به گزارش «راهبرد معاصر»؛ زمانی که برگزیت (همه پرسی خروج انگلیس از اتحادیه اروپا) در سال 2016 میلادی برگزار شد و شهروندان این کشور آن را با رای خود به جریان انداختند، سران اتحادیه اروپا ضمن ابراز تاسف از آنچه در لندن رخ داده، مدعی حفظ ساختار کلان اتحادیه اروپا به واسطه حضور بازیگران قدرتمند آن شدند. اکثریت قریب به اتفاق تحلیلگران حوزه روابط بین الملل نیز معتقد بودند پاریس و برلین حکم دو ستون نگاهدارنده موجودیت و دو تضمین کننده مناسبات ساختاری و چندجانبه در اروپای واحد محسوب می شوند. به عبارت بهتر، برلین و پاریس تبدیل به نقاط ثقل ساختار اروپای پسابرگزیت شدند.
دولت اولاف شولتز در آلمان نیز حدود یک ماه قبل سقوط کرد و خروج حزب دموکرات های آزاد از آن به تشکیل "دولت حداقلی" در برلین منجر شد
اکنون در واپسین روزهای سال 2024 میلادی قرار داریم. برای نخستین بار در 6 دهه اخیر دولت فرانسه (کابینه میشل بارنیه، نخست وزیر این کشور) سقوط کرد و امانوئل مکرون، رئیس جمهور این کشور در یک قدمی استعفا از قدرت قرار دارد. اصرار مکرون بر بقای خود در قدرت تا سال 2027 میلادی (پایان دوران طبیعی ریاست جمهوری اش) یا استعفای وی از قدرت، هر دو تبعاتی سخت برای کاخ الیزه خواهد داشت.
فراتر از آن، تحولات بی سابقه جاری در فرانسه مولد منازعات داخلی سخت و چندلایه ای در این کشور خواهد بود که نقش دو جریان ملی گرایان افراطی به رهبری مارین لوپن و چپ افراطی به رهبری ملانشون در آن پررنگ و تعیین کننده است. در چنین شرایطی پاریس دیگر در کسوت نقطه ثقل و بازیگر اصلی و تنظیم کننده در مناسبات جاری در اروپا قدرت ایفای نقش ندارد.
این پایان تراژدی برای اروپاییان نیست. دولت اولاف شولتز در آلمان نیز حدود یک ماه قبل سقوط کرد و خروج حزب دموکرات های آزاد از آن به تشکیل "دولت حداقلی" در برلین منجر شد. ائتلاف متشکل از سوسیال دموکرات ها و حزب سبز صرفا جهت خالی نبودن عریضه و عدم وجود یک دولت مستقر در برلین، در مسند قدرت حضور داشته و قدرت سیاستگذاری و تصمیم گیری مهم در قبال تحولات جاری در کشورشان را ندارند.
همان گونه که مشاهده می کنیم، دولت های آلمان و فرانسه هر دو دچار بحران های جدی و غیرقابل مدیریتی هستند که فرجام آنها، حتی برای مکرون و شولتز مشخص نیست. در چنین شرایطی رئیس جمهور فرانسه و صدراعظم آلمان به جای تبدیل شدن به نمادهای قدرت در اتحادیه اروپا، به نماد ضعف ساختاری و ماهوی اروپای یکپارچه ادعایی خود تبدیل شده اند. تزلزل دولت های فرانسه و آلمان درست در زمانی رخ داده که اروپاییان با بحرانهای ناشی از شکست ناتو در جنگ اوکراین و بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید دست و پنجه نرم می کنند.
ساختار اتحادیه اروپا را در برهه کنونی می توان به ساختمانی تشبیه کرد که دارای ستون های نگهدارنده و نقاط ثقل نیست و هر لحظه احتمال فروپاشی آن وجود دارد. تحولات کنونی در آلمان و فرانسه، یک شبه به وقوع نپیوسته و متعاقبا، عواقب و تبعات آن نیز سطحی نخواهد بود. فقدان دولت های قوی در برلین و پاریس، بنیان ها و ثوابتی که اتحادیه اروپا بر مبنای آنها بنا نهاده شده را هدف قرار داده و آینده این مجموعه را در هاله ای از ابهام قرار داده است.