به گزارش «راهبرد معاصر»؛ در حالی که توجهات به جبهههای غزه و جنوب لبنان معطوف بود، تغییر قابل توجهی در گفتمان نظامی و سیاسی رژیم صهیونیستی درباره یمن رخ داد. صنعا دیگر صرفاً بازیگر منطقهای دردسرساز در حاشیه صحنه نیست؛ اکنون طبق آنچه یوآو گالانت، وزیر جنگ سابق رژیم صهیونیستی گفت، به طور رسمی به عنوان عرصه تهدید مرکزی، در کنار نوار غزه طبقهبندی شده است.
این تغییر گفتمان با درز اطلاعاتی در رسانههای عبری مبنی بر آمادهسازی طرحهایی برای حملهای گسترده به یمن در پاسخ به عملیات نظامی ای که قلب این رژیم را هدف قرار میدهد، همراه بود؛ عملیاتی که به نظر میآید این رژیم برای مدت طولانی قادر به تحملش نخواهد بود.
صهیونیست ها از آن میترسند کنشگری انصارالله در دریای سرخ به توافقی نانوشته میان انصارالله و آمریکا منجر شود
طبق گزارش شبکه ۱۴ رژیم صهیونیستی، ارتش رژیم اشغالگر در حال آمادهسازی طرح حمله گسترده علیه صنعاست. یک مقام ارشد امنیتی گفت، آنچه در ایران انجام شد، میتواند در یمن در صورت اتخاذ تصمیم سیاسی تکرار شود. این ادعا صرفاً یک اظهارنظر ساده نیست؛ بلکه نشان دهنده تغییر اولویتهای بازدارندگی رژیم صهیونیستی است.
افزایش فزاینده تنشها از سوی رژیم صهیونیستی به دلیل عملیات تهاجمی انصارالله است که باعث تعطیلی بندر ایلات و کاهش چشمگیر حرکت کشتی های عازم به بنادر رژیم صهیونیستی شده که به نوبه خود هزینههای بیمه دریایی را افزایش و بار اضافی بر اقتصاد این رژیم وارد کرده است.
صهیونیست ها از آن میترسند کنشگری انصارالله در دریای سرخ به توافقی نانوشته میان انصارالله و آمریکا در قبول قدرت صنعا و تثبیت جنبش انصارالله به عنوان قدرت دریایی از تنگه بابالمندب تا کانال سوئز منجر شود. رژیم صهیونیستی این موضوع را فراتر از تهدید امنیت داخلی خویش مینگرد.
اما نکته قابل توجه فشار فزاینده رسانهای و فکری آمریکایی ها علیه هرگونه تلاش برای مهار دیپلماتیک صنعاست. نشنال اینترست، اندیشکده محافظهکار برجسته در واشنگتن مقالهای تحلیلی از رئیس بنیاد دفاع از دموکراسیها (FDD) منتشر کرد که در آن به وضوح خواستار کنار گذاشتن منطق مماشات با صنعا و حرکت به سمت بازدارندگی نظامی مستقیم شده بود.
این مقاله صرفاً یک نظریه نیست؛ بلکه منعکس کننده جهت گیری مرکز ثقل فکری نزدیک به محافل تصمیم گیری آمریکاست که برای گسترش حوزه قاطعیت در برابر دشمنان واشنگتن و تل آویو تلاش می کند. نویسنده دولت جو بایدن، رئیس جمهور سابق آمریکا را مسئول انفعال می داند و معتقد است، هر آتش بس با صنعا فرصتی برای تجهیز تسلیحات و سازماندهی مجدد است و سیاست «کاهش تنش به هر قیمتی» را به دستورالعملی برای شکست و نه ثبات تبدیل می کند.
گزارش نشنال اینترست نه تنها صنعا را به عنوان تهدیدی مستقیم برای رژیم صهیونیستی به تصویر میکشد، بلکه آن را به تهدیدات آزادی دریانوردی در دریای سرخ و زنجیرههای تأمین جهانی نیز مرتبط میکند. این ارتباط عمدی است، زیرا محافظهکاران آمریکایی به دنبال اجماع بینالمللی هستند که ترک صنعا بدون پیروزی نظامی قاطع، اعتبار غرب در دریای سرخ و بازدارندگی آمریکا را تضعیف میکند.
از نظر عملیاتی، نیروهای مسلح یمن موفق شدهاند معادله جدیدی را بر تلآویو تحمیل کنند؛ یعنی تهدیدی چندوجهی از راه دور، شامل موشکهای بالستیک، پهپادها و حملات دریایی. حمله اخیر به فرودگاه بن گوریون کافی بود تا برخی خطوط هوایی خارجی، مانند LOT لهستان تعلیق پروازهای خود را تا اطلاع ثانوی تمدید کنند. گرچه سایر خطوط هوایی بازگشت خود را اعلام کردهاند، اما بی ثباتی همچنان پابرجاست و آسیبپذیری امنیت هوایی رژیم صهیونیستی را در برابر حملات از فاصله بیش از یک هزار و 500 کیلومتر آشکار میکند.
آنچه امروز شکل می گیرد، اعتراف ضمنی به این است که حضور یمنیها دیگر حاشیهای نیست و برخورد با آن با استفاده از سیاستهای گذشته بیهوده خواهد بود
در مقابل، رژیم صهیونیستی با لفاظیهای خود تلاش میکند عملیات احتمالی پیش رو را پیروزی سریع و قاطع جلوه دهد. با وجود این، واقعیت پیچیده میدانی و تجربه واشنگتن با عملیاتهای اخیر نشان میدهد از بین بردن قابلیتهای نظامی صنعا به این راحتیها نخواهد بود. آمریکا پیش تر ماه مارس گذشته از اجرای عملیات گسترده علیه اهدافی در یمن خبر و بیش از یک هزار مکان را هدف قرار داد. با وجود این، حملات دریایی یمن مدتی بعد ازسر گرفته شد و این استدلال را که بازدارندگی به تنهایی برای دستیابی به هدف کافی است، تضعیف کرد.
موضوع صرفاً تصمیم سیاسی برای شروع حمله نیست، بلکه چالشی راهبردی مربوط به بازتعریف موازنه قدرت در منطقه است. ماههای گذشته صنعا خود را به عنوان بازیگر مستقل در تصمیمگیری ثابت کرده که قادر به بهرهبرداری از هرگونه خلاء ژئوپلیتیکی برای تحمیل حضور خود، چه در دریا و چه در هواست. در زمانی که چشمانداز امنیت منطقهای در حال تغییر شکل است، سؤالات جدی درباره توانایی رژیم صهیونیستی و آمریکا برای مدیریت همزمان چندین جبهه بدون اینکه به خستگی یا شکست بازدارنده دیگری منجر شود، مطرح میشود.
آنچه امروز شکل می گیرد، اعتراف ضمنی به این است که حضور یمنیها دیگر حاشیهای نیست و برخورد با آن با استفاده از سیاستهای گذشته بیهوده خواهد بود. صنعا دیگر چهره فرعی در معادله نیست، بلکه نوک پیکان تقابل راهبردی آشکار است که از مرزهای جغرافیایی سنتی مناقشه اعراب و رژیم صهیونیستی فراتر میرود.