راهبرد خلق بحران در آمریکا-راهبرد معاصر
یادداشت اختصاصی حنیف غفاری، کارشناس مسائل بین‌الملل؛

راهبرد خلق بحران در آمریکا

سیاست خارجی آمریکا میان سال‌های ۲۰۲۴ تا ۲۰۲۸ میلادی تابعی از راهبرد خلق بحران‌های مستمر و گره‌های کور راهبردی در نظام بین الملل خواهد بود. مجادله الاغ‌ها و فیل‌ها در آمریکا بر سرچگونگی خلق بحران‌ها و نه کلیت آن‌هاست.
حنیف غفاری؛ کارشناس مسائل بین‌الملل
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۲ - ۲۵ مرداد ۱۴۰۳ - 2024 August 15
کد خبر: ۲۵۴۱۳۰

راهبرد خلق بحران در آمریکا

 

به گزارش «راهبرد معاصر»؛ هر اندازه به نوامبر، زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نزدیک تر می شویم، شاهد ارائه روایت های غیر واقعی تر درباره تفاوت دو حزب دموکرات و جمهوری خواه هستیم. کناره گیری جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا از انتخابات ریاست جمهوری و جایگزینی کامالا هریس، معاونش به روایت سازی ها دامن زده است. 
 

بایدن خود را همواره فرماندهی قهار در حوزه سیاست خارجی و مدیریت بحران در نظام بین الملل قلمداد می کرد و جنگ را آفتی برای دیپلماسی آمریکا برمی شمرد


رسانه های آمریکایی همانند هر دوره انتخابات بر روی نظرسنجی های عمومی و ایالتی متمرکز هستند و گردش آرا در ایالات خاکستری و تعیین کننده ای مانند آریزونا، پنسیلوانیا، ویسکانسین، میشیگان و جورجیا را با وسواس همیشگی خود می سنجند و تحلیل می کنند. محصول این روایت سازی های روبنایی مشخص است؛ یاد کردن از جمهوری خواهان به عنوان مصادیق جنگ طلبی و بحران سازی در جهان و در مقابل، توصیف دموکرات ها به عنوان سیاستمدارانی که جنگ نرم در حوزه روابط بین الملل را ارجح بر مداخله گرایی نظامی تلقی می کنند.
 
واقعیت اینکه خلق گره های کور راهبردی به وسیله آمریکا در گذشته و دهه های اخیر، به معادله کلان سیاست خارجی این کشور بدل شده و هر سیاستمداری اعم از دموکرات یا جمهوری خواه به آن پایبند است. بر همین اساس، هر زمان تصمیم سازان حوزه سیاست خارجی آمریکا به ایده اجرایی دست یابند، آن را به وسیله دولت مستقر اجرا خواهند کرد.
 
بایدن خود را همواره فرماندهی قهار در حوزه سیاست خارجی و مدیریت بحران در نظام بین الملل قلمداد می کرد و جنگ را آفتی برای دیپلماسی آمریکا برمی شمرد. با وجود این، در دوران ریاست جمهوری اش شاهد افزایش منازعات امنیتی -نظامی در جهان هستیم. اصرار خاص دولت بایدن بر عضویت اوکراین در پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) به واکنش روسیه و شکل گیری جنگ در اروپا و آسیای مرکزی منجر شد.
 
نکته قابل تأمل اینکه پس از جنگ اوکراین، بایدن به آتش بیار معرکه ای تبدیل شد که ناتو برپا کرده بود و بارها انعقاد پیمان صلح میان دو طرف منازعه را خط قرمز خود قلمداد کرد. بایدن معتقد بود، فرسایشی شدن جنگ به افزایش قدرت مدیریت آن به وسیله غرب و در نتیجه مهار همه جانبه مسکو منجر خواهد شد. در جریان جنگ غزه نیز آمریکا به اصلی ترین حامی عملیاتی-راهبردی-سیاسی رژیم کودک کش صهیونیستی تبدیل شد. وتوی مکرر قطعنامه های آتش بس و ارسال بمب های سنگین 500 و 2 هزار پوندی با هدف بمباران منازل مسکونی در نوار غزه، حقیقتی است که حتی در فضای سیاسی آمریکا نیز کسی قدرت انکار آن را ندارد.
 
وقیحانه تر آنکه بایدن در سفر اخیر بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی به واشنگتن تأکید کرد، آمریکا (پس از شهادت نزدیک به 50 هزار فلسطینی بی گناه) شواهدی دال بر ارتکاب جنایت جنگی به وسیله نخست وزیر رژیم اشغالگر قدس و ارتش این رژیم نیافته است. خودداری آمریکا از پرداخت حق عضویت سالیانه خود به سازمان ملل متحد، آن هم صرفاً به جرم موضع گیری نرم مقام های این نهاد ظاهراً بین المللی در تقبیح کشتار کودکان فلسطینی، از بایدن و دموکرات ها جلادی تمام عیار ساخته است.
 
سیاست خارجی آمریکا میان سال های 2024 تا 2028 میلادی تابعی از راهبرد خلق بحران های مستمر و گره های کور راهبردی در نظام بین الملل خواهد بود. مجادله الاغ ها و فیل ها در آمریکا بر سرچگونگی خلق بحران ها و نه کلیت آنهاست. اتفاقاً هر دو حزب سنتی آمریکا اصرار دارند بخش مهمی از منازعات خلق شده و مستمر به وسیله آمریکا در نقاط گوناگون جهان مانند غرب آسیا، آمریکای لاتین، آفریقا، آسیای مرکزی و حتی محیط پیرامونی چین باید ماهیتی امنیتی -نظامی داشته باشد و سال های ابتدایی قرن بیست و یکم دیگر دوگانه جنگ نرم-جنگ سخت معنای خود را نسبت به اواخر قرن بیستم از دست داده است.

آمریکای بحران زیست، حیات خود در حوزه روابط بین الملل را در گروی آشوب و ترور می بیند

 
دموکرات ها و جمهوری خواهان آمریکایی جنگ ترکیبی علیه کشورها و مناطق گوناگون دنیا را کماکان در دستور کار قرار خواهند داد. در این میان نباید فریب شعار احیای «دکترین مونروئه» (انزواگرایی خودخواسته و تمرکزگرایی بر داخل مرزهای آمریکا) از سوی دونالد ترامپ یا ژست جنگ ستیزی هریس و دموکرات ها را خورد. زمانی که آخرین پرده نمایش انتخابات ریاست جمهوری پایان یابد، راهبرد بحران سازی مزمن در نقاط گوناگون دنیا خود را به اشکال و عناوین گوناگون نشان خواهد داد. این موضوع به اندازه ای گویاست که دیگر کمتر کسی در آمریکا پیدا می شود میان سیاست خارجی دموکرات ها و جمهوری خواهان تفکیک و تمایزی قائل شود.
 
آمریکای بحران زیست، حیات خود در حوزه روابط بین الملل را در گروی آشوب و ترور می بیند، زیرا در دنیایی که صلح و سازش میان بازیگران و کشورها حاکم باشد، احتمال  مداخله گرایی غرب و ماهیگیری آن از آب های گل آلودی که در نقاط گوناگون دنیا ایجاد می کند، به صفر خواهد رسید. بنابراین، صلح و ثبات در دنیای امروز خط قرمز دموکرات های پرادعا و جمهوری خواهان جنگ طلب در کاخ سفید به شمار می رود.

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده
آخرین اخبار