ضرورت پرهیز از دوگانه سازی‌های غلط-راهبرد معاصر
یادداشت اختصاصی بشیر اسماعیلی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی؛

ضرورت پرهیز از دوگانه سازی‌های غلط

آنچه فارغ از دو روند تبلیغاتی غرب مبتنی بر ایران هراسی در برابر کوچک پنداری نقش ایران باید دانست، اینکه نباید درگیر افراط و تفریط‌های هدفدار در تعبیر از قدرت ملی ایران شد.  مسلماً خودتحقیری و فروکاستن ایران به بازیگری فرعی در نظام بین‌الملل به هیچ وجه درست نیست.
بشیر اسماعیلی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۱ - ۲۲ دی ۱۴۰۳ - 2025 January 11
کد خبر: ۲۶۷۷۷۲

ضرورت پرهیز از دوگانه سازی‌های غلط

 

به گزارش «راهبرد معاصر»؛ در سال‌های اخیر موجی از ایران هراسی از یک طرف و تخریب وجهه ایران و ضعیف نشان دادن آن به طور توامان از طرف دیگر توسط دستگاه تبلیغاتی غرب در جریان بوده است. ایران را کشوری منزوی با سرمایه اجتماعی سقوط کرده نشان می‌دهند که تحریم‌های اقتصادی و انزوای دیپلماتیک این کشور را بدل به یکی از کشور‌های ضعیف و ناتوان دنیا کرده است. در آمار و ارقامی که عمدتا توسط نهادهای غربی منتشر می‌شوند، جایگاه جمهوری اسلامی ایران در قعر ‌جدول کشور‌های جهان است، مگر اینکه مواردی منفی مثل افسردگی، فرار مغز‌ها و سرمایه ها و امثال آن در میان باشند که در این موارد ایران صدر جدول را به خود اختصاص داده است.

 

همین رویکرد است که هر ساله مدعی می‌شود به طور مثال جمهوری اسلامی ایران تابستانی داغ پیش روی دارد، برف امسال را نمی‌بیند، سالگرد پیروزی انقلاب با سقوط حاکمیت توام خواهد بود و ... .

دیدگاه افراطی دیگری وجود دارد که ایران را بزرگترین تهدید برای ثبات و امنیت جهانی معرفی می‌کند و از غرب آسیا تا آفریقا و حتی آمریکای جنوبی را تحت نفوذ جمهوری اسلامی می‌داند.

 

این دیدگاه همچنین همه دستاوردهای پس از انقلاب اسلامی در ایران را منکر می‌شود و مدعی است کشور در همه زمینه‌ها پسرفت داشته و جمهوری اسلامی، میراث پهلوی‌ها را هم به باد داده و در حال حاضر ایران کشوری عقب مانده است که نخبگان آن همه از کشور رفته یا زندانی، افسرده و نا‌امید شده‌اند.

 

فناوری نظامی بومی در این دیدگاه اساسا وجود ندارد و توان دفاعی جمهوری اسلامی ایران وابسته به شرق، ناکارآمد و تاریخ گذشته است. هر چند این دیدگاه تحقیر آمیز ادعا دارد که بین حاکمیت و مردم در ایران تفاوت قائل است و هدف از این همه تخریب، صرفا نقد حکومت می‌باشد و نه مردم، تمامی دستاوردهای ملی ایرانیان در نزدیک به پنج دهه گذشته را تخطئه می‌کند و نادیده می‌گیرد .

 

در مقابل این دیدگاه، دیدگاه افراطی دیگری وجود دارد که ایران را بزرگترین تهدید برای ثبات و امنیت جهانی معرفی می‌کند و از غرب آسیا تا آفریقا و حتی آمریکای جنوبی را تحت نفوذ جمهوری اسلامی می‌داند. بر این اساس است که افرادی مثل هنری کیسینجر یا بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی اعلان داشته‌اند ایران در حال احیای امپراطوری باستانی خودش است یا وقتی از نتانیاهو می‌پرسند بزرگترین مشکلات پیش روی رژیم صهیونیستی چیست، سه بار پشت سر هم نام ایران را به زبان می‌آورد .

 

در آمریکا هم افراط گرایی در نگرش به ایران را می‌توان در نگاه سیاست‌مداران دید؛ آن جایی که دونالد ترامپ در دوره نخست ریاست جمهوری، به طور معمول از هر 10 کلمه‌ای که به کار می‌برد، پنج تایش به ایران اختصاص داشت و آن قدر در این امر زیاده‌روی ‌کرد که صدای منتقدانش هم درآمده بود. کامالا هریس، نامزد دموکرات ها نیز در انتخابات اخیر بزرگترین دشمن آمریکا را ایران خواند، در حالی‌ که دشمنان دیگر این کشور بزرگ تر از ایران هستند، اما وی ترجیح داد از ایران نام ببرد.

 

همینطور می‌توان به نقل قولی از باراک اوباما، رییس جمهور اسبق آمریکا در کتاب خاطراتش که این روزها بازنشر شده است، اشاره کرد که می‌گوید، «ایران جایزه خصمانه ترین دشمن را از آن خود کرده است».

 

اما آنچه فارغ از این دو روند تبلیغاتی مبتنی بر ایران هراسی در برابر کوچک پنداری ایران راجع به کشورمان باید بدانیم، این است که نباید درگیر افراط و تفریط‌های هدفدار در تعبیر از قدرت ملی ایران شویم.

 

 مسلما خودتحقیری و فروکاستن ایران به یک بازیگر فرعی در نظام بین‌الملل به هیچ وجه درست نیست. موقعیت جغرافیایی، منابع غنی، هویت و تمدن اسلامی ایرانی و بسیاری از عوامل دیگر موجب شده است ایران خواه ناخواه کشوری بسیار مهم و تأثیرگذار در نظام بین‌الملل باشد. در عین حال، نسبت دادن همه تحولات منطقه و بعضاً جهان به ایران که در راستای گسترش ایران هراسی و اهداف و نیات ورای آن صورت می‌گیرد، باورکردنی نیست.

سوریه و محور مقاومت بخش مهمی از جغرافیای نفوذ منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران است که بر پایه یک آرمان مشترک بنا نهاده شده و آن دفع شر و تهدیدات امنیتی آمریکا و رژیم صهیونیستی است

 

در باب سوریه و سقوط حکومت بشار اسد که هم‌پیمان جمهوری اسلامی ایران و عضوی از محور مقاومت بود، همین دوگانه سازی به نوعی دیگر در جریان است؛ به پندار غلط غربی ها سوریه نیروی نیابتی ایران و حتی فراتر از آن، مستعمره جمهوری اسلامی بود که تمام اعمال و سیاست‌های اسد تحت نظر مستقیم تهران صورت می‌گرفت و حتی سقوطش نیز با چراغ سبز ایران رقم خورد.

 

عده‌ای نیز اینطور القا می‌کنند ایران فقط پول خود را در سوریه هدر ‌داده است و حتی در زمان بشار اسد رژیم صهیونیستی و کشور‌های عربی، سوریه را در پشت پرده هدایت می‌کردند و ایران مدت‌ها از رقبای خود بازی می‌خورد.

 

اساسا در تحلیل سیاسی، بایستی خاکستری نگاه کرد و از مطلقا سفید یا سیاه نگریستن به مسایل به دور ماند. سوریه و محور مقاومت بخش مهمی از جغرافیای نفوذ منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران است که بر پایه یک آرمان مشترک بنا نهاده شده و آن دفع شر و تهدیدات امنیتی آمریکا و رژیم صهیونیستی است.

 

بمباران زنان و کودکان و تخریب مدارس و بیمارستان های غزه و جنوب لبنان در کنار ترور شخصیت‌های مهم مقاومت، در بدترین حالت به قدرت سخت آن ضربه می‌زند و تا زمانی که جنبه نرم آن یعنی مبارزه با اشغالگری و استثمار است، هرگز از میان نخواهد رفت.

 

تحولات آتی در منطقه نشان خواهد داد که موازنه مجددا به کدام سمت خواهد رفت، اما فراز و نشیب و نوسانات طبیعی را بایستی به عنوان حقیقت پذیرفت و از دوگانه سازی های افراطی در تحلیل سیاسی و بین‌المللی اجتناب کرد .

 

ارسال نظر