به گزارش راهبرد معاصر، باز هم تاریخ تکرار شد. 10 سال قبل در چنین روزهایی، بازار «تحریم جشنواره» گرم بود. عده ای از اهالی هنر که البته تعدادشان زیاد هم نبود، با شعار حمایت از اعتراضات مردمی، اعلام کردند که حاضر نیستند در رویدادهایی چون جشنواره فیلم و تئاتر و موسیقی فجر شرکت کنند. با این حال، همه این جشنواره ها به روال همیشگی برگزار شدند، طوری که امروز کمتر کسی به یاد دارد که چنین جریانی در حاشیه جشنواره های فجر در آن دوره رخ داده بود. نکته مهم این است که جریان تحریم جشنواره در آن سال هم، بلافاصله در پی یک قیام بزرگ مردمی شکل گرفت. در سال 88 نیز وقتی مردم اعتراض خود را به جریان فتنه و آشوب های خیابانی نشان دادند و راهپیمایی بزرگ 9 دی برگزار شد، تعدادی از اهالیِ نااهل فرهنگ و هنر، ساز تحریم جشنواره را کوک کردند تا بلکه آهنگ خروش مردم به گوش نرسد!
10 سال بعد باز هم چنین نمایشی درحال اجراست، اما این بار بهانه، یک حادثه تراژیک است و نحوه اجرای نمایش، کمدی وار به نظر می رسد! همه چیز از تشییع باشکوه یک قهرمان ملی و بین المللی شروع شد. ماجرایی که نشان داد همه ادعاها مبنی بر فراقت مردم با آرمان های انقلاب و جهه مقاومت فقط طبلی توخالی اما پر سر و صداست. حضور پررنگ نسل جوان ایرانی، به ویژه دهه هفتادی ها و هشتادی ها و رجزخوانی آن ها برای آمریکا ، یک شکست بزرگ و سنگین برای غربگراها بود. این شکست خوردگان، به بهانه سوگواری برای درگذشت تعدادی از هموطنان و همراهی با موج عصبی-هیجانی ایجاد شده در بین بخشی از جامعه اعلام کردند که رویدادهای فجر را تحریم کرده اند! هر چند که این بار نیز تعداد آن ها اندک است، اما از نظر کارکرد و رفتار سیاسی آن ها، قابل تأمل است.
درباره تحریم جشنواره فیلم فجر ، وجه کمیک قضیه بر جنبه سیاسی آن غلبه دارد. از این نظر که اکثر تحریم کنندگان افرادی هستند که آثارشان رد شده است! مثل علی عطشانی، کارگردانی که هیچ گاه فیلم درجه یک و بزرگی نساخته اما اظهار نظر خنده داری کرده و گفته که از هیئت انتخاب جشنواره تشکر می کند که کارش را ساده کرده اند چون اگر فیلمش به جشنواره راه می یافت، تحریم می کرد! رضا درمیشیان هم با فیلم حذف شده اش برای جشنواره فجر رجز خوانده و گفته که نبودن در این جشنواره افتخار است! سارا بهرامی و پگاه آهنگرانی نیز درحالی اعلام کرده اند برای همدردی با جان باختگان سقوط هواپیما این جشنواره را تحریم کرده اند که فیلم هایی که در آن ها بازی کرده اند، اصلا به جشنواره راه نیافته اند و معلوم نیست که آن ها چه چیزی را تحریم کرده اند!
درباره معدود افرادی چون مسعود کیمیایی، پیمان معادی و هائده صفی یاری که ازقضا در بخش مسابقه جشنواره پذیرفته شده اند اما در جهت همراهی با موج تحریم جشنواره فجر خواسته اند که کارشان در جشنواره داوری نشود نیز یک نکته گفتنی است؛ امسال فیلمسازهای منسوب به جریان انقلاب با دست پر به جشنواره فیلم فجر آمده اند. در دورانی به سر می بریم که سینمای جریان شبه روشنفکری و فیلم های تجاری و کمدی، رو به قهقرا می روند و در مقابل، سینمای انقلاب درحال شکوفایی دوباره است. معدود پذیرفته شدگان در جشنواره فیلم فجر که بر طبل تحریم می کوبند، چون از هم اکنون خود را بازنده این رقابت می دانند، خواسته اند تا شکست خود را با ژست مردم دوستی و اعتراض به حاکمیت جبران کنند!
این موضوع حتی در رده منتقدان و نویسندگان نشریات و صفحات سینمایی روزنامه ها نیز صادق است. گروهی از منتقدان و روزنامه نگاران که به دلایل مختلف، نمی توانند کارت حضور در جشنواره را بگیرند، در بیانیه مشترکی اعلام کرده اند که جشنواره امسال را تحریم کرده اند. صحنه گردان این نمایش نیز یک منتقد مهاجرت کرده از کشور است که ازقضا، موقع شهادت حاج قاسم سلیمانی، یک پست توهین آمیز منتشر کرده و بعدا آن را حذف نموده بود.
یکی از تاکتیک های جریان شبه روشنفکری در مقابل جمهوری اسلامی، بهره بری حداکثری از امکانات و بودجه های حاکمیتی و خدمات رسانی حداقلی بوده است. به بیان بهتر، آن ها فقط از نظر گفتمانی، مستقل از حکومت هستند وگرنه طی همه سال های بعد از انقلاب بیشترین استفاده را از تجهیزات و اموال حکومتی برده اند. این جریان ، بار دیگر برای حمایت از یک موج سیاسی و فضاسازی تبلیغاتی در جهت منافع و مصالح غربگراها –به ویژه در آستانه انتخابات مجلس- این نمایش را راه انداخته اند. یعنی هم فیلم ها و چهره آن ها در جشنواره فجر امسال دیده می شود و هم اینکه به اصطلاح، روغم ریخته را نذر امامزاده کرده و وظایف سیاسی خود را انجام داده اند. مثل همیشه، فرمان به دست اتاق فرمان های سیاسی است و سلبریتی ها تنها اجرا کننده هستند.
ماجرا وقتی سیاسی تر می شود که رسانه های معاند، گزارش های پر آب و تابی درباره تحریم جشنواره های فجر برای اعتراض به حاکمیت منتشر کردند! این رسانه ها طوری خبرسازی کردند که گویی جمع زیادی از هنرمندان به این بازی پیوسته اند! سال 88 نیز وقتی تعداد قلیلی، طرح تحریم جشنواره را کلید زدند، همین رسانه ها بازتاب گسترده ای به آن دادند.
یکی از ترفندهای آن ها برای اجرای خواسته های سیاسی در جشنواره فجر، حضور بر صحنه مراسم افتتاحیه و اختتامیه جشنواره فجر و سر دادن شعارهای سیاسی بود. اما آن ها امسال این فرصت را هم از دست رفته می بینند، چون به احتمال زیاد، جشنواره امسال فاقد مراسم افتتاحیه است و در مراسم اختتامیه نیز به احتمال فراوان، صحنه دراختیار هنرمندان انقلابی خواهد بود و آثار جریان شبه اپوزیسیون و روشنفکرنما، با دستان خالی جشنواره را ترک خواهند نمود.
جریان تحریم جشنواره های فجر، بار دیگر اخلال در مدیریت فرهنگی کشور را هشدار داد. برخلاف همه تأکیدات رهبر انقلاب مبنی بر پالایش فضای فرهنگی از جریان های غیرمتعهد و حمایت از جبهه معتقد به انقلاب اما متأسفانه جهتگیری اصلی مدیران فرهنگی در همه دورهها و دولتها، جذب و نوازش افراد و جریانات زاویهدار با نظام بوده است. این مسئله، در عرصه های تئاتر و هنرهای تجسمی پررنگ تر بوده است و در سینما نیز عیان است. وقتی دبیر و اکثریت داوران جشنواره تجسمی فجر از این جشنواره انصراف دادند، یعنی وزارت ارشاد این عرصه را به طور تقریبا دربست به افرادی سپرده بود که اساسا تعهدی نسبت به این جشنواره و نام و رسم آن ندارند!
جریان تحریم جشنوارههای فجر، به نوعی کار مسئولان فرهنگی را ساده کرد. مسئولانی که به خاطر محافظه کاری یا رو در بایستی، توان کنار گذاشتن افرادی متضاد با راه و مرام «فجر» را نداشتند، حالا دچار توفیق اجباری شده و بدون اینکه خودشان عملا کاری کرده باشند، بخشی از ناخالصی ها از فضای جشنواره ها پاک شدهاند.
جریان تحریم جشنوارهها و رجزخوانی از سلبریتیها برای حاکمیت، یک فرصت است در جهت کنار رفتن بعضی از افراد و باز شدن فضا برای چهرههای جدید و متعهدتر.
چه در قضییه برجام چه در موضوعات فرهنگی اینقدر حضرت آقا تاکید کردن اینقدر هشدار دادن اینقدر توصیه کردن
اما ظاهرا دولت سیب زمینی گوشش به این حرفها بدهکار نیست
چرا وقتی که هنرمند متعهد هست باید از هنرمند غیر متعهد استفاده کرد که جبهه فرهنگی کشور رو دو دستی تقدیم دشمن کنن و در جهت منافع دوشمن گام بردارند؟؟