به گزارش «راهبرد معاصر»؛ اظهارنظر دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا مبنی بر اینکه ایالات متحده قصد بازگشت به پایگاه هوایی بگرام در افغانستان دارد، بحثهای جدیدی را درباره نقش ایالات متحده در آسیای جنوبی و مرکزی برانگیخته و این پایگاه هوایی به نمادی از جنگ 20 ساله آمریکا در افغانستان تبدیل شده است، به طوری که ارتش ایالات متحده در ژوئیه 2021 پس از عقبنشینی خفت بار که به طالبان اجازه داد ماه بعد به قدرت بازگردند، این پایگاه را ترک کرد.
پس از مداخله آمریکا در سال ۲۰۰۱، پایگاه هوایی بگرام با اضافه شدن دو باند فرودگاه طولانی، آشیانههای مستحکم، مراکز لجستیکی گسترده و ... دستخوش توسعه عمدهای شد
اگر طالبان این پایگاه را دوباره تأسیس کنند، ارتش آمریکا وارد کشوری خواهد شد که از زمان خروجش دستخوش تغییرات قابل توجهی شده است. آیا این بازگشت نشان دهنده تمایل آمریکا برای بازگرداندن زمان به عقب یا اتخاذ نقش جدید در منطقه است؟ جغرافیای بگرام به تنهایی اهمیت آن را توضیح میدهد. این پایگاه تقریباً یک هزار مایل از تهران، تنها ۴۰۰ مایل از استان سین کیانگ چین و کمتر از ۸۰۰ مایل از بندر گوادر پاکستان، گره حیاتی در ابتکار «یک کمربند یک جاده» چین فاصله دارد.
ترامپ با تلاش برای بازگشت به بگرام، این پیام را میرساند که افغانستان دیگر بخش اصلی راهبرد ادعایی مبارزه با تروریسم ایالات متحده نیست، بلکه این کشور به عرصه اصلی رقابت قدرتهای بزرگ تبدیل خواهد شد. تاریخچه پایگاه بگرام، که در دهه 1950 ساخته شد و به عنوان پایگاه مرکزی شوروی در جنگ شوروی و افغانستان در دهه 1980 مورد استفاده قرار گرفت، ارزش راهبردی آن را برجسته میکند.
پس از مداخله ایالات متحده در سال ۲۰۰۱، پایگاه هوایی بگرام با اضافه شدن دو باند فرودگاه طولانی، آشیانههای مستحکم، مراکز لجستیکی گسترده و سامانههای نظارتی پیشرفته دستخوش توسعه عمدهای شد و به یکی از توانمندترین پایگاههای هوایی در خارج از ایالات متحده تبدیل شده است. برخلاف پایگاههای نظامی ایالات متحده در کشورهای عربی خلیج فارس که در بُرد موشکهای ایران قرار دارند و تابع سیاستهای کشورهای میزبان هستند، پایگاه هوایی بگرام میتواند امنیت و استقلال بیشتری فراهم کند. موقعیت آن در قلب آسیا همچنین به واشنگتن امکان مشاهده مستقیم سه عرصه مهم میدهد: شرق ایران، غرب چین و حوزه نفوذ روسیه در آسیای مرکزی.
برای ایران، چشمانداز بازگشت نیروهای آمریکایی به پایگاه هوایی بگرام به شدت نگرانکننده و تهران مدتهاست بر دفاع خود در برابر کشورهای غربی، حوزه خلیج فارس و اسرائیل تمرکز کرده و مرزهای شرقی را نسبتاً در معرض دید قرار داده است. پیش از سال ۲۰۲۱، تهران حضور ایالات متحده در بگرام را عمدتاً متمرکز بر ادعای مبارزه با تروریسم و دولتسازی در افغانستان میدانست، نه این پایگاه را به عنوان بستری برای رویارویی مستقیم با تهران.
حضور مجدد آمریکا در منطقه در بحبوحه فضای ژئوپلیتیکی کاملاً متفاوت رخ میدهد که با افزایش تنشها میان ایالات متحده و ایران و همکاری نزدیکتر واشنگتن و تلآویو مشخص میشود. با بازگشت به پایگاه هوایی بگرام، پهپادها و هواپیماهای نظارتی آمریکایی میتوانند به راحتی مکان های استقرار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران را ردیابی و سایتهای موشکی نزدیک مرز افغانستان را رصد کنند.
علاوه بر این، پایگاه هوایی بگرام تغییراتی را در هرگونه بحران هستهای آینده ایجاد میکند. در صورت افزایش تنشها، این پایگاه بستری امن برای جمعآوری اطلاعات، عملیات ویژه و واحدهای سایبری که مستقل از پایگاههای خلیج فارس فعالیت میکنند، در اختیار واشنگتن قرار میدهد؛ پایگاههایی که امکان دارد از نظر سیاسی محدود شده یا در برابر حملات موشکی ایران آسیبپذیر باشند. بگرام لزوماً نقطه شروع اصلی حمله نخواهد بود، اما وجود پایگاه آمریکایی به تنهایی برنامهریزی ایران را مختل میکند.
در حالی که ایران امکان دارد نگرانی منطقهای فوری باشد، چین رقیب بلندمدت و گستردهتری به نظر میآید. پکن، افغانستان و پاکستان را برای طرح «یک کمربند یک جاده» خود، به ویژه از کریدور اقتصادی چین-پاکستان که سین کیانگ را به دریای عرب متصل میکند، بسیار مهم میداند. حدود دو ماه پیش، چین و طالبان مذاکراتی را با هدف گسترش همکاری در عملیات معدنی و پیوستن رسمی به طرح ترانزیتی برگزار کردند. همچنین گوادر پاکستان، بندری مهم و راهبردی برای چین در فاصله کمتر از ۸۰۰ مایلی از بگرام قرار دارد. این بندر دسترسی مستقیم به دریای عرب دارد، مسیری را فراهم و از نقاط حساس مانند تنگه مالاکا اسپانیا عبور میکند.
یکی از چشمگیرترین تغییرات در منطقه تابستان امسال رخ داد، زمانی که روسیه به طور رسمی طالبان را به عنون دولت افغانستان به رسمیت شناخت
پایگاه کاملاً عملیاتی بگرام، ایالات متحده را به طور مستقیم در جایگاه قدرت قرار میدهد. از آنجا، نیروهای آمریکایی میتوانند عملیات امنیتی چین در سین کیانگ را ردیابی و بندر گوادر و شبکههای جادهای و ریلی اطراف را رصد کنند. این سطح از دید، به واشنگتن بینشی درباره چگونگی ادغام سرمایهگذاریهای تجاری پکن با اهداف نظامی و راهبردی خود میدهد. حتی در صورت رویارویی مستقیم نداشتن، حضور نیروهای آمریکایی چین را وادار میکند برای حفظ منافعش هزینه بیشتری صرف کند.
از همین منظر، نیروهای آمریکایی میتوانند چگونگی گسترش روابط تهران و پکن را پیگیری کنند. توافق ۲۵ ساله دو کشور که در سال ۲۰۲۱ امضا شد، اغلب به عنوان طرحی برای گسترش همکاریهای اقتصادی و امنیتی به تصویر کشیده میشود.
یکی از چشمگیرترین تغییرات در منطقه تابستان امسال رخ داد، زمانی که روسیه به طور رسمی طالبان را به عنون دولت افغانستان به رسمیت شناخت و نخستین کشوری شد که این کار را انجام داد. آوریل گذشته، روسیه طالبان را از فهرست سازمانهای تروریستی ممنوعه خود حذف کرد. این اقدامات به مسکو اهرم فشار فوقالعادهای بر کابل میدهد، در حالی که به رسمیت شناختن، مشروعیت دیپلماتیک و دسترسی به معاملات تجاری و توسعهای را برای طالبان فراهم میکند. همچنین به مسکو اجازه میدهد در صورت گرایش بیش از حد کابل به واشنگتن، به رسمیت شناختن خود را لغو کند.
نفوذ روسیه فراتر از دیپلماسی است، زیرا افغانستان به شدت به کریدورهای تجاری شمالی و تأمین سوخت که از مسیر روسیه یا متحدانش در سازمان پیمان امنیت جمعی عبور میکند، متکی است. مسکو همچنین میتواند این شریان حیاتی اقتصادی را زیر فشار قرار دهد، در حالی که خود را به عنوان ضامن امنیت منطقه معرفی میکند. مسکو، داعش خراسان را یکی از جدیترین تهدیدها برای آسیای مرکزی و مناطق جنوبی آن میداند. این گروه حملات مرگباری ازجمله علیه شهروندان روسی و چینی در داخل و خارج افغانستان انجام داده است.
با وجود تهدید ناشی از داعش خراسان، مسکو همچنان میتواند از بیثباتی ایجاد شده به وسیله این گروه تروریستی، به ویژه اگر ارتش آمریکا به پایگاه هوایی بگرام بازگردد، بهرهبرداری کند. اگر این گروه به کاروانها یا اهداف آمریکایی در نزدیکی پایگاه هوایی حمله کند، روسیه به این حوادث به عنوان مدرکی دال بر اینکه بازگشت واشنگتن به خشونت دامن میزند، متوسل خواهد شد. این روایت همچنین به مسکو اجازه میدهد خود را به عنوان نیروی ثباتبخش معرفی و در عین حال مشروعیت ایالات متحده را تضعیف کند.
اگر واشنگتن با بازگشت به بگرام پیش برود، مسکو احتمالاً به صورت مرحلهای پاسخ خواهد داد. از نظر دیپلماتیک، مسکو به دنبال تقویت اتحاد خود با پکن و تهران خواهد بود و امکان دارد تلاش کند به وسیله چین بر پاکستان تأثیر بگذارد، گرچه لزوماً نمیتواند روی حمایت کامل اسلامآباد حساب کند. روسیه به متحدان سازمان پیمان امنیت جمعی، مانند تاجیکستان تکیه و تلاش خواهد کرد بر همسایگان غیر عضو خود، مانند ازبکستان تأثیر بگذارد تا پروازها و دسترسی لجستیکی ایالات متحده را محدود کند. با وجود این، تمرکز تاشکند بر ثبات و تجارت با افغانستان، اتحادش با مسکو را دور از ذهن و زمینه را برای اصطکاک ایجاد میکند.
روسیه همچنین میتواند بیسروصدا گروههای طالبان را که مخالف همکاری با آمریکاییها هستند، تشویق کند. این اقدام خطر برخورد با اولویت ازبکستان مبنی بر حفظ طالبان برای مهار داعش و محافظت از پروژههای زیرساختی آن را به همراه دارد. این تلاشها احتمالاً با عملیات سایبری و کمپینهای اطلاعات گمراه کننده همراه خواهد بود و ایالات متحده را بیملاحظه و نامطلوب به تصویر میکشد. در همین حال، مسکو در حال تقویت جایگاه نظامی خود، نوسازی پایگاه ۲۰۱ در تاجیکستان و رزمایشهای نظامی بزرگ سازمان پیمان امنیت جمعی در نزدیکی مرز افغانستان است.
واکنش هند محتاطانه خواهد بود. در حالی که دهلی نو از نفوذ پاکستان و چین میترسد، در عین حال با واشنگتن بر سر تعرفهها اختلاف تجاری دارد. بعید است هند علنی از اقدام ایالات متحده حمایت کند. در حالی که امکان دارد اطلاعات را با ایالات متحده به اشتراک بگذارد و بیسروصدا از هر چیزی که نفوذ پکن را محدود می کند استقبال کند، ولی از نزدیک اوضاع را زیر نظر خواهد داشت و به دنبال محافظت از منافع خود بدون رنجاندن هیچ یک از طرف ها خواهد بود.
بازسازی و نگهداری پایگاه هوایی بگرام آسان نیست و بازگرداندن دسترسی به اینترنت به این پایگاه حتی با همکاری طالبان زمانبر خواهد بود. اقدامات اولیه برای ایمنسازی منطقه و بررسیهای اولیه، بسته به شرایط امنیتی و وسعت منطقهای که دستنخورده باقی مانده است، دو تا 6 هفته طول خواهد کشید. تعمیر باند فرودگاهها و بازگرداندن خدمات اولیه، مانند برق و سوخت به دو تا سه ماه زمان نیاز دارد. برخی فعالیتهای پهپادها و نظارت محدود میتواند زودتر آغاز شود، اما احتمالاً حضور اطلاعاتی قابل اعتماد تقریباً چهار ماه طول خواهد کشید.
اگر همه چیز به خوبی پیش برود، ایجاد پایگاه سبک و متوسط میتواند حدود 6 ماه طول بکشد. گسترش آن به قطب کاملاً عملیاتی با هواپیماهای جنگنده، تأسیسات لجستیکی و انبار مهمات، تلاشی طولانیتر خواهد بود که تخمین زده میشود هشت تا 12 ماه یا بیشتر طول بکشد. در این مدت روسیه، چین و ایران فرصتهای بیشماری برای مداخله آشکار و پنهان برای کند یا پیچیده کردن فرایند خواهند داشت.
در داخل آمریکا، آمریکاییها پس از خروج فضاحت بار سال ۲۰۲۱، همچنان درباره بازگشت به افغانستان محتاط هستند. اقدام ترامپ برای بازپسگیری بگرام قماری است که نشان میدهد ایالات متحده میخواهد در بازی اوراسیا باقی بماند، حتی اگر رقبا برای بیرون راندنش هماهنگ باشند. برای ایران، جبهه شرقی جدید ایجاد میکند و باعث تجدیدنظر در برخی راهبردهای امنیتی میشود. برای چین، حضور ایالات متحده در بگرام مسیرهای تجاری حیاتی و پروژههای راهبردی را تهدید میکند. برای روسیه، بگرام نشاندهنده جای پای ناخواسته آمریکا در منطقهای است که مسکو آن را حیاط خلوت خود میداند.
بگرام جدید نه تنها پایگاهی برای عملیات ضد تروریسم خواهد بود، بلکه توانایی واشنگتن را در هدایت رقابتهای منطقهای چندقطبی نشان خواهد داد. فصل دوم بگرام نه تنها دامنه نفوذ نظامی آمریکا، بلکه دیپلماسی و عزم سیاسی آن را نیز محک خواهد زد.