به گزارش راهبرد معاصر؛ «محمدباقر قالیباف» از آن دسته سیاستمدارانی است که اهل «تنزّهطلبی» سیاسی نیست. به این معنی که، «سیاست» عرصه زد و خورد، درگیری، تقابل، کار، کار و کار است. به ویژه وقتی سیاستمدار پای در عرصههای کلان مدیریتی میگذارد، در واقع پیه این واقعیت را به تن می مالد که پای در یک میدان مین گذاشته است. جایگاه یک سیاستمدار با جایگاه یک «استاد دانشگاه»، یک «روزنامهنگار» یا یک «روشنفکر»، تفاوتهای بعضا مبنایی و بنیادین دارد.
جایگاههایی چون روزنامهنگاری یا روشنفکری، بنا بر خصلت و ذات خود به امور، «سلبی» نگاه می کنند و به دنبال افشای سیاهیها، تباهیها و نکات منفی هستند، لیکن سیاستمدار، به ویژه وقتی وارد حوزه مدیریت کلان و مملکتداری می شود، با ساحت «ایجاب» مواجه است، باید کار کند، باید جامعه را اداره کند، امورات جامعه را بچرخاند و برای مدیریت عینی و واقعی مسایل، برنامههای «ایجابی» داشته باشد. اینجاست که وقتی پای پروژههای کلان، پولهای کلان و نیروی انسانی عظیم به میان می آید، زانوان بسیاری از اهل سیاست که اهل «تنزهطلبی» هستند به لرزه در می آید و حاضر به ورد به میدان نیستند تا مبادا جلوهی بیخدشه و دیکته نانوشتهی آنها مورد ارزیابی و نقد و حتی تخریب قرار نگیرد.
قالیباف، به سان بسیاری از همرزمانش در دوران دفاع مقدس، می توانست بعد از جنگ در مسوولیتهای صرف نظامی باقی بماند و آن وجههی ناب و اسطورهای و ان احترام جمعی «رزمندگی» را برای خود حفظ کند. اما امثال او، از همان زمان که در ۱۸ یا ۱۹ سالگی مسوولیتهایی چون فرماندهی گردان و تیپ را در معرکههای سخت و خونین جنگ بر عهده گرفتند، یاد گرفتند که «آبرو» خود را نیز با خدا و برای خدا و برای خدمت به خلق خدا معامله کنند.
قالیباف در سال ۷۳، در ۳۳ سالگی، به فرماندهی قرارگاه سازندگی خاتمالانبیاء رسید و زمانی که کشور سخت محتاج بازسازی خرابیهای دوران جنگ و در عین حال، پیشبرد برنامههای عمرانی متناسب با توسعه کشور بود، در اوج مشکلات ارزی-ریالی سالهای ۷۳ و ۷۴، مسوولیت سنگین قرارگاه را به عهده گرفت و به نقطه ثقل دوران «سازندگی» تبدیل شد، دورانی که لقب «سرداری» اش را حواریون رییس جمهور وقت، به خود آن مرحوم هبه کردند. پروژههای کلانی چون پروژههایی همچون راهآهن مشهد-سرخس، گازرسانی به پنج استان مرکزی و غربی، ساخت سازههای دریایی خلیج فارس و سد کرخه در دوران فرماندهی قالیباف بر قرارگاه سازندگی خاتم به انجام رسید.
اما باقر از آن دست نظامیان نبود که با ورود به عرصه دیوانسالاری و مدیریتی، هویت «رزمندگی» و عهد خود را انقلاب و ولایت فراموش کند. در وقایع تلخ کوی دانشگاه در تیر ۷۸، زمانی که با طراحی هستههای نفوذی در داخل ساختار سیاسی کشور، نظام در نوک تیز هجمههای سنگین قرار گرفت و افراطیهای جریان موسوم به اصلاحات قصد داشتند از طریق رییس جمهور وقت، کلیت نظام را در موضع اتهام به محاکمه بکشند، باز باقر بود که در کنار جمعی از همرزمان پاسدارش، در نامهای کاملا محترمانه و در عین حال توام با هشدار و انذار به رییسجمهور وقت، نسبت به توطئههایی که می رفت کیان نظام و انقلاب را هدف بگیرد، هشدار دادند و برای دفاع از حریم ولایت و امنیت کشور، اعلام آمادگی کردند.
باز در سال ۷۹، زمانی که سردار هدایتالله لطفیان به واسطهی ترکشهای ناشی از واقعه تیر ۷۸ مجبور به کنارهگیری از فرماندهی نیروی انتظامی شد، یعنی دقیقا در مقطعی که نیروی انتظامی به شدت از سوی جریان سیاسی حاکم بر کشور در آن مقطع، زیر بمباران گستردهی تخریب و تضعیف بود، پای در میدان مین دیگری گذاشت و مسوولیت پلیس کشور را تقبل کرد. شاید اگر ذرهای عافیتاندیشی و «منزهطلبی» در وجود باقر بود، در همان کسوت فرماندهی نیروی هوایی سپاه می ماند، لیکن سربازانی چون او ذرهای در پذیرش تکلیف محول شده از سوی ولایت تردید نداشته و ندارند و او به فرمان رهبر معظم انقلاب لباس سپاهی را با لباس ناجا عوض کرد و منشا تحولات بزرگی در نیروی پلیس شد.
راهاندازی فوریتهای پلیسی ١١٠، سامانه نظارتی ١٩٧، راهاندازی دانشکده های جدید پلیس و دوایر مشاوره و مددکاری اجتماعی در کلانتریها از طرحهایی بود که قالیباف در نیروی انتظامی به اجرا گذاشت. تجهیز نیروی انتظامی به خودروهای روز دنیا، ایجاد دفاتر خدمات دولت الکترونیک یا پلیس ۱۰+ از دیگر خدمات قالیباف در نیروی انتظامی بود و در کلیت دوران چندسالهی حضور او در راس نیرو، منشاء یک تحول عمیق و ماندگار نرمافزاری و سختافزاری در ناجا شد.
اوج مدیریت قالیباف در پلیس، در ماجرای ناآرامی و اغتشاشات در دانشگاه تهران و برخی دانشگاههای دیگر پایتخت در سال ۸۲ بود که با هنر مدیریت او، واقعهای که می رفت تکرار سهمگینتر تیرماه ۷۸ باشد، با کمترین هزینه و با حداقل برخورد سختافزاری، مدیریت شد.
دربارهی دوران مدیریت ۱۲ سالهی محمدباقر قالیباف در شهرداری تهران و خدماتی که ذیل پرچم «مدیریت جهادی» صورت گرفت، حرف و سخن بسیار گفته شد و هنوز هم جای پرداختن بسیار دارد. در اینجا فقط به برخی دستاوردهای بینالمللی مدیریت جهادی قالیباف، که به واقع نماد توفیق او در حوزهی اجرا از دید ناظران بینالمللی است، اشاره می کنیم.
در مهرماه سال ۸۷، شهردار تهران از میان بیش از ۸۰۰ شهردار جهان، به عنوان هشتمین شهردار برتر دنیا در سال ۲۰۰۸ برگزیده و معرفی شد.
در آذرماه ۱۳۹۰، در دهمین اجلاس متروپلیس (اتحادیه کلانشهرها و پایتختهای جهان)، پایتخت ایران به عنوان یکی از ۱۰ شهر برتر جهان در زمینه ارتقای کیفیت زندگی شهروندان مورد قدردانی قرار گرفت. جایزه یکی از ۱۰ شهر برتر جهان در زمینه ارتقای کیفیت زندگی شهروندان در دهمین اجلاس متروپلیس در کشور برزیل به شهرداری تهران اعطا شد.
این جایزه به دلیل تلاش برای ارتقای کیفیت زندگی شهروندان به ویژه در زمینه توسعه حمل و نقل عمومی و بهره گیری از روشهای مناسب نظیر سامانه BRT، دوچرخههای عمومی به تهران تعلق گرفته است. گفتنی است برای دریافت این جایزه جهانی بین ۱۶۲ کلانشهر دنیا رقابت بوده و داوران این جایزه هم شهرداران کلانشهرهای جهان هستند.
در شهریورماه ۹۱، قائم مقام دبیرکل سازمان ملل متحد با حضور در غرفه شهرداری تهران در ششمین مجمع شهری جهان، لوح برترین تجارب موفق شهری جهان را به شهردار تهران اعطا کرد.
بر این اساس دو شهر تهران و وین اتریش که موفق به دریافت لوح برترین تجارب موفق شهری جهان از سوی سازمان ملل متحد گردیدند و به عنوان دو پایگاه اصلی این سازمان برای انتقال تجارب موفق مدیریت شهری معرفی شدند. در مهرماه ۹۳، جوایز و لوح تقدیر تعهد به تعالی (Striving for excellence) به رتبههای اول تا چهارم مسابقه بینالمللی مدیریت پروژه (IPMA) در شهر روتردام هلند اعطا شد که دو پروژهی تونل نیایش و بزرگراه طبقاتی شهید صدر در این مسابقه توانستند حائز رتبه چهارم شود تا از کشورمان نیز پروژهای شاخص در میان برترین ابرپروژههای جهان در سال ۲۰۱۴حضور داشته باشد.کیفیت ساخت و رعایت استانداردهای روز علوم مهندسی در پروژههای تونل نیایش و بزرگراه طبقاتی صدر باعث شده تا این ۲ طرح عظیم ملی، مدنظر انجمن مدیریت پروژههای بینالمللی قرار گیرد.
انجمنی با بیش از ۵۰سال قدمت که بیش از ۱۵ سال است هر ساله به انتخاب طرحهای شاخص جهانی از حیث مسائل مدیریتی پروژهها میپردازد. در فروردین سال ۹۴، جایزه بین المللی A+ از معتبرترین جوایز معماری جهان( که بیش از ۳۰۰ معمار نخبه از سراسر دنیا، هیات داوران آن را تشکیل می دهند)، پل طبیعت را به دلیل سازه و همچنین کاربری در بین ۵ پل عبوری بزرگ دنیا اعلام کرد. به علاوه در بخش آرای مردمی همین جایزه هم، پل طبیعت به عنوان برترین پل عبوری سال ۲۰۱۵ رسید. باز در مردادماه ۹۴، بعد از حضور ارزیابان انجمن بین المللی مدیریت پروژه در تهران و ارزیابی پروژه احداث دریاچه شهدای خلیج فارس در فاصله روزهای سی ویکم خردادماه تا چهارم تیرماه آن سال، آرای داوران پنجاهمین دوره جایزه بین المللی تعالی مدیریت پروژه اعلام شد و طبق آن، دریاچه شهدای خلیج فارس نه تنها به عنوان یکی از ۱۰ پروژه برتر جهان در سال ۲۰۱۵ معرفی، بلکه لایق دریافت جایزه "تعهد به تعالی" شناخته شد. در مردادماه سال ۹۶، پروژه خط ۶ متروی تهران با تایید انجمن تونل ایران، به عنوان نماینده کشورمان در رقابت جهانی «انجمن بینالمللی تونل» موسوم به ITA Tunneling Award شرکت کرد و از میان ۶۵ ابرپروژه که توسط داوران انجمن بینالمللی تونل از کشورهای مختلف مورد بررسی قرار گرفتند، پروژه خط ۶ متروی تهران به فینال این رقابتها راه یافت.
الغرض، قالیباف از معدود شخصیتهای سیاسی ایران است که پله به پله، مراحل مدیریتی را گذرانده و همواره در شاقترین و صعبترین دورهها در حوزههای مختلف، مسوولیت پذیرفته و در پایان هر دوره هم دستاوردهای عینی و ملموس و قابل ارزیابی به یادگار گذاشته است. در عین حال، در همه این سالها، مقوّمات شخصیتی و پایههای اعتقادی او، همچون حفاظی جلوی مستحیل شدن قالیباف در هویت «بوروکراتیک» و تبدیلش به یک «تکنوکرات» مطلق را گرفته است.
قالیباف در دوران شهرداری، تفاوت بنیادینی با همان فرماندهی جوان و شجاع لشکر ۵ نصر در دفاع مقدس نداشت و این «روح» انقلابی در مدیریت شهری او هم متبلور بود. چنان که، اگر از سویی با مدیریت جهادی، ابر-پروژههایی چون اتوبان امام علی(ع) یا تونل توحید را به سرانجام می رساند، از سویی دیگر تهران تحت مدیریت او همواره نشان «امالقرای» شیعه و مولفههای مکتبی را نیز بازتاب می داد. کافی است که سر و شکل تهران امروز را (تحت مدیریت لیبرالهای اصلاحطلب) در اعیاد و مناسبات مذهبی و ملی، با دوران شهرداری قالیباف مقایسه کنیم تا خیلی از واقعیات روشن گردد. تازه باید این مساله اساسی را هم لحاظ کرد که قالیباف در دورانی اتوبان امام علی، شبکه بزرگراهی پایتخت، پل طبقاتی صدر، مجموعهی بوستانها و مراکز فرهنگی، باغموزهها، سامانه اتوبوس تندرو، تونل توحید، پلها، خطوط مترو، پردیسهای سینمایی، زیرگذرها و ...را به سرانجام رساند که از ۱۲ سال دوران مدیریت او، حدود ۵ سال آن در دوران تحریم گذشت و تازه او هم مغضوب رییس دولتهای نهم و دهم و هم مغضوب رییس دولتهای یازدهم و دوازدهم بوده است و بر سر تخصیص بودجههای قانونی شهرداری از سوی دولتها، همواره شهرداری با مشکلات عمده و لاینحلی مواجه بوده است.
با همه این اوصاف، از نجفی، الویری و میرلوحی(و سایر لیبرالهای جریان استحالهطلب) انتظاری جز خصومت و کینه نسبت به قالیباف و مولفههای مدیریت جهادی نمی رود، لیکن جای تعجب(و حتی حیرت) از برخی چهرهها و گروههای منسوب به جریان انقلابی است که گویی همهی زاویهبندیها و تمایزات خود را با همان اصلاحطلبان لیبرال، در موضوع قالیباف به کناری نهادهاند و بالاتفاق، همهی همّ و غم خود را زدن قالیباف قرار دادهاند. این در حالی است که بدون هیچ شبهه و تردیدی، بسیاری از همین منتقدان(بلکه دشمنان) قالیباف در درون جریان خودی، نه به لحاظ سوابق انقلابی، نه کسب اعتماد مقامات عالیه نظام، نه سابقهی مدیریتی و نه دستاوردهای عینی و ملموس، کسی را همرده و همتراز او نخواهند یافت و خود نیز این را می دانند.
تفاوت عمدهای این افراد و گروه های با قالیباف و مفهوم «مدیریت جهادی» او شاید در همین است که هر چقدر قالیباف از «تنزهطلبی» در سیاست دوری کرد و لباس رزم جهادی برای ورود به عرصه مدیریت بر تن کرد و «دیکته» هایی نوشت که طبعا اغلاطی هم داشت، این گروهها هیچگاه حاضر نشدند از جایگاه «آرمانی» و «تنزهطلب» خود فاصله بگیرند و برای پیشبرد امور کشور و انقلاب، «آبرو» ی خود را معامله کند. از این رو، ایشان دلخوش به نمرات «۲۰»ای هستند که بابت دیکتههای «نانوشته» خود گرفتهاند.
منبع: مشرق
عزیز من
لعن جن و انس بر کسی که دروغ میگوید
عزیز من
لعن جن و انس بر کسی که دروغ میگوید