چراغ‌ قرمز را چه کسی به «عصرجدید» می‌دهد؟-راهبرد معاصر

چراغ‌ قرمز را چه کسی به «عصرجدید» می‌دهد؟

نمایشی که در برنامه عصر جدید روز هجدهم اسفند توسط حسنا میرهادی انجام شد دامن زدن به یکی از کلیشه‌ها، تقابلات همیشگی و البته اختلافات قدیمی درباره زنان بود.
تاریخ انتشار: ۲۲:۴۳ - ۲۴ اسفند ۱۳۹۸ - 2020 March 14
کد خبر: ۳۸۲۵۱

به گزارش راهبرد معاصر؛ صحنه که روشن می‌شود پیشخوان آشپزخانه‌ای را می‌بینیم. زنی پشت پیشخوان نمایش آشپزی کردن بازی می‌کند. پیشبند بسته، مواد غذایی را خرد می‌کند، از غذای داخل یک قابلمه می‌چشد و با وسواس طنزگونه‌ای بشقابی را برق می‌اندازد. اما ناگهان بشقاب‌ها را به پشت سرش پرت می‌کند، با یک توپ از پشت پیشخوان بیرون می‌آید و شروع به انجام حرکات نمایشی با توپ می‌کند.

 

بیایید تصور کنیم صحنه‌ای که توصیف شد اصلا مربوط به برنامه پرطرفدار «عصرجدید» نیست. بیایید تمام ذهنیت‌های مثبت و منفی نسبت به «عصرجدید» را گنار بگذاریم و اصلا کاری هم به این نداشته باشیم که آیا انجام حرکات نمایشی با توپ برای یک خانم خوب است و یا هیچ ایرادی ندارد. تصور کنید این صحنه را به صورت مستقل در قالب یک کلیپ یک دقیقه‌ای تماشا کرده‌اید و اگر اینطور باشد حتما برای لحظه‌ای تمام کلیشه‌های تقابل یک زن خانه‌دار و زن فعال در بیرون از خانه به ذهنتان رسیده است.

 

نمایشی که در برنامه عصر جدید روز هجدهم اسفند توسط حسنا میرهادی انجام شد دامن زدن به یکی از کلیشه‌ها، تقابلات همیشگی و البته اختلافات قدیمی درباره زنان بود. تفکری که همیشه اصل و اساس خانه‌دار بودن زن و پرداختن او به همسر و خانواده و بچه را زیرسوال برده‌ است این بار سر از صداوسیما و یک نمایش برای نشان دادن استعداد یک دختر «فری استایلیست» درآورد. نمایشی آنقدر گل درشت که وقتی دختر پیشبندپوش بشقاب‌ها را در «آشپزخانه»؛ یکی از نمادهای خانه‌داری، به زمین ‌زد و شکست، صدای تشویق و فریاد تماشاچیان که اکثرا خانم بودند در فضای سالن پیچیده شد.

 

طرفداران تفکری که دوست دارند زن را به هروسیله‌ای از خانه و خانواده بیرون بکشند، همیشه فکر کرده‌اند با این کار انتخاب‌های زیادی پیش روی زنان گذاشته‌اند. اما واقعیت این است که تفکر این دسته همیشه یک حق انتخاب را از زنان گرفته است. حق اینکه در عین داشن یک زندگی اجتماعی و در عین اینکه برای پرداختن به تحصیل، کار و ورزش و ... حق انتخاب داشته باشند، زنان حق دارند که انتخاب کنند یک زن خانه‌دار باشند. پشت پیشخوان آشپزخانه مواد غذایی را خرد کنند، عطر وبوی قابلمه غذایی که روی اجاق دارند را بچشند، ظرف‌ها را برق بیاندازند و از زندگی خود راضی باشند. توی ذهنشان نه پرت کردن و درهم شکستن آشپزخانه باشد و نه بیرون کشیدن یک توپ از پشت پیشخوان یا هرچیز دیگری برای پشت پا زدن به ارزشی به نام خانه‌داری.

 

واقعیت این است که در جامعه ما سالهاست علی‌رغم تقابل پررنگی که میان زن فعال اجتماعی اعم از شاغل، محصل و یا ورزشکار با زن خانه‌دار وجود دارد، هنوز الگوی سومی برای ارائه شدن در بین این دو شکل نگرفته است. جامعه‌ای که بیش از جوامع دیگر به خاطر شرایط فرهنگی و مذهبی خود به این الگوی سوم احتیاج دارد سالها و برای نسل‌هاست که نتوانسته الگویی ارائه بدهد که زن در آن هم بتواند زنی خانه‌دار و موفق و هم در صورت تمایل یک فعال اجتماعی موفق باشد. زنی که هم مادر و همسر موفقی باشد و هم در بیرون از خانه باری را از دوش جامعه بردارد. زنی که میان این دو حق انتخاب داشته باشد و در صورت قرار گرفتن در اجتماع، مجبور به قربانی کردن وضعیت خود به عنوان یک مادر و همسر نشود.

 

سالهاست که قوانین زیادی درباره این الگوی سوم در بایگانی‌ها خاک می‌خورد. نمونه کوچکش قانونی که مدتهاست می‎خواهد به مادران نه ماه مرخصی زایمان بدهد اما در همین قدم اول که حمایت روحی و جسمی از یک مادر در روزهای ابتدایی تولد فرزندش است و حتما حمایت از خانواده او هم محسوب می‌شود، مانده و به هزار و یک بهانه غیرقابل پذیرش رنگ اجرا به خود ندیده است.

 

در فرهنگ ما همیشه «مادر» واژه مقدسی بوده است و خود مادر مورد احترام. اما یادمان رفته است که مادر همیشه پیرزن موسفیدی نیست که به او احترام بگذاریم. مادر همین زن جوانی است که پشت پیشخوان آشپزخانه بشقاب‌ها را برق می‌اندازد ولی ما برای بیرون آمدن او از پشت این پیشخوان به مثابه بیرون آمدن از یک حصار جیغ می‌کشیم و خوشحالی می‌کنیم. بعد هم انتظار داریم پیرزن موی سفیدی در سال‌های آینده باشد تا بتوانیم در روز مادر برای او غزل عاشقانه بسراییم!

 

ذات خلقت، تمایل یک زن به باروری و مادری، استعداد زنان در مدیریت خانه و خانواده و... کجای پازل زنی که از همه این‌ها می‌گریزد قرار می‌گیرد؟ زنی که به پشت پا زدن به ذات خود تشویق می‌شود اما هیچکس به او نمی‌گوید که بعد از درنوردیدن همه افتخارات بیرونی، ذات زنانه‌اش کجا باید آرام بگیرد؟ و این تفکر هنوز هم آنقدر بی‌رحمانه پیش می‌رود که حتی زنی که می‌خواهد هر دو جبهه را انتخاب کند، با اولویت‌بندی کاذب و حتی تخریب وجهه خانه‌داری او، خیلی وقت‌ها به انحراف از مسیر کشیده می‌شود.

 

حسنا میرهادی در پایان کار حرکات نمایشی با توپ، با یک کالسکه که عروسکی داخل آن خوابیده و صدای گریه نوزادی که پخش می‌شود، به روی صحنه برمی‌گردد. این حرکت آخر گویا تلاشی است برای تلطیف فضا که زن ورزشکار دوباره به آغوش خانه و خانواده برگشته است.

 

اما واقعیت این است که لطافت نوزاد هم نمی‌تواند تلخی نمایش ابتدایی را بگیرد. که اگر تلطیفی هم در کار بود باز هم زنِ خانه بودن خلاصه شد در سروکله زدن با نوزادی که گریه‌های بی‌امان دارد و تماشاچی‌ها هم به این اوضاع او می‌خندند. درحالی که تا چنددقیقه پیش برای حرکات نمایشی او با توپ هورا می‌کشیدند و دست می‌زدند. نمایشی کلیشه‌ای از وضعیت یک زن خانه‌دار که با پیشبند در بدبختی، حس ترحم، رخوت و صدای گریه بی‌امان نوزاد گم شده است.

 

عصر جدید در پایان این نمایش به میرهادی چهار چراغ سفید داد. اما بسیاری از زنانی که آن شب بیننده این برنامه بودند توی دلشان برای نمایشی که آن‌ها و انتخابشان را مورد تمسخر قرار داد، چراغ قرمز روشن کردند.

 

شاید رسانه ملی هم دوست داشته باشد برای جذب تماشاگر بیشتر آتشی باشد بر توپخانه‌ای که بی‌امان مهماتش را بر سر زنان خانه‌دار می‌ریزد و از آن‌ها کلیشه‌هایی برخورنده درست می‌کند اما در پایان هم همین زنانی که آن شب در خیالشان به میرهادی و عصر جدید چراغ قرمز دادند نسل آینده را تربیت می‌کنند و در گوش بچه‌هایشان خواهند خواند که خانه‌داری حقارت نیست.

 

منبع: فارس

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده
آخرین اخبار