این مسئله در کشورهای سرمایهداری متفاوت است؛ ساختار منابع تولید و ساختار مالکیت در این کشورها، خصوصی است؛ فرض کنید طرف، صادرکنندهی نفت است و مالیات تجارتش را میدهد؛ وقتی نرخها بازی میکند، او به فکر منفعت شخصی خودش است؛ میتواند عرضهاش را کم کند یا تمهیدات دیگر داشته باشد؛ اما در اقتصاد ما چون نفت دولتی است، این فرایند اینگونه نخواهد بود.
یکی از حضار: منظور حجم صادرات نفت است؟
منظور «حجم دلاری صادرات» است؛ به ریالی و وزنی که کاری نداریم.
صادرات غیرنفتی
برویم سراغ بخش صادرات غیرنفتی. ترکیب صادرات غیرنفتی ما متفاوت است؛ بر اساس آمارهای گمرک، مثلاً در سال 96 که صادرات حدود 46.9 میلیارد دلار بوده (آمار بانک مرکزی 39.8 میلیارد دلار است که گاز و میعانات گازی در آن لحاظ نشده است) و اقلام عمدهی صادرات را مشخص کرده، پتروشیمی 14.5 و میعانات 7، یعنی 21.5 میلیارد دلار اصطلاحاً «آلوده به نفت» است؛ 25.4 میلیارد دلار هم سایر کالاهاست. پس از این 46.9 میلیارد دلار، باز حدود 46 درصدش «نفتی» است.
خب، ببینیم پتروشیمیها به افزایش نرخ ارز حساس هستند یا خیر. وقتی نرخ ارز افزایش پیدا کند طبیعی است که صادرات برایشان بصرفد و صادر کنند؛ تعداد اندکی پتروشیمیِ بزرگ و عمده داریم که تقریباً حالت انحصاری دارند؛ چندتایی بیشتر نیستند که عمدهی سهم بازار را در اختیار خودشان دارند. برخی خصوصی هستند، برخی دولتی هستند، یا خصولتی هستند. خب، به نظر میرسد نوسان نرخ ارز خیلی تولید اینها را تحریک نمیکند؛ چون اگر تحریک کند، باید صادراتشان بیشتر شود، ولی در درازمدت اصلاً اینچنین نیست.
یکی از حضار: در 6 ماه اخیر 20 درصد اضافه شده آقای دکتر.
بله؛ چند ماهی سود میکنند؛ اما در دورِ بعدیِ که باید مواد اولیه و سرمایهای خود را با نرخ ارز بالا بخرند سود ناشی از افزایش نرخ ارز بسیار کاهش مییابد. چون خودشان – در کالای سرمایهای، کاتالیستها و در برخی مواد اولیه - به واردات وابسته هستند، به همین دلیل این پتروشیمیها در دور بعدی منتفع نمیشوند؛ یعنی این رشد 20 درصدی که داشته تداوم ندارد و افت میکند.
یک مسئله هم «سایر کالاها»ست، مثل صنعت؛ صنعت هم مثل پتروشیمیها به واردات وابستگی دارد؛ در فاز اول منتفع میشوند، ولی در فازهای بعدی باید مواد اولیه و کالای سرمایهای گران وارد کنند؛ اینها حاشیهی سودشان را از بین میبرد؛ یعنی اینطور نیست که وقتی نرخ ارز بالا رفت، اینطور که گفته میشود، تولیدکننده خیلی منتفع بشود، و شروع کنند به تولید و عرضهی بیشتر. مطالعات انجام شده نشان میدهد که صادرات غیرنفتی ما هم نسبت به نرخ ارز خیلی حساس نیست؛ بهخاطر همین است که شما در آمار هم میبینید وقتی نرخ ارز بالا میرود، صادرات غیرنفتی تغییر خیلی زیادی پیدا نمیکند، چون در فاز بعدی شریط برمیگردد؛ این تغییرات بهخاطر تغییر شرایط تولید است.
نهایتاً میبینیم شرایط خلاف آن چیزی است که دوستان بصورت «حسی» بر آن تأکید میکنند. اگر شما نرخ ارز را بالا بردی و هزینهی نرخ ارز را سنگین کردی، رشد منفی میشود، و نهایتاً صادرات هم پایین میآید. اقتصاد ما در برابر این تکانهها یک اقتصاد مقاوم و قوی نیست. وقتی نرخ ارز بالا میرود، هزینههای تولید را بالا میبرد. وقتی که هزینههای تولید بالا میرود، تولید پایین میآید. تولید که پایین میآید، طبعاً صادرات هم کاهش پیدا میکند.
میدانید که بهطور کلی در مبانی نظری صادرات غیرنفتی تابعی از دو فاکتور است؛ یکی «نرخ ارز» و یکی هم «تولید». بر اساس مطالعات انجام شده حساسیتی که صادرات غیرنفتی نسبت به تولید دارد، بسیار بیشتر از حساسیتی که صادرات غیرنفتی نسبت به نرخ ارز دارد. تولید که بالا برود، صادرات هم افزایش مییابد؛ اما اگر نرخ ارز بالا برود (حتی اگر در کوتاهمدت صادرات کمی افزایش پیدا میکند) منجر به کاهش تولید میشود (به دلیل گران شدن هزینههای تولید و «اثر انقباضی»[2] آن بر تولید) و از آنجاییکه تأثیر تولید روی صادرات غیرنفتی، خیلی بیشتر و حدود 4 برابر تأثیر نرخ ارز است، صادرات غیرنفتی کاهش مییابد.
دقت کنید بعضی از مطالعات، نشان میدهد که نرخ ارز در صادرات غیرنفتی مؤثر نبوده؛ اما این آمار هم که من نشان دادم (جدول 2)، در مورد اقتصاد ایران این به شما توضیح میدهد که در سالهایی که نرخ ارز بهشدت افزایش پیدا کرده – به دلیل کاهش تولید - افزایش نرخ ارز، به درد صادرات شما نخورده و منفعتش را از بین برده است.
جمعبندی «بررسی حساسیت تجارت ایران به نوسانات نرخ ارز»
یکی از حضار: پس نرخ ارز در اقتصاد ایران باید متناسب با تولید تعیین شود.
آفرین؛ که بتواند صادرات شما را تحریک کند. چون حساسیت صادرات شما نسبت به تولید، زیاد است، نه نسبت به نرخ ارز؛ لذا شما اگر نرخ ارز را متناسب با تولید تعیین کردید، صادرات غیرنفتی هم خواهید داشت - چون که صد آمد، نود هم پیش ماست.
یکی از حضار: درواقع تولیدکننده حتی اگر از بانک هم وام بگیرد، چون قیمت تمامشدهاش بالا میرود قدرت رقابت را از دست میدهد. دوستان میگویند «آیا میخواهید تولید رونق بگیرد؟ کاری کن جنس خارجی گرانتر از تولید داخل شود؛ که خود به خود مردم داخلیها را بخرند!» ما میگوییم «اینطوری محصول داخلی گران میشود؛ همین محصولات پتروشیمی در بازار مگر سه چهار برابر نشدند؟ یا آب معدنی گران شده، که میگویند بهخاطر محصولات پتروشیمی است. پس چرا تولید داخل هم گران میشود؟ چون به واردات وابسته است. پس تا زمانی که تولید داخل را سروسامان ندادی، که از واردات نسبتاً مستقل باشد، نمیتوانی همینطور نرخ ارز را بالا ببری و بگویی تأثیر ندارد، یا تأثیر مثبت دارد! نرخ ارز را بالا نبر!»
بله دقیقاً؛ وقتی که نرخ ارز بالا میرود، هزینههای تولید بالا خواهد رفت؛ قیمت کالا بالا خواهد رفت، و شما باید با قیمت بالاتر صادر کنید و مزیت رقابتی هم پس از مدت کوتاهی از بین میرود.
این ساختار اقتصاد ماست؛ این ساختار تو در تو موجب شده وقتی نرخ ارز بالا میرود، صادرات غیرنفتی تحت تأثیر قرار نگیرد؛ یعنی میتوان گفت که منحنی عرضهی صادرات نسبت به نرخ ارز، تقریبا عمودی است. وقتی که عرضه و تقاضا نسبت به نرخ ارز حساست بسیار پایین یا غیرحساس باشد آنگاه دیگر کشف قیمت در بازار انجام نمیشود. ما که بازاری نداریم که آنجا قیمت تعیین شود و بعد بر اساس تئوریهایی که در جلسهی اول مطرح کردیم نوسانات آن را مورد بررسی قرار دهیم. یعنی اساسیترین و مبناییترین نهادی که باید در نظام مالی داشته باشیم - نهادی به نام «بازار ارز» – را نداریم.
وقتی هنوز نهادی شکل نگرفته، بحثهایی که دوستان مطرح میکنند، غلط است. حالا ببینید ما الآن در سیاستهای اخیر ارزی - که بانک مرکزی اتخاذ کرده - داریم چه خَبطی میکنیم. بانک مرکزی «بازار آزاد» را مبنای کارش گرفته و همهی سیاستهایش را مبتنی بر بازار آزاد گذاشته؛ و میخواهد بازار را یکی کند.