به گرارش راهبرد معاصر؛ مردی فروردین سال گذشته به مأموران پلیس گزارش داد برادرش به نام هوشنگ گم شده است.
او گفت: برادرم برای رفتن به سر کار از خانه خارج شد و دیگر برنگشت. همسرش میگوید از او خبری ندارد و نمیداند چه اتفاقی افتاده است.
تحقیقات مأموران نشان داد مرد جوان روز حادثه اصلا سر کار نرفته است.
این در حالی بود که مسئولان یک سایت زباله شهرداری به پلیس گزارش دادند جسد مردی جوان را پیدا کردهاند.
بررسیهای مأموران نشان داد جسد متعلق به هوشنگ است.
بهاینترتیب تحقیقات برای مشخصشدن علت قتل این مرد آغاز و نرگس، همسر هوشنگ، بهعنوان اولین مظنون بازداشت شد.
او بعد از روزها سکوت وقتی مأموران از تلفن همراهش متن پیامکهای عاشقانه به یک مرد را پیدا کردند، مجبور به اعتراف شد و گفت: با همدستی دو مرد نقشه قتل شوهرش را کشیده و آنها هوشنگ را به قتل رساندهاند.
این زن گفت: عاملان قتل شوهرم دو مرد به نامهای محسن و سینا هستند. سینا دوست من بود و برای اینکه شوهرم را به قتل برساند از من کمک گرفت.
من بهخاطر رفتارهای تند شوهرم او را دوست نداشتم و بههمینخاطر هم به سینا نزدیک شدم.
با اعتراف این زن، دو مرد جوان بازداشت شدند.
سینا به قتل هوشنگ اعتراف کرد و گفت: من و محسن هر دو هوشنگ را کشتیم، البته قصد ما این بود که او را فقط کتک بزنیم، اما هنگام کتکزدن، من با سنگ چند ضربه به سرش زدم که باعث مرگش شد.
محسن گفتههای سینا را رد کرد و مدعی شد در قتل نقشی نداشته و فقط در ربودن مقتول همکاری کرده است. پرونده با پایان جلسات بازجویی و صدور کیفرخواست برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد و متهمان پای میز محاکمه رفتند.
در ابتدای جلسه محاکمه، اولیایدم درخواست صدور حکم قصاص کردند و گفتند حاضر به گذشت نیستند.
زمانی که نوبت به متهمان رسید، ابتدا سینا در جایگاه قرار گرفت. او گفت: مدتی قبل از حادثه با نرگس آشنا شدم. اول فکر میکردم او مجرد است، خیلی عاشقش شده بودم و میخواستم با او ازدواج کنم. وقتی صحبت ازدواج پیش آمد، به من گفت: متأهل است.
از شنیدن این حرف خیلی ناراحت شدم.
از اینکه به من دروغ گفته بود عصبی شده بودم.
به او گفتم نباید به من دروغ میگفتی.
میخواستم رابطهام را با او قطع کنم، اما وقتی حرفهایش را درباره همسرش شنیدم خیلی ناراحت شدم و تصمیم گرفتم به نرگس کمک کنم.
نرگس به من گفت: شوهرش بهشدت کتکش میزند و تحقیرش میکند. میگفت: در برابر هر خواستهاش از سوی او تحقیر میشود و همین هم باعث شده تا دیگر دوستش نداشته باشد، بههمینخاطر هم به سراغ من آمد.
متهم ادامه داد: تصمیم گرفتیم هوشنگ را گوشمالی بدهیم.
من از یکی از دوستانم کمک خواستم. قرار شد طبق نقشه، شب حادثه نرگس خودش را به مریضی بزند و از شوهرش بخواهد تا او را به دکتر ببرد. سر ساعت، ما سر خیابان خانه نرگس حاضر شدیم. وقتی که او و شوهرش سر خیابان آمدند، بهعنوان مسافرکش مقابل پای آنها توقف کردیم.
هوشنگ مقاومت کرد و سوار نشد، اما من بهزور او را سوار ماشین کردم، بعد دهان و دستوپایش را بستم.
سپس نرگس به خانه برگشت. بعد از آن او را به نزدیکی سایت شهرداری در خاتونآباد بردیم و در آنجا حسابی کتکش زدیم، بعد من و محسن هر دو با واردآوردن ضربات سنگ بر سر هوشنگ او را کشتیم، البته قصدمان کشتن او نبود، داشتیم کتکش میزدیم که یکباره متوجه شدیم او مرده است.
وقتی نوبت به محسن رسید، او گفتههای دوستش را رد کرد و مدعی شد هیچ ضربهای با سنگ به سر مقتول نزده و فقط در بستن دستوپای مقتول نقش داشته است.
نرگس نیز رابطه نامشروع را قبول کرد، اما مدعی شد در قتل و طراحی نقشه برای کشتن شوهرش نقشی نداشته است.
قضات در پایان جلسه دادگاه وارد شور شدند و سینا را به اتهام قتل به قصاص و به اتهام آدمربایی به ۱۵ سال حبس و به اتهام رابطه نامشروع به صد ضربه شلاق محکوم کردند. نرگس نیز به اتهام معاونت در قتل به ۱۵ سال حبس، به اتهام معاونت در آدمربایی به ۱۰ سال حبس و بهخاطر رابطه نامشروع به صد ضربه شلاق محکوم شد.
همچنین محسن نیز در معاونت در قتل و آدمربایی مجرم شناخته و به ۳۰ سال حبس محکوم شد. رأی صادره مورد اعتراض متهمان قرار گرفت، اما شعبه ۲۶ دیوانعالی کشور بعد از بررسی دقیق پرونده، رأی صادره را مورد تأیید قرار داد.
بهاینترتیب پرونده برای گذراندن مراحل اجرای حکم به دادسرای جنایی تهران ارسال شد.
منبع: روزنامه شرق