راهبرد بایدن در قبال تحولات منطقه چیست؟-راهبرد معاصر
در پی تحول در کاخ سفید؛

راهبرد بایدن در قبال تحولات منطقه چیست؟

سیاست خاورمیانه‌ای بایدن از نظر راهبردی نمیتواند تغییر ریشه ای را نسبت به دوران ترامپ به وجود بیاورد؛ اما می‌توان انتظار داشت که تاکتیک‌های او برای تحقق اهداف آمریکا در منطقه دچار تغییرات مهمی خواهد شد که این تغییرات و واکنش‌های احتمالی بازیگران منطقه نسبت به آن میتواند دور جدیدی از ائتلاف‌ها و تنش‌ها را در منطقه بوجود بیاورد.
حمیدرضا ابراهیمی؛ کارشناس مسائل غرب آسیا
تاریخ انتشار: ۱۳:۱۶ - ۲۹ آبان ۱۳۹۹ - 2020 November 19
کد خبر: ۶۷۱۱۷

استراتژی بایدن در قبال تحولات منطقه چیست؟

 

به گزارش راهبرد معاصر؛ پس از پیروزی جو بایدن در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا حال این سوال برای تحلیلگران مسائل منطقه ای پیش آمده است که او چه سیاستی را در قبال خاورمیانه و نقش ایران در تحولات منطقه در پیش خواهد گرفت. برای پاسخ به این سوال باید در سه سطح مختلف تفکیک قائل شد. اولین حوزه، برخورد مستقیم با ایران است، دومین حوزه نحوه برخورد با متحدان منطقه ای میباشد و آخرین حوزه نیز مربوط به برخورد با مسائل عمده منطقه مثل جنگ یمن و بحران فلسطین میباشد.

 

در سطح اول به نظر میاید آنچه مدنظر تیم بایدن میباشد گرفتن یک فرجه ی شش تا هشت ماهه است تا در این بازه زمانی بتوانند به برآورد دقیق تری در مورد قدرت ایران و نحوه پیشرفت تحولات سیاسی داخلی ایران خصوصا انتخابات ریاست جمهوری دست پیدا کنند. هر چند که سیاست اعلامی بایدن در قبال ایران برگشت به برجام است اما باید توجه داشت که ترامپ نیز به عنوان منتقد جدی برجام ، 18 ماه بعد از انتخاب به عنوان رییس جمهور از برجام خارج شد و برای بایدن نیز برگشت به برجام اولویتی فوری نیست و با اما و اگرهای فراوانی همراه است. اخیرا وزیر خارجه آلمان در اظهاراتی در مورد پایبندی آمریکا به برجام و برگشت به آن بطور صریح برگشت آمریکا به این پیمان را منوط به اصلاح سیاستهای منطقه ای و موشکی ایران نموده است، امری که با توجه به نزدیکی میان آلمان و حزب دموکرات آمریکا ریشه در نظراتی دارد که برلین از تیم سیاست خارجی بایدن دریافت کرده است. در این بازه شش تا هشت ماهه آمریکا طبیعتا برای ترغیب ایران به حفظ آرامش ممکن است امتیازات محدودی مثل آزاد سازی مطالبات ارزی ایران در عراق را قبول کند اما بعید به نظر میرسد که بدون مذاکرات تکمیلی حاضر به برگشت کامل به برجام و لغو تحریمهای ترامپ باشد.

 

سطح دوم سیاست های آمریکا در منطقه به نحوه برخورد این کشور با گروه های مقاومت نزدیک به ایران در عراق، فلسطین و لبنان میباشد. در این سطح باید به این نکته توجه داشت که عمده سیاست حزب دموکرات در دوران اوباما در منطقه خاورمیانه مبتنی بر برقراری نوعی توازن میان قدرتهای منطقه و تمرکز بر موضوع چین به عنوان چالش اصلی آمریکا برقرار بود. این سیاست اوباما باعث شده بود تا آمریکا از دخالت های علنی در منطقه به نفع یکی از قدرتها بر علیه دیگری خودداری کند. در همین راستا هم اوباما پس از بروز بحران بر مساله شیمیایی سوریه سعی کرد تا از طریق ایران و روسیه و به شکلی دیپلماتیک بحران را حل و فصل کند که موجبات خشم آنکارا و ریاض را فراهم آورد ضمن آنکه دولت اوباما نسبت به حمله عربستان به یمن نیز موضع صریحی در حمایت از ریاض اتخاذ نکرد. دولت ترامپ این سیاست را بطور کلی کنار گذاشته و تحریمهای بسیار سختی را در حد فلج کردن اقتصاد لبنان بر این کشور تحمیل نموده است تا حزب الله را در کشور منزوی کند و در عراق نیز حداقل دوبار بطور مستقیم به یگانهای حشد الشعبی حمله کرده و در خصمانه ترین برخورد ممکن سردار سلیمانی و ابومهدی مهندس را نیز به شکل علنی ترور کرده است. ترامپ با اجرای تحریمهای سزار بر علیه دولت سوریه پول ملی این کشور را به شدت به چالش کشیده است و از طرفی دیگر با باز گذاشتن دست ترکیه برای دخالت در عراق و سوریه باعث شده است تا ترکها عملا مناطق شمالی این دو کشور را به عنوان حیات خلوت خود در نظر بگیرد. در این زمینه به نظر میاید سیاست اصلی بایدن همان برگشت به راهبرد دوران اوباما باشد. او مانند اوباما سعی خواهد کرد که حوزه های نفوذی را برای هر قدرت منطقه تعیین کند و صرفا در حد بالانس قوا میان این قدرتها گام بردارد. در همین راستا به نظر نمیاید که او رغبتی برای به چالش کشیدن نیروی نظامی حشد الشعبی به عنوان متحد ایران و همچنین یک رکن امنیتی عراق داشته باشد چرا که حشد از مرحله تکوین و تالیف عبور کرده و امروز به مرحله تثبیت رسیده است اما همزمان تلاش زیادی برای کنترل نظام بوروکراتیک عراق و همچنین تقویت اقلیم کردستان از طرف آمریکا اعمال خواهد شد تا از این طریق امنیت سرمایه گزاران آمریکایی خصوصا در زمینه نفت و نفوذ در دستگاه امنیتی عراق حفظ گردد. سیاست آمریکا در قبال حفظ نیروهای نظامی خود در عراق هم به نظر تابعی از یک متغیر وسیع تر یعنی مناسبات تهران و واشنگتن میباشد و ممکن است در صورت حدوث یک توافق حداقلی میان تهران و واشنگتن در زمینه موارد مورد اختلاف مثل تحریمهای دوران ترامپ، جدول زمان بندی خروج تدریجی آمریکا از عراق تدوین شود و همچنین در چندماهه اول دولت بایدن بعید است شاید شکسته شدن آتش بس میان آمریکا و برخی واحدهای مقاومت در عراق باشیم چرا که این ماهها زمان سنجش میزان حسن نیت دولت جدید آمریکا است و نه دوران به چالش کشیدن آن به مانند دوران ترامپ.

 

سطح سوم سیاست ورزی آمریکا در منطقه به بررسی موضوعاتی مثل جنگ یمن ، بحران فلسطین و موضوع سیاستهای منطقه ای ترکیه برمیگردد. بایدن در سیاست اعلامی خود در مورد یمن اعلام کرده است که ضمن قطع حمایت از عربستان سعی خواهد کرد تا از مشی ضد حقوق بشری سران عربستان فاصله بگیرد. این موضوع واضح است که روابط ریاض و حزب دموکرات از اواخر دوران اوباما بخاطر عدم همراهی دولت آمریکا با سیاستهای یکجانبه و افراطی دولت عربستان روبه سردی گذاشته است و از همین زمان نیز عربستان به دنبال تنوع منابع تسلیحاتی و حمایت های بین‌المللی گام برداشته است. ریاض تا حد زیادی مناسبات خود با پکن و موسکو را گسترش داده است و در بسیاری از زمینه ها سیاستهای خودسرانه ای را در قبال متحد اصلی خود در جهان یعنی آمریکا اتخاذ کرده است اما دولت ترامپ تا حد زیادی خصوصا بخاطر همراهی ریاض با کمپین فشار حداکثری واشنگتن علیه تهران با این سیاست عربستان مدارا کرده است موضوعی که بنظر بخاطر فقدان اراده ی بایدن برای ادامه این کمپین حالا بدون وجه شده است و طبیعتا آمریکا به سمت مهار عربستان پیش خواهد رفت. البته این تصور که بن سلمان در برابر این فشارها به راحتی تسلیم خواهد نیز تصور درستی نیست و ممکن است عربستان نیز با اهرم نزدیکی بیشتر به چین و روسیه مانند آنچه که ترکیه در زمینه خرید سامانه اس 400 انجام داد به مقاومت در برابر آمریکا بپردازد اما طبیعتا میتوان انتظار داشت که ریاض بدون شک از حمایتهای بدون قید و شرط آمریکا در دوران ترامپ محروم خواهد شد.

 

بایدن تصریح کرده است که در زمینه بحران فلسطین سعی خواهد کرد تا راه حل دو دولتی را پیش ببرد. این موضع بایدن طبیعتا میتواند تا حدی با سیاست گسترش بدون حد و مرز شهرک سازی در کرانه باختری در تعارض باشد و دولت نتانیاهو مانند قبل در زمینه احداث این شهرکها با فراغ بال مواجه نیست اما این بدان معنا نیست که بایدن از طرح معامله قرن به طور کلی عقب مینشیند یا با سیاستهای تل آویو در سوریه و نوار غزه به مخالفت کلی دست خواهد زد. در این جا صرفا نوعی تفاوت نظر تاکتیکی وجود دارد که در طی آن آمریکا سعی خواهد کرد تا برای همراه کردن افکار عمومی اعراب و همچنین تقویت نسبی تشکیلات خودگردان مواضع رسانه ای متفاوت تری را در قیاس با دولت ترامپ اتخاذ نماید.

 

در مورد ترکیه نیز مانند سعودی از اواخر دوران اوباما رابطه ی پرنوسانی میان دموکراتها و آنکارا برقرار بوده است. سیاستهای میلیتاریزه شده آنکارا در منطقه از شمال سوریه و عراق گرفته تا لیبی خوشایند تیم بایدن نیست و خصوصا در تنشهای ترکیه و اکراد در شمال سوریه، آمریکا به سمت محدودتر کردن توان مانور ترکها اقدام خواهد کرد و این احتمال وجود دارد که ترکیه بخاطر نقض تعهدات خود در قرارداد ساخت جنگنده اف 35 و خرید سیستم اس 400 مورد تحریم آمریکا واقع شود و یا حداقل دولت آمریکا از این اهرم به طور اساسی برای تهدید آنکارا استفاده خواهد کرد. واکنش ترکیه نیز به احتمال فراوان مقاومت نسبی در این زمینه با تمسک به گزینه نزدیکی به چین و روسیه و ایران میباشد هرچند که به نظر میرسد نهایتا ترکیه به خاطر عضویت در ناتو مجبور است به نوعی موازنه با دولت آمریکا دست یابد.

 

در کل میتوان گفت که سیاست خاورمیانه ای بایدن از نظر راهبردی نمیتواند تغییر ریشه ای را نسبت به دوران ترامپ به وجود بیاورد اما میتوان انتظار داشت که تاکتیکهای او برای تحقق اهداف آمریکا درمنطقه دچار تغییرات مهمی خواهد شد که این تغییرات و واکنشهای احتمالی بازیگران منطقه نسبت به آن میتواند دور جدیدی از ائتلافها و تنشها را در منطقه بوجود بیاورد.

 

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده
آخرین اخبار