به گزارش راهبرد معاصر؛ الگوهای رفتار خارجی نظام عربستان تحت حکمرانی آل سعود از گذشته مبتنی بر دو اصل ائتلاف سازی برای تامین امنیت در سطوح داخلی و خارجی و نیز همکاری با قدرتهای بینالمللی و منطقهای برای حفظ وضع موجود بوده است. علاوه بر اصول یاد شده که در چارچوب سیاست محافظهکارانه و غیرابتکاری عربستان است، ابزارهای سیاست خارجی این کشور نیز محدود و مشخص بوده است: دیپلماسی نفتی یا پولی «پترودلار» اصلی ترین ابزار سیاست خارجی عربستان سعودی محسوب میشود.
اصول سیاست خارجی آل سعود
عربستان از خلال این اصول و ابزار 3 هنجار محوری را دنبال میکند که به شکل زیر است:
-حفظ وضع موجود در سطح منطقهای و بینالمللی.
-گسترش روابط خارجی برای حفظ امنیت داخلی و خارجی.
-حفظ و ارتقای جایگاه عربی و اسلامی.
اما بعد از به قدرت رسیدن «سلمان بن عبدالعزیز» در عربستان و ولیعهدی پسرش محمد که همراه با سنت شکنی و هنجارگریزی در خاندان سعود بود، رویکرد خارجی این کشور به ویژه در سایه سیاستهای ولیعهد جوان تا حدودی دچار تغییر و تحول شد.
سرنوشت سیاست خارجی عربستان در دوره ملک سلمان
سرفصلهایی که ملک سلمان برای سیاست خارجی دوره خود تعیین کرد به شکل زیر بود:
- تقویت مناسبات با کشورهای حاشیه خلیج فارس و شبهجزیره عربستان.
-رعایت حسن همجواری و عدم مداخله در امور داخلی کشورهای دیگر.
-حمایت از مناسبات با کشورهای عربی و اسلامی و منافع مشترک آنها.
-در پیش گرفتن سیاست بیطرفی بر پایه تعمیق مناسبات همکاری با کشورهای دیگر.
پیامدهای سیاست غلط محمد بن سلمان برای سعودیها
اما پس از مدت کوتاهی مشخص شد که ملک سلمان به عنوان پادشاه عربستان عملا در سیاستهای اجرایی این کشور تاثیر چندانی ندارد و زمام امور را به دست پسرش سپرده است و البته هیچ یک از سرفصلهای سیاست تعریف شده شاه سعودی نیز اجرا نشد. محمد بن سلمان از همان ابتدا که با کودتا علیه «محمد بن نایف» ولیعهد سابق سعودی و بازداشت وی، به این منصب رسید سودای پادشاهی عربستان را داشت و از آنجایی که نحوه به قدرت رسیدن وی سازگاری زیادی با فرهنگ محافظه کارانه آل سعود نداشت، سیاستی که او در پیش گرفت نیز نوعی کودتا علیه این فرهنگ محسوب میشود.
این تغییرات به شکل تدریجی همراه با برنامه موسوم به اصلاحات محمد بن سلمان که شامل اعطای آزادیهای نمادین به ویژه برای جوانان بود آغاز شد و به تغییر در سطح سیاست خارجی رسید. البته علی رغم این قبیل آزادیها سرکوب آزادی بیان در عربستان با شدت قابل توجهی همچنان ادامه دارد.
فرسایش تدریجی عربستان در جنگ یمن
در نتیجه این تغییر سیاست یکباره و بیپروا، عربستان طی این سالها با بحرانهای متعددی درگیر شد که مهمترین آنها آغاز جنگ ویرانگر یمن از سال 2015 شد. این جنگ موجب فرسایش اقتصادی و نظامی عربستان شد و ریاض با وجود هزینههای میلیارد دلاری که در این جنگ صرف کرد بعد از گذشت بیش از 6 سال هیچ دستاوردی روی زمین کسب نکرده است.
علاوه بر آن جنایتهای ائتلاف عربی به سرکردگی عربستان علیه غیرنظامیان یمنی چهره ضد بشری سعودیها را بیش از پیش در میان افکار عمومی و محافل بینالمللی خدشه دار کرد.
ارتش و کمیتههای مردمی یمن در پاسخ به جنایتهای ائتلاف سعودی با پهپادها و موشکهای خود تاسیسات و مراکز حساس نظامی و نفتی عربستان را هدف قرار میدهند. این حمله ها سبب ناامیدی سعودیها شده است. این در شرایطی است که دولت جدید آمریکا هم به بهانه مسائل حقوق بشری محمد بن سلمان معمار جنگ یمن را در تنگنا قرار داده است. در سایه اوضاع ناگوار انسانی و افزایش قربانیان جنگ یمن انتقاد نهادهای حقوق بشری هم از عربستان افزایش یافته است. به دنبال آن اختلاف در ارتش عربستان و مجازات و آغاز کمپین اعدام نظامیان سعودی ناشی از ناکامیهای جنگ یمن، به دغدغههای امنیتی عربستان در این شرایط افزوده است.
محاصره بی نتیجه قطر و پایان رسواکننده برای ریاض
عربستان به همراه امارات متحده عربی، بحرین و مصر در ژوئن 2017 به بهانه حمایت قطر از تروریسم و در واقع به دلیل مواضع همسوی امیر قطر با ایران و محور مقاومت، دوحه را تحت تحریم همه جانبه قرار داد. اما این اقدام برخلاف تمایل سعودیها موجب نزدیکی بیشتر قطر با جمهوری اسلامی ایران و ترکیه شد.
مقامات ترکیه و همچنین ایران مجوزهای عبور هواپیماهای قطر از آسمان خود را افزایش داده و هواپیماهای عازم اروپا هم از آسمان ایران و ترکیه عبور کردند و آنهایی که عازم آفریقا بودند هم از آسمان ایران، عمان و از آنجا به سمت جنوب عبور کردند تا جایی که مجوزهای عبور از آسمان ایران به طور مثال مابین 100 تا 150 پرواز روزانه افزایش پیدا کرد. این اقدام همچنین دولت قطر را قادر ساخت تا اطمینان شهروندان و دنیای خارج را جلب کند چون توانست ایستادگی کرده و آمادگی خود را برای مقابله با اقدامات غیرقانونی محور عربستان نشان دهد.
اما در نهایت عربستان ژانویه سال جاری میلادی پس از شکست سیاستهای تحریمی خود ضد قطر که همراه با پیامدهای بد سیاسی برای سعودیها بود ، تحت فشارهای داخلی و به ویژه چالشهای دولت جدید آمریکا در تنگنایی قرار گرفت که خود را مجبور به پایان محاصره قطر دید.
رسوایی بزرگتر برای ریاض در پایان دادن به محاصره قطر این بود که هیچ یک از شروط مطرح شده عربستان برای لغو تحریمهای دوحه از جمله تعطیلی شبکه الجزیره، کاهش روابط با ایران و بستن پایگاه های ترکیه در قطر اجرا نشد و سعودیها با لغو بی قید و شرط محاصره، شکست را پذیرفتند.
تشدید اختلافات ریاض و ابوظبی در پروندههای مختلف
حوادث اخیر منطقه عربی به ویژه تحولات مربوط به جنگ یمن و تلاشهای ریاض برای تشکیل ائتلاف جدید با کشورهایی همچون ترکیه و نزدیکی آنکارا به قاهره پس از 8 سال، اختلافات عربستان و امارات را وارد مرحله جدیدی کرده است.
در یمن، اختلاف عربستان و امارات در سه زمینه قدرت در جنوب این کشور، حمایت از دولت مستعفی و همچنین در موضوع حمایت از حزب اصلاح است. اختلاف میان عربستان و امارات در جنوب یمن در قالب درگیری میان نیروهای نیابتی دو طرف ( نیروهای دولت مستعفی تحت هدایت سعودیها و شورای انتقالی جنوب تحت حمایت امارات) بروز پیدا کرده است. این اختلافات که طی دورههای اخیر به شکل درگیری نظامی نمود یافته اکنون به اوج خود رسیده و تبدیل به یک جنگ گسترده شده است.
از سوی دیگر مقامات سعودی که اختلاف و تنش با آنکارا را به تحریم کالاهای ساخت این کشور با هدف ضربه 20 میلیارد دلاری به اقتصاد ترکیه نیز کشانده بودند، اکنون در چرخشی آشکار متمایل به بهبود روابط با دشمن پیشین خود شدهاند.
این درحالی است که در سالهای اخیر٬ ترکیه و امارات متحده عربی در مورد مسائل منطقهای٬ همواره اختلاف نظر داشتهاند و ابوظبی در اختلاف با آنکارا همواره تابع ریاض بوده است. به ویژه اینکه بیشترین تقابل سیاستهای ترکیه و امارات در قطر و قضیه ترور «جمال خاشقجی» بود. در این پرونده ترکیه دوشادوش رسانههای قطری مانند الجزیره، رهبران سعودی از جمله بن سلمان که مورد حمایت اماراتیها و شخص محمد بن زاید بود را به باد انتقاد گرفت.
اقدام عربستان به آشتی با قطر بدون جلب رضایت امارات نیز از جمله عوامل خشم ابوظبی از ریاض بود و این اختلافات در قالب پیام های توییتری از جانب شخصیتهای دو کشور فاش شد.
تنها چند هفته پس از پایان اختلاف چند ساله با قطر-که آن هم تبدیل به یکی دیگر از نقاط اختلاف ابوظبی و ریاض شد، عربستان طرح جدیدی را اعلام کرده که بر مبنای آن همه شرکتهای تجاری خارجی باید دفتر مرکزی منطقهای خود را در عربستان سعودی دایر کنند وگرنه ممکن است اجازه عقد هیچ گونه قراردادی با دولت سعودی را نداشته باشند. این تصمیم مستقیما امارات را هدف قرار داده و در نهایت میتواند باعث ایجاد درگیری میان ریاض و دوبی شود. ناصر الشیخ، وزیر دارایی سابق دوبی که در جریان بحران مالی 2008 سکان اقتصاد این امارت را در دست داشت، این اقدام عربستان را نقض بازار مشترک خلیج فارس میداند و میگوید «جذب اجباری» به نتیجه نمیرسد.
در صورتی که اقدامات عربستان در پروندههای منطقه بر خلاف میل امارات ادامه یابد، ممکن است ابوظبی این فرصت را غنیمت شمرده و همانند قطر به دنبال استقلال از عربستان در زمینههای مختلف باشد که میتواند منجر به یک کودتای گروهی علیه رهبری عربستان در منطقه عربی شود.
فاصله گرفتن امان از ریاض
در دوره اخیر اردن که روزگاری از حلقه نزدیکان عربستان بوده است نیز در صدد فاصله گرفتن از سیاست های منطقه ای ریاض است . تلاش پادشاهی سعودی برای پیاده کردن «معامله قرن» بدون در نظر گرفتن امان، باعث شده است که امان دل خوشی از ریاض نداشته باشد و صف خود را از عربستان جدا و از سیاستهای منطقه ای آن فاصله بگیرد.
چندی پیش نیز یک رسانه صهیونیستی از اختلافات پنهان عربستان و اردن درباره تولیت مسجد الأقصی و اماکن اسلامی قدس اشغالی پرده برداشت. طبق این گزارش، عربستان خواستار تولیت مسجد الأقصی به جای اردن و یا با شراکت این کشور است؛ چراکه این مسئله در صورت تحقق جایگاه دینی قدرتمندی را برای عربستان به همراه خواهد داشت.
اما حوادث امنیتی چند هفته گذشته در اردن و ردپای بارز ریاض در ناآرامیهای این کشور که اردنیها آن را کودتا علیه «عبدالله دوم» پادشاه اردن توصیف کردند، دور تازهای از تنشها را میان دو طرف به وجود آورد.
بنا بر گزارش رسانهها طرح «کودتا» علیه شاه اردن ، یک طرح چندجانبه و کودتای بزرگی در تمامی مقیاسها بود به نحوی که آمریکا، رژیم صهیونیستی، عربستان سعودی و امارات در آن دست داشتند.
یک مسئول اردنی در این زمینه خبر داد که این کودتا در رژیم صهیونیستی طرحریزی شد؛ چرا که اردن در قبال طرح صلح تحمیلی آمریکایی-اسرائیلی موسوم به «معامله قرن» موضع منفی داشت و با آن مخالفت کرد. به گفته این مسئول، این موضعگیری اردن، نگرانی رژیم صهیونیستی را به همراه داشت که مبادا این مسئله، چراغ سبزی برای تحریک فلسطینیان ساکن اردن و عشایر آن علیه معامله قرن باشد. وی گفت: به همین دلیل، مسئولان اسرائیلی، خواستار کمک ریاض شدند. محمد بن سلمان ولیعهد سعودی برای موافقت با این کار (کودتا)، شرط گذاشت که قیمومیت مقدسات اسلامی در قدس، از اردن به عربستان داده شود.
مسئول مذکور تصریح کرد: پس از موافقت واشنگتن، بن سلمان کار را بر عهده گرفت و «باسم عوض الله» رئیس پیشین کاخ پادشاهی سعودی را به عنوان مسئول فراهم سازی مقدمات ضروری برای انتقال قدرت در سطح خاندان پادشاهی اردن تعیین کرد. به گفته این مسئول، بن سلمان برای این کار، «محمد دحلان» عضو برکنارشده جنبش فتح را مأمور اقناع عشایر و فلسطینیان ساکن اردن کرد و سعودیها نیز برخی از عشایر جنوب اردن را که تابعیت سعودی گرفته بودند، به سلاح تجهیز کردند تا در صورت لزوم، دست به عملیات نظامی بزنند.
اینکه خود اردنیها مستقیما به نقش عربستان در این حوادث اشاره میکنند میتواند بیانگر آغاز یک بحران جدی میان دو کشور باشد.
نقش منطقهای عربستان رو به زوال است؟
کارشناسان معتقدند این وضعیت موجب شده نقش منطقهای و عربی عربستان تا حد زیادی تحت تاثیر قرار بگیرد که به چند دلیل بر میگردد:
-ریاض اکنون در مرحلهای است که باید بدون هیچ دستاوردی به جنگ یمن پایان دهد.
- عربستان نقش نظامی خود را در لیبی از دست داده و در سایه تحرکات ترکیه در این کشور، سعودیها تلاش میکنند شاید بتوانند دست کم نقش سیاسی در بحران لیبی داشته باشند.
-با وجود تسلط زیادی که عربستان بر «سعد حریری» نخست وزیر مکلف لبنان دارد اما تاکنون موفق نشده خواسته های خود را برای تشکیل دولتی بدون حضور حزب الله بر لبنان دیکته کند.
- در پاکستان نیز مقامات این کشور از عربستان دور شدند و در اکثر پروندههای منطقه یا پروندههایی با ماهیت اسلامی و بینالمللی به رویکرد ترکیه نزدیک شدهاند.
-تلاشهای عربستان برای کشاندن قطر و عراق به سمت رقابت و دشمنی با ایران نتیجهای نداشت و این دو کشور بیشتر از قبل به تهران نزدیک شدهاند.
بر این اساس شاید دور از واقعیت نباشد که بگوییم نقش منطقهای عربستان رو به پایان است و به ویژه اگر این کشور با صهیونیستها برای توافق عادی سازی روابط به تفاهم برسد جایگاه اسلامی خود را نیز از دست خواهد داد.