به گزارش راهبرد معاصر؛ یک روزدیگر به انتخابات تاریخی آمریکا باقی مانده؛ انتخاباتی که به صورت بی سابقه هیجان را به کل جهان سرایت داده است. اکنون از اروپا، آسیا و منطقه خاورمیانه منتظر هستند تا بالاخره چه کسی صاحب اتاق بیضی کاخ سفید می شود تا بار دیگر توازن و نظم را به جهان بازگرداند. صحنه انتخابات امریکا پر از جدال و جنجال است، نظرسنجیها یک نتیجه را میگویند، هواداران دو حزب دموکرات و جمهوریخواه هر کدام نتیجه انتخابات را به گونهای متفاوت تفسیر میکنند. دموکراتها با ترس از تکرار انتخابات ۲۰۱۶، محتاطانه و نگران پیش میروند و هواداران مرد موطلایی، نامزد خود را در کاخ سفید میبینند. در این بین جهان در انتظار است تا نتیجه انتخابات۲۰۲۰ امریکا مشخص شود. شواهد نشان میدهد اروپاییها غالباً از پیروزی بایدن خوشحال خواهند شد. روسها از پیروزی ترامپ حمایت میکنند و چینیها هر چند حامی بایدن هستند اما از آمدن ترامپ هم ناخشنود نخواهند بود. در ایران برخلاف کشورهای مختلف جهان که معمولاً طرفدار یکی از دو نامزد هستند، موضوع بیشتر سیاسی و هیجانی است لذا برخی طیفها طرفدار پیروزی ترامپ و برخی دیگر بایدن را بهتر از ترامپ میدانند. در سیاست بیطرفانه جمهوری اسلامی نیز رسماً اعلام شده است که برای ایران تفاوتی نمی کند چه کسی رئیس جمهور خواهد شد. در این راستا این گزارش درصدد پاسخ گویی به این پرسش می باشد که آیا سیاست های ترامپ و بایدن در مورد ایران متفاوت است؟ و در صورت پیروزی ترامپ و بایدن چه سناریوهایی را می تواند برای روابط ایران و آمریکا متصور بود؟
انتخابات امسال در مقایسه با انتخابات سال های گذشته آمریکا یک تفاوت بارز و آشکاری دارد که به اهمیت داخلی و بین المللی آن برمی گردد. اهمیت بین المللی انتخابات نوامبر آمریکا محصول عملکرد چهار ساله دولت ترامپ در صحنه بین المللی می باشد. دولت ترامپ بر خلاف رویه هفتاد ساله آمریکا در مقابل روند جهانی لیبرالیسم و گسترش نظام جهانی سرمایه داری قرار گرفت؛ روندی که خود برای دهه های متمادی راهبری آن را در اختیار داشت. گرایش به حمایت گرایی در سیاست های اقتصادی و تجاری که سم مهلک نظام سرمایه داری است و موضع گیری در قبال روندها و رژیم های بین المللی مانند رژیم های همکاری بین المللی در حوزه محیط زیست و خروج از سازمان های بین المللی مانند یونسکو و سازمان جهانی بهداشت از این قبیل است. برخورد با کشورها و دولت های مختلف به شیوه های تحریم و تهدید( روسیه ، چین ، ایران ، ترکیه و ....) و حتی اجبار و فشار ( در مورد کشورهای متحد و دوست آن) برای پیشبرد سیاست های یکجانبه امریکا در این راستا قابل توجه است . همه این اقدامات با هدف احیای موقعیت برتری آمریکا در عرصه سیاسی و اقتصادی بین المللی بوده است ؛ هدفی که با جریان جهانی شدن و روندهای همکاری جویانه بین المللی در تقابل بوده است و همین مساله باعث شده که جامعه بین المللی اصولا با تداوم حکومت ترامپ تمایل نداشته باشد چراکه ترامپ موجب توقف و یا کندی روندی بود که برای دهه های متمادی آمریکا راهبری آن را در اختیار داشت.
برخی از تحلیلگران و رسانه های بین المللی و داخلی بر این تاکید دارند که دونالد ترامپ در صورت پیروزی در انتخابات می تواند سیاست مماشات دوره گذشته را به کنار بگذارد و راهبرد تهاجمی و خصومت طلبانه تری را در قبال ایران اتخاذ نماید. این سناریو بر این تاکید دارد که قدرت یابی مجدد ترامپ نگرانی را نسبت به شرایط اقتصادی ایران بیشتر میکند. جریان صادرات نفت و حتی صادرات غیرنفتی بهواسطه تشدید تحریمها وارد فاز جدیدی میشود و بهاینترتیب شاهد شوکهای تورمی، جهش نرخ ارز و... به دلیل انتظارات ناشی از انتخابات خواهیم بود. بر اساس سناریو فوق؛ در صورت پیروزی ترامپ هیچ مذاکره ای بین ایران و آمریکا در شرایط طبیعی صورت نخواهد گرفت ؛ زیرا عملا زمینه های مذاکره بین ایران و دولت احتمالی دوباره ترامپ محتمل نیست چرا که دوکشور پیش شرط هایی برای آغاز مذاکره دارند که عملا زمینه های ایجادآن فراهم نیست. این پیشرط ها برای ایران شامل بازگشت امریکا به برجام، برداشتن تحریم ها و عذرخواهی بابت ترور سردار سلیمانی است که پذیرش این پیش شرطها برای آمریکا بسیار ضعیف است. روند تقابلی ایران و آمریکا در شکل کنونی یعنی تداوم تحریم ادامه خواهد یافت و این مشکلات اقتصادی ایران را تشدید می کند. علاوه بر این پیروزی دونالد ترامپ ضمن تشدید تحریم های اقتصادی می تواند رویارویی و برخورد نظامی را افزایش دهد.
رد سناریوی فوق: در سناریوی فوق جنگ و احتمال تنش نظامی را محصول پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ماه نوامبر می دانند. اما در واقع تصمیم بر شروع جنگ با یک دولت خارجی محصول انتخاب یک رئیس جمهور نیست بلکه مطابق با منافع ملی آمریکا است که این تصمیم در یک فرایند پیچیده تصمیم سازی داخلی آمریکا اتخاذ می شود. در دوره ترامپ که یکی از غیرقابل پیش بینی ترین رئیس جمهور آمریکا می باشد؛ حتی با سرنگونی پهباد آمریکا و موشک باران پایگاه عین الاسد در عراق؛ دولت آمریکا جرئت شروع به اقدام نظامی علیه ایران نکرد زیرا تهاجم به ایران می توانست منافع این کشور و متحدانش را در منطقه به خطر بیندازد. بنابراین گمانه جنگ بیش از آنکه نسبتی با واقعیت داشته باشد یا حتی در آمریکا بهطور جدی مطرح شود، در داخل کشور توسط گروهی خاص با اهداف انتخاباتی خاص مطرح میشود؛ زیرا آن ها سعی می کند به دلیل کارنامه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ضعیف؛ با امنیتی کردن فضا و ایجاد سایه کاذب جنگ بر سر کشور و با ایجاد دلهره و هراس در مردم زمینه رای آوری مجدد خود را فراهم سازند.
برخی دیگر از تحلیلگران و رسانه های بین المللی و داخلی سعی می کنند بر این تاکید کنند که پیروزی جو بایدن در انتخابات آمریکا ضمن احیای برجام می تواند شرایط اقتصادی ایران را بهبود ببخشد. آن ها معتقدند که پیروزی دموکرات ها به احتمال زیاد روند نزولی ارزش دلار ادامه یابد و با کاهش قیمت ها و تورم روبرو خواهیم شد. آن ها معتقدند که در بلندمدت اگر ایران موفق شود مذاکرات مداوم و مستمری درخصوص برجام در شرایط پیروزی دموکراتها به پیش ببرد، طبیعتا صادرات مجدد نفت برقرار میشود و مجرای عرضه ارز از طریق صادرات غیرنفتی رخ میدهد. بنابراین آن ها به صورت گسترده سعی می کنند این گونه القا نمایند که پیروزی جو بایدن می تواند ایران را از گرداب مشکلات اقتصادی شدید استراتژی فشار حداکثری دولت ترامپ رهایی ببخشد.
رد مفروضه فوق: در 13 سپتامبر جو بایدن در مقاله ای در سی.ان.ان به عنوان «راهی هوشمندانه تر برای سخت گیری در مقابل ایران» اگر چه سیاست ترامپ در قبال ایران را به چالش کشید اما بایدن با اهداف سیاست فشار حداکثری مخالف نبود بلکه تنها از شیوه و ابزار دستیابی به آن انتقاد کرده است. وی اگر چه بر احیای برجام و بازگشت آمریکا به توافق هسته ای تاکید کرد اما آن را مقدمه ای برای مذاکرات جدید با ایران دانست که در آن مسائل موشکی، منطقه ای و حقوق بشر هم باید مورد بررسی قرار گیرند؛ مسائلی که همواره جز خط قرمز جمهوری اسلامی ایران محسوب و مولفه بنیادین سیاست امنیتی و دفاعی ایران می باشند.
بررسی گزارههای فوق نشان میدهد که جو بایدن و دونالد ترامپ هر دو راهبرد مشترکی را دنبال میکنند که فشار بیشتر بر ایران است. حال ترامپ نام آن را «فشار حداکثری» میگذارد و بایدن از آن به عنوان «فشار هوشمند» تعبیر میکند. اما روش و تاکتیک ترامپ بدین گونه است که در این زمینه تکروی میکند و یکی پس از دیگری تحریمهای کوری را علیه ایران وضع میکند؛ تا به حدی که به اذعان «رابرت اوبراین» مشاور امنیت ملی دولت امریکا، تحریمها به قدری اعمال شده که دیگر کاری نمانده که امریکا بتواند علیه ایران انجام دهد. اما تاکتیک دولت بایدن شبیه به تاکتیک اوباماست. تیم بایدن در نظر دارد تا با ایجاد اجماع علیه ایران به روش هوشمندانهتری، فشار مؤثری را بر ایران وارد کند. طبیعتاً بایدن در موقعیتی است که به راحتی از فشار حداکثری عبور نخواهد کرد و سعی خواهد کرد که تلاشهای ترامپ را به محصول مورد نظر خود تبدیل کند. در مجموع، ترامپ و بایدن در استراتژی با هم تا حدود زیادی اتفاق نظر دارند و هیچ کدام دغدغه بهبود وضعیت اقتصادی ایران را ندارند. هدف راهبردی آنها در قبال ایران تهی کردن نقاط قوت و ظرفیتهای استراتژیک ایران است. اما هر کدام به روش خود به دنبال تحقق خواستهشان هستند. هر دو حزب رفتارهای ایران را برهمزننده ثبات در منطقه میدانند و به مهار ایران میاندیشند. چه دموکرات و چه جمهوریخواه به دنبال تبدیل ایران از یک بازیگر ضدهژمون به یک بازیگر عادی در نظام منطقهای خاورمیانه و حوزه خلیج فارس هستند. هر دو اتهام دستیابی ایران به سلاح هستهای را جزو سیاستهای خود میداند و بر این ادعا پای میفشارند. چه بایدن و چه ترامپ تحریمهای اقتصادی را به عنوان یکی از اهرمهای مهم در هر نوع مذاکره با ایران تلقی و تصور میکنند. بنابراین مسائل روانی ناشی از پیوند خوردن اقتصاد و مسائل سیاسی ایران به مسائل بینالمللی بر جریان اقتصادی کشور تأثیر گذاشته است. از اینرو باید تأکید کرد که انتخابات امریکا تأثیر جدی بر اقتصاد ما ندارد و نباید وضعیت و آینده اقتصادی کشورمان را با عینک مباحث سیاسی بینالمللی ببینیم.