به گزارش «راهبرد معاصر»؛ افزایش نظامیگری در اروپا، بهویژه در پرتو جنگ اوکراین بدون ارزیابی جامع از تهدیدات جای انتقاد دارد.
کشورهای اروپایی زیر فشار ایالات متحده شروع به افزایش جسورانه هزینه های نظامی کردند، بدون اینکه راهبرد امنیتی شامل دیپلماسی، کنترل تسلیحات و خلع سلاح را توسعه دهند.
این رویکرد به جای ارزیابی پویا از تهدیدهایی که کشورهای اروپایی با آن مواجه هستند، گاری را قبل از اسب قرار می دهد و بر هزینه های نظامی به عنوان درصد تولید ناخالص داخلی تمرکز می کند
کارشناسان و رهبران امنیتی ایالات متحده دستکم ربع قرن است از متحدان اروپایی خود در ناتو می خواهند هزینه های دفاعی شان را افزایش دهند، این موضوع با توصیه های ملایم آغاز شد، سپس به طور فزاینده ای اصرارها افزایش یافت و در نهایت پس از انتخاب دونالد ترامپ، بهعنوان رئیسجمهور آمریکا به اوج خود رسید.
تحلیلگران آمریکایی می گویند، کنفرانس مطبوعاتی معروف کاخ سفید با ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین سرانجام اروپایی ها را راضی کرد و آنها را بر آن داشت خزانه خود را برای هزینه های نظامی باز کنند.
اما این رویکرد به جای ارزیابی پویا از تهدیدهایی که کشورهای اروپایی با آن مواجه هستند، گاری را قبل از اسب قرار می دهد و بر هزینه های نظامی به عنوان درصد تولید ناخالص داخلی تمرکز می کند. شروع کمپین هزینه های تصادفی برای دستیابی به درصدی دلخواه از تولید ناخالص داخلی یا رقم مشخصی در میلیاردها یورو برای خرید سامانههای تسلیحاتی که بهوسیله گروه های لابی گر تبلیغ می شود، با وجود تردید در زمينه مناسب بودنشان، جایگزینی برای راهبرد امنیتی جامع اروپا نیست.
یک راهبرد امنیتی واقعاً اروپایی که شایسته این نام باشد باید شامل تلاشهای سیاسی و دیپلماتیک همچون دیپلماسی برای پایان دادن به جنگها در کوتاهمدت و به دنبال آن مکانیسم مشاوره بحران باشد. این روند آغاز معماری جدید امنیتی اروپا، ازجمله سامانههای کنترل تسلیحات متقابل، اعتمادسازی و در نهایت، خلع سلاح خواهد بود.
بررسی دقیق چشم انداز اروپا نشان می دهد نظامی گری جدید در سراسر نخبگان، این قاره را فراگرفته و در هفته های اخیر به ابعاد فاجعه باری رسیده است. جهت گیری جنگی جدید در هیچ کجا به اندازه آلمان مشهود نبوده است، جایی که رهبران سیاسی و نسل جدیدی از کارشناسان نظامی یکدیگر را به افزایش تنش تشویق می کنند.
این کارشناسان بارها در پیشبینیهای شان از پیروزی مطمئن اوکراین و فروپاشی قریبالوقوع روسیه به طرز وحشتناکی اشتباه کردهاند. هفته گذشته به آلمانی ها گفته شد تابستان آینده آخرین تابستان صلح خواهد بود، زیرا روسیه در پوشش رزمایش های نظامی در بلاروس به خاک ناتو حمله خواهد کرد.
کارشناسان بارها در پیشبینیهای شان از پیروزی مطمئن اوکراین و فروپاشی قریبالوقوع روسیه به طرز وحشتناکی اشتباه کردهاند
موج نظامی گری اروپایی به طور آشکاری فاقد تفکر راهبردی و تحلیل مبتنی بر واقعیت است. در حالی که دولت جو بایدن، رئیسجمهور سابق آمریکا انتظار نداشت اوکراین در جنگ پیروز شود، رهبران اروپایی هنوز تا به امروز به پیروزی اوکراین اعتقاد دارند. در کنفرانس امنیتی مونیخ ماه گذشته، مته فردریکسن نخست وزیر دانمارک در حالی که در کنار کیت کلوگ، فرستاده ویژه ترامپ به روسیه و اوکراین نشسته بود، درباره پیروزی اوکراین در جنگ صحبت کرد.
اندیشکده بانفوذ بروگل مستقر در بروکسل استدلال میکند، روسیه میتواند تنها در مدت سه سال به اروپا حمله کند، زیرا دارای تعداد معینی داراییهای نظامی متفاوت است. در اقدامی عجیب، جورجیا ملونی نخست وزیر ایتالیا پیشنهاد کرد، اوکراین باید خارج از ناتو بماند، اما همچنان از حمایت ماده 5 برخوردار باشد.
این در حالی است که رئیس جمهور فنلاند پیشنهاد کرد، اوکراین باید نه اکنون، بلکه تنها زمانی که روسیه پس از پایان جنگ فعلی دوباره حمله کند، به ناتو بپیوندد.
درباره اجلاس سران اروپایی که بهوسیله امانوئل مکرون و کییر استارمر راه اندازی شد، آنها فقط سروصدا هستند و هیچ نتیجه واقعی ندارند. این یک سری پیشنهادهای غیرقابل اجراست، که به وضوح به ایالات متحده ارائه می شود، نه به اوکراین، چه رسد به روسیه.
در واقع، سیاست نظامی گری جدید اروپا نهادها و قوانین دموکراتیک آن را تضعیف می کند. در آلمان، شورا بر خروج عجله دارد تا قانون اساسی کشور را اصلاح کند و بدهی عمومی بیشتری برای مخارج فراهم شود؛ اقدامی که مشروعیت دموکراتیک مشکوک به همراه دارد.
نظریه پردازان سیاست خارجی آمریکا نشان داده اند پیگیری رقابت قدرت های بزرگ از منظر نظامی پیامدهای منفی برای امنیت ایالات متحده، دموکراسی و رفاه داخلی این کشور داشته است و دنبال کردن سیاست های خارجی و دفاعی مبتنی بر خویشتن داری را توصیه کرده اند. از جمله توصیه های آنها کاهش تعهد نظامی ایالات متحده به اروپاست.
به نظر می آید اروپا به سمت صرف مبالغ هنگفت بدون برنامه مشخص یا توجیه راهبردی، بدون در نظر گرفتن تحولات فناورانه و تاکتیکی چشمگیر در میدان نبرد اوکراین میرود. در این راستا هیچ ارزیابی جامع از تهدیدات واقعی و راه های مقابله مؤثرتر با آنها بهوسیله سیاست های خارجی خشونت آمیز وجود ندارد.