به گزارش راهبرد معاصر ، این روزها همزمان با انتشار هر سطر از جزئیات دادگاههای حسین هدایتی به جرم اخلال در اقتصاد کشور، موجی از تهاجمها به سمت دوستان فوتبالی او بهوجود میآید. علی پروین که رفیق گرمابه و گلستان هدایتی بود و تکلیفش روشن است، حالا اما یکی مثل جلال حسینی هم ناچار است توضیح بدهد چرا بخشی از پول انتقالش به پرسپولیس را مالک استیلآذین تامین کرده است. حجم سؤالات و فشارها گاهی چنان افزایش پیدا میکند که اهالی فوتبال در تقلا برای نجات خودشان، ناشیانه به سمت تبرئه هدایتی خیز برمیدارند و مثلا او را خادم یا دلسوز این رشته ورزشی به شمار میآورند؛ تعابیری که مطلقا ارزش محتوایی ندارد و بهنظر میرسد صرفا بهخاطر لای منگنه بودن امثال علی پروین یا جلال حسینی به زبان میآید. سؤال کلیدی اما این است که آیا واقعا این آدمها بهخاطر پول گرفتن از هدایتی شایسته این همه ملامت هستند؟ مثلا اگر هدایتی تحت پوشش اسپانسر رسمی و قانونی دو فقره کمک 300میلیونی برای انتقال جلال به پرسپولیس انجام نمیداد، کاپیتان سرخپوشان بهطور مجانی به عضویت این تیم درمیآمد و یا برای باشگاه بعدیاش توپ میزد؟ البته که بهتر است ستارههای شناختهشده فوتبال ایران از ابتدا از حشر و نشرهای کاذب با چنین افراد مشکوک و مسئلهداری بر حذر باشند و دستکم در ضیافتهای فردی و تبلیغاتی آنها حاضر نشوند. همچنین بهتر است حداقل امروز که ابعاد جرایم هدایتی روشن شده، چهرههای سرشناس فوتبال ایران اعتبار خودشان را خرج تطهیر او نکنند. اصل مطلب اما چیز دیگری است؛ آیا واقعا فقط عملکرد حسین هدایتی در عرصههای ورزشی، فرهنگی و هنری این مملکت شبههدار بوده است؟
مسئله هدایتی روشن است و شاید شخص نگارنده رکورددار نوشتن تندترین نقدها علیه او در طول یک دهه گذشته بوده باشد. با وجود این، جناب «عابربانک» تنها سرمایهگذار مشکوک حوزههای جانبی در ایران نیست. همین امروز در فوتبال کشور فرد دیگری در حال انجام خرجهای محیرالعقول است که درشتترین هزینههای هدایتی هم پیش ریختوپاشهای او ناچیز بهنظر میرسد. اصلا بیایید از فوتبال فاصله بگیریم؛ مگر نه این است که یکی از علاقهمندیهای بابک زنجانی هزینه کردن در سینما بود؟ مگر نه این است که او در قامت سرمایهگذار اصلی فیلم «نقشنگار»، ناصر ملکمطیعی را بعد از 36سال خانهنشینی بهکار برگرداند و در مراسمهای مختلف مربوط به این اثر سینمایی کنار اسطوره فقید سینمای ایران ایستاد؟ آیا مرحوم ملکمطیعی هم بهعنوان یک بازیگر خون دلخورده، قبل از همکاری با پروژه نقشنگار باید از بابک زنجانی سجل و سند میخواست و دست به پرسوجو در مورد فعالیتهای اقتصادیاش میزد؟ مگر در همین دادگاههای بانک سرمایه اتهامات اساسی به سرمایهگذاران سریال شهرزاد وارد نشد؟ تعبیر صریح نماینده دادستان این بود که «لاشه پولهای کثیف» در این قبیل سریالهای شبکه نمایش خانگی مصرف شده است؛ به این ترتیب آیا امروز ارزشهای هنری مجموعه فاخری مثل شهرزاد زیر سؤال میرود؟ آیا اکنون امثال حسن فتحی و استاد علی نصیریان و ترانه علیدوستی باید مورد مواخذه قرار بگیرند که چرا دستمزدشان را از چنین سرمایهگذارانی دریافت کردهاند؟ جلال حسینی را که از هدایتی پول گرفته بیخ دیوار میگذاریم اما با ترانه علیدوستی که طرف قرارداد محمد امامی بوده و بهعنوان نخستین نفر در صفحه شخصیاش از سلامت شهرزاد دفاع کرد، کاری نداریم. انگار برای کاربران گرامی اینستاگرام، او همچنان یک بانوی مدرن و روشنفکر آریایی باقی مانده!
واقعیت تلخ آن است که در ایران «پولهای کثیف» بسیاری از حوزههای ورزشی، فرهنگی و اجتماعی را احاطه کرده و وظیفه سیستم و مسئولان دولتی و قضایی است که به گندزدایی در این مورد بپردازند. محسن تنابنده اخیرا در اظهاراتی جنجالی مدعی شد پول کثیف، جزئی جداییناپذیر از صنعت سینماست. همچنین امیر جعفری هم بعد از انتشار تصاویر گسترده همنشینیاش با بابک زنجانی در توضیح این اتفاق گفته بود: «بابک از من در مورد سرمایهگذاری در کارهای هنری مشورت خواست و من هم کمکش کردم. بهنظرم هر کسی بخواهد کمکی به اقتصاد ورشکسته و بیمار سینما بکند، باید مورد حمایت و تشویق قرار بگیرد.» این همان استدلالی است که فوتبالیها هم دارند و با آن زیر پای سرمایههای مجهول فرش قرمز پهن میکنند. در این میان راه نجات، سالمسازی اقتصادی هنر، ورزش و سایر حوزههاست؛ در غیر این صورت امثال جلال حسینی بیشتر از آنکه شریک جرم باشند، قربانیاند. بیرحمانه آنها را نکوبیم؛ کسانی که حداقل برای صنف و صنعت خودشان سختکوشانه زحمت کشیدهاند و سزاوار این برخوردها نیستند.