از اظهاراتش در خصوص دین گفته است: «دین چیزی نیست که ولو مردم نپسندند و دوستش نداشته باشند و آن را خلاف مصالح خودشان بدانند بالجبار باید به آن تن بدهند. هیچ پیامبری چنین دینی نیاورده». وی در شرح نظراتش میگوید: «چون ما به خود پیامبران دسترسی نداریم نمیدانیم این دینی که داریم چقدر کامل و درست است. به تعبیر دیگر میخواهم بگویم این دینی که در اختیار ملتها است دین پیروان پیامبران هست نه خود پیامبران». او میگوید «دین امروز خود تبدیل شده به ابزار طبقهبندی کردن مردم. لایهای هستند که به عناوین گوناگون به عنوان واعظین دین هستند و بقیه هم به عنوان پیروان دین. آن بالاییها باید حاکمیت کنند و بقیه هم باید تبعیت کنند. این دین نیست».
این افکار انحرافی و مبهم وی که در چند وقت گذشته نزدیکان او را نیز در تشخیص و فهم آن دچار سردرگمی و حیرت کرده است شاید برای دنبالهروها و بعضاً جریانات معاند نظام اهمیت و جای تحلیل داشته باشد اما قطعاً این سبک از ضدیت با مبانی دینی و روحانیت که سالها قبل از روشهای مورد استفاده سفسطه گران بوده نتیجهای نخواهد داشت. روشهایی که به گواه تاریخ با بصیرت مردم و نزدیکی مردم و مرجعیت همیشه محکوم به شکست بوده و خواهد بود.
آنچه در این بین قابل تامل است همسویی برخی از جریانات سیاسی داخلی با جریان انحرافی در تخریب مرجعیت و شبهه افکنی در مبانی دین اسلام است تا جایی که عباس عبدی در یادداشتی در روزنامه اعتماد در خصوص مخالفت مراجع با ساخت فیلم مست عشق مدعی میشود «شكاف بزرگي ميان صاحب فتوا و جامعه وجود دارد». اینکه اتاق فکر این جریانات در شرایط کنونی به این نتیجه رسیدهاند که میتوانند با این اظهارات و تخریب دین و روحانیت در بین افکار عمومی جایگاهی را برای خود تعریف کنند دور از ذهن نیست؛ اما نکتهای که از آن غافل هستند نتیجه معکوس تخریب اسلام و مرجعیت برای رسیدن به اهداف سیاسی است چراکه مبانی اسلام روشن و جایگاه و نقش مرجعیت در بین مردم غیرقابل انکار است.
حالتون خوبه؟!