به گزارش راهبرد معاصر، چند روز قبل زوج جوانی در یکی از شعبههای دادگاه خانواده حاضر شدند تا با دریافت حکم طلاق از یکدیگر جدا شوند. وقتی قاضی شعبه از آنها خواست درباره علت این تصمیم صحبت کنند، زن جوان گفت: ۲ سال قبل با این آقا آشنا شدم، فروشگاه لوازم اکسسوری و بدلیجات دارد و طبیعی است که مشتریهایش اغلب زنان و دختران هستند. هرچند با این موضوع مشکل داشتم اما اعتماد کردم و همسرش شدم. البته وقتی نامزد بودیم متوجه تماسها و پیامهای زنان و دختران به او میشدم اما میگفت مشتریهایم هستند و برای سفارش زنگ میزنند. با این حال به خودم گفتم وقتی او مرا برای ازدواج انتخاب کرده یعنی به من علاقه داشته و من هم باید به او اعتماد کنم. او حتی برای جلب اعتماد من صفحه اینستاگرام خصوصیاش را پاک کرده بود.
زن جوان که باردار بود در حالی که دستانش میلرزید، گفت: جناب قاضی ای کاش به بابک اعتماد نمیکردم، من تاوان سادگی خودم را میدهم ولی خدا با من بود که دست او برایم رو شد. هفته پیش او از من خواست یکی دو ساعتی در مغازه جای او بایستم تا به کارهای بانکیاش برسد، من هم قبول کردم. اما در کمال ناباوری صدای زنگ یک تلفن همراه از داخل کشوی میز کارش بلند شد و وقتی آن را باز کردم، دیدم گوشی تلفن همراهی است که من تا حالا ندیده بودم. گوشی را جواب دادم، صدای دختر جوانی را شنیدم او که انگار درست صدای مرا نشنیده بود به تصور اینکه من بابک هستم با لحنی صمیمانه احوالپرسی کرد و گفت، «یادت نره شب بیا خونه منتظرتم» از شنیدن این جملات به قدری حالم بد شد که نتوانستم روی پاهایم بایستم. دقایقی بعد که حالم بهتر شد با همان شماره تماس گرفتم و فهمیدم او نمیدانسته بابک زن دارد چون او خودش را مجرد معرفی کرده بود. حالا هم دیگر نمیخواهم با یک مرد خائن زندگی کنم.
قاضی رو به مرد کرد و گفت: حرفهای همسرت را قبول داری؟
مرد جوان گفت: هرگز قبول ندارم، او به خاطر بارداریاش حال روحی خوبی ندارد و به من مشکوک است. آن خانم فقط مشتری مغازه است و من با او ارتباطی ندارم.
در این هنگام همسرش گفت: اگر خیانت نمیکنی چرا دو تا گوشی داری و از من مخفی کرده بودی؟ اگر آن خانم را نمیشناسی چرا اسمش را روی گوشیات ذخیره کرده بودی؟ چرا به من گفتی روی گوشیات هیچ شبکه اجتماعی شخصی نداری و بعد داخل گوشی دومت همه شبکههای اجتماعی را داری؟ چرا رمز گوشی اولت را مدام عوض میکنی؟
بابک در واکنش به این حرفها گفت: من مرد هستم داخل گوشیم چیزهایی هست که نمیخوام همسرم از آن مطلع باشد، اینکه دلیل خیانت نیست.
زن جوان با گریه گفت: مردی که پنهانکاری کند؛ چه مالی، چه اخلاقی، چه کاری به درد زندگی نمیخورد، با اینکه باردار هستم و هزار و یک نقشه برای زندگی و آینده بچهام داشتم اما ترجیح میدهم خودم تنها بچه را بزرگ کنم تا زیر دست پدری دروغگو مثل تو. آقای قاضی من مهریهام را که ۴۰۰ سکه طلاست میخواهم و باید تا آخرین سکه را بپردازد.
قاضی گفت: دخترم عجله نکن برای طلاق وقت هست، شما بچهای دارید که هنوز پا به این دنیا نگذاشته، عجله نکنید بهتر است ۲ ماه به کلاسهای مشاوره بروید اگر مشکلتان حل نشد آن وقت حکم طلاق را صادر میکنم.
امیرحسین صفدری، کارشناس حقوقی
متأسفانه این روزها اصلیترین دلیل ایجاد تنش بین زوجین جوان؛ نبود شناخت کافی، مسئولیتپذیری، دروغگویی، پنهانکاری و سادهانگاری روابط آزاد با دیگران در فضای مجازی و واقعی است که آنها را دچار مشکلات زیادی کرده است.
مشاهده میکنید که در این پرونده بابک با مخفیکاری و ارتباط داشتن با دیگر دختران و سادهانگاری این مسأله مهم، اعتماد را که پایه اصلی زندگی مشترک سالم و موفق است از زندگی خودش سلب کرده و باعث ایجاد طلاق عاطفی شده که در نهایت آنها را به طلاق قانونی میرساند. زوجهای جوان باید برای حل مشکلات خود راه گفتوگوی منطقی را باز کنند نه اینکه با بحث و جدل اوضاع را پیچیدهتر کنند.
بابک باید با شفافسازی درباره روابط خود و مسائل کاریاش، حس اعتماد را در همسرش تقویت و به عنوان یک همسر و پدر، مسئولیتپذیری و تعهد و وفاداری را در زندگی مشترک پررنگتر کند./همشهری