به گزارش «راهبرد معاصر»؛ پیروزی طرفداران غرب در انتخابات ریاست جمهوری مولداوی، مولد منازعات تازه ای در این کشور بوده و دغدغه هایی را در خصوص شکل گیری بحرانی جدید در حوزه روابط بین الملل شکل داده است.
مولداوی از جمله کشورهایی است که در طرح کلان گسترش پیمان ناتو به شرق و محاصره راهبردی روسیه، جایگاه بالقوه مهمی ایفا می کند. نام مولداری همواره در کنار گرجستان و اوکراین به عنوان یکی از کانونهای اصلی گسترش آتلانتیسیسم مورد توجه قرار گرفته و روسیه نیز تحولات داخلی و بین المللی این کشور را همواره از نزدیک رصد و دنبال می کند.
در صورتی که مولداوی به معبری برای گسترش ناتو به شرق تبدیل شود، ناقض خطوط قرمز راهبردی -امنیتی مسکو شناخته خواهد شد
در مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری مولداوی مایا ساندو، رئيس جمهور فعلی نزدیک به غرب و اروپا با بیش از ۵۵ درصد آرا پیروز شده است. این مسئله، از آن لحاظ اهمیت دارد که برخی تحلیلگران حوزه امنیتی و بین المللی، مولداوی را «اوکراین دوم» تلقی می کنند. به عبارت بهتر، مولداوی تحت مدیریت دولت فعلی ( که مجددا در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شده است )، استعداد تبدیل شدن به زمین جدید نبرد میان روسیه و ناتو را داراست.
نباید فراموش کرد ولودیمیر زلنسکی رئیس جمهور اوکراین نیز هرگز تصور وقوع جنگ گسترده را نمی کرد، اما سران ناتو او را به سوی این منازعه فرسایشی و بسیار پرهزینه هدایت کردند. اکنون اوکراین نه تنها به عضویت ناتو و اتحادیه اروپا در نیامده، بلکه با هزینه های تصاعدی ناشی از شکست میدانی در شرق این کشور نیز دست و پنجه نرم می کند.
در صورتی که مولداوی به معبری برای گسترش ناتو به شرق تبدیل شده و متعاقبا سیاستهای اعلامی یا حتی اعمالی خود را در همین راستا تعریف کند، قطعا به ناقض خطوط قرمز راهبردی -امنیتی مسکو تبدیل خواهد شد. روسها پس از وقوع جنگ اوکراین، ریسک پذیری بیشتری جهت ورود به منازعات پایدار در حوزه پیرامونی خود دارند.
کاخ کرملین در قبال گسترش ناتو به شمال که با عضویت فنلاند و سوئد در پیمان آتلانتیک شمالی همراه بوده ، بر روی روشها و اصول "بازدارندگی" تمرکز دارد، اما در قبال گسترش ناتو به شرق ، بر روی گزینه ها و مؤلفه های "اقدام" تکیه و تاکید دارد.همین مسئله، نشان دهنده اهمیت تحولات گذشته، حال و آتی در مولداوی است.
همان گونه که مشاهده می شود، حساسیت تحولات پیرامونی برای روسها شدیدا بالا بوده و این قاعده در خصوص مولداوی نیز صادق است. از ابتدای هزاره سوم ،دموکراتها و جمهوریخواهان آمریکا هر دو ایجاد تغییرات بنیادین در عرصه حکمرانی کشورهای پیرامونی روسیه را به مثابه دستورالعملی کلان در حوزه راهبردی و سیاست خارجی خود تعریف کرده اند.
دوحزب سنتی آمریکا از روشهای نرم و سخت در راستای تغییر مدل امنیتی جاری در حیاط خلوت روسیه و محیط پیرامونی آن استفاده کرده اند. وقوع انقلاب باغ انگور در مولداوی ، انقلاب گل رز در گرجستان و انقلاب نارنجی در اوکراین، مصادیق انقلابهای نرم در این کشورها محسوب می شود.
اکنون شاهد تبلور رادیکالیسم و عملگرایی در این منازعه تمام عیار هستیم. همین مسئله، می تواند صحنه مجادله را در آینده ای نزدیک پیچیده تر سازد.