پسر اوتیسمی قربانی خشم برادر-راهبرد معاصر

پسر اوتیسمی قربانی خشم برادر

پسر دانشجو که از آزارهای برادر اوتیسمی خود به تنگ آمده بود به تقلید از یک فیلم هالیوودی او را خفه کرد.
تاریخ انتشار: ۲۰:۵۱ - ۲۸ آذر ۱۳۹۸ - 2019 December 19
کد خبر: ۳۱۳۲۵

به گزارش راهبرد معاصر؛ ساعت 8:20 شامگاه 26 آذر مأموران اورژانس با پلیس تماس گرفته و از مرگ مشکوک پسر 8 ساله‌ای در خانه‌اش خبر دادند. باتوجه به کبودی دور گردن کودک احتمال شکنجه و قتل مطرح شد. بدین ترتیب باتوجه به حساسیت موضوع مأموران کلانتری 146 حکیمیه در تماس با بازپرس کشیک قتل، مرگ پسر 8 ساله را اعلام کردند.

 

تناقض گویی پدر و مادر

با اعلام خبر، بازپرس جنایی به‌همراه تیم بررسی صحنه جرم راهی خانه پسرک شدند. در تحقیقات اولیه مادر محمد متین گفت: من مشغول کار بودم که ناگهان دیدم محمد متین چیزی خورد و حالش بد شد. چون فاصله‌ام با او زیاد بود متوجه نشدم که چه چیزی خورده است. با بد شدن حال پسرم بلافاصله به اورژانس خبر دادم.اما پدر محمدمتین ادعای متفاوتی را مطرح کرد و گفت: پسرم اوتیسم داشت و دارو مصرف می‌کرد. من و همسرم برای خرید داروهایش از خانه بیرون رفته بودیم اما زمانی که برگشتیم، حال محمدمتین خوب نبود و از پسر بزرگم -سهراب- هم خبری نبود. باتوجه به تناقض‌گویی‌های والدین پسر 8 ساله و کبودی روی گردن محمدمتین و ناپدید شدن برادر بزرگتر او، احتمال جنایت از سوی سهراب مطرح شد. در حالی که تحقیقات برای دستگیری سهراب ادامه داشت، ساعت 2:30 بامداد 27 آذر، این پسر 21 ساله به کیوسک پلیس در پارک ساعی رفت و مدعی شد که ساعاتی قبل برادرش را به قتل رسانده است. بدین ترتیب به دستور بازپرس غلامی از شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران، متهم برای ادامه تحقیقات در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار داده شد. همچنین بازپرس جنایی دستور داد متهم برای بررسی صحت روانی به پزشکی قانونی منتقل شود.

گفت‌و‌گو با متهم

چه شد که برادرت را به قتل رساندی؟

محمدمتین یک سالش که بود متوجه شدیم اوتیسم دارد. از همان موقع بدبختی‌های ما شروع شد. خانواده‌ام تمام وقتشان را صرف او می‌کردند و همین مسأله برای من آزاردهنده بود.

 

چه موقع تصمیم به قتل گرفتی؟

همان روز. برادرم داخل اتاق بود و مثل همیشه سر‌و‌صدا می‌کرد. من هم عصبانی شدم و با کیسه نایلونی او را خفه کردم.

 

بعد از جنایت چه کردی؟

به یکی از فرهنگسراهای تهران رفتم و از آنجا هم به پارک ساعی. داخل پارک که بودم به دوستم زنگ زدم و با او قرار گذاشتم. زمانی که آمد ماجرا را برایش تعریف کردم و او هم گفت که خودت را به پلیس معرفی کن. من هم به کیوسک پلیس رفتم و خودم را معرفی کردم.

 

پشیمانی؟

نمی دانم. پشیمانم به خاطر اینکه برادرم بود و دوستش داشتم. اما پشیمان هم نیستم برای اینکه هم او راحت شد و هم من و خانواده‌ام از اذیت‌هایش راحت شدیم.

 

چرا با کشیدن نایلون روی سرش او را کشتی؟

بچه که بودم یک فیلم هالیوودی دیدم که در آن قهرمان فیلم با همین روش خودکشی کرد. صحنه‌های این فیلم از همان بچگی در ذهنم مانده بود و زمانی که می‌خواستم محمدمتین را به‌ قتل برسانم از آن الگو‌برداری می‌کردم.

 

مشکل روحی داری؟

بله. 6 ماه تحت نظر پزشک بودم.

 

تحصیلاتت چقدر است؟

دانشجوی رشته نرم افزار هستم.

منبع: ایران

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده