به گزارش راهبرد معاصر؛ همانطور که بازی بزرگ بین ایالات متحده و چین در عرصه ی جهانی پیش می رود، لازم است که توجه ما به سرزمینی برگردد که همواره شاهد رقص های مرگبار بین قدرت های بزرگ و امپراتوری های ویران شده ای بوده است. هرچه بیشتر درباره فاجعه افغانستان می اندیشم، آن را بیشتر به عنوان استعاره ای از وضعیت ناگوار جهان در آینده می بینیم. رهبران چین و آمریکا باید انتخاب کنند که آیا آن ها در تقلا برای تسلط بر افغانستان و مناطق همسایه آن آشکارتر با یکدیگر درگیر می شوند یا برای تحصیل اهدافی که به نفع خود و سایرین است، جاه طلبی های خود را مهار می کنند؟ این پاسخ نه تنها در اوراسیا بلکه در اقیانوس آرام و جهان به طور گسترده به ترویج صلح یا جنگ کمک خواهد کرد.
روند کنونی دلگرم کننده نیست. واشنگتن و پکن در یک معضل امنیتی کلاسیک-یک چرخه خودباوری – بی اعتمادی و جنگ طلبی قرار دارند که در آن یکدیگر را با عنوان دشمنانی در نظر می گیرند که تقریباً در همه مسائل و در هر منطقه با یکدیگر در مبارزه هستند. استراتژیست های آمریکایی مدعی هستند که رها کردن افغانستان و خاورمیانه به آنها آزادی بیشتری می دهد تا جلوی توسعه طلبی چین در مناطق بحرانیتر، به ویژه در جنوب آسیا و هند و اقیانوس آرام را بگیرند. خاتمه جنگ های دیروز علیه جهادی ها راه را برای شروع مجدد درگیری های آینده هموار می کند. در عین حال تحلیلگران چینی تاکید می کنند که اعتبار آمریکا آنقدر از بین رفته است که هیچ ائتلافی به رهبری آمریکا نمی تواند از همسایگان آسیایی که برای استقلال و آزادی مانور خود ارزش قائل هستند، استفاده کند. از این دیدگاه ، مجموعه وعده های نقض شده در عراق ، سوریه و افغانستان باعث می شود تا تایوانی ها حتی اعتماد خود را به واشنگتن از دست بدهند.
در شرایط مختلف، مسیر پیش رو برای افغانستان و همسایگان آن ساده به نظر می رسد. این کشور از منابع بکر اعم از طبیعی و انسانی برخوردار است که می تواند به بهبود پس از جنگ و توسعه در مناطق اطراف کمک کند. در کنار پاکستان ، افغانستان در تقاطع حداقل دو کریدور انرژی برنامه ریزی شده قرار دارد که می تواند نفت و گاز طبیعی را از یک سو از ایران به چین و از سوی دیگر از ترکمنستان به هند منتقل کند. هزینه ترانزیت این مسیرها به تنهایی می تواند اقتصاد و جامعه افغانستان را در یک نسل متحول کند. علاوه بر این ، نقش آتی برای افغانستان به عنوان یک پل زمینی وجود دارد که تجارت اقیانوس هند را با آسیای میانه و از آنجا به خطوط ریلی و بزرگراه های بین قاره ای تا سواحل اقیانوس اطلس و اقیانوس آرام می رساند. همه این شرکت ها کاملاً با تلاش های مداوم چین برای ساختن جاده ابریشم جدید ، که به عنوان ابتکار کمربند و جاده شناخته می شود، مطابقت دارد.
جاده ابریشم جدید با هدایت مالی و مهندسی چین تلاش می کند بیشتر اوراسیا و آفریقا را به یک بازار واحد و یکپارچه تبدیل کند. بسته به دیدگاه فرد ، چنین دیدگاهی می تواند هم الهام بخش و هم وحشتناک باشد. طبق معمول ، تصورات در واشنگتن و پکن در مورد عواقب احتمالی این طرح اختلاف نظر دارند. تحلیلگران مسائل امنیت و ژئوپلیتیک بر این نظر هستند که طرح ابتکار کمربند و جاده در بلندمدت به ضرر منافع راهبردی آمریکا می باشد و هر چه اعتبار و نفوذ چین تقویت گردد، زمینه تضعیف جایگاه آمریکا را در امور جهانی فراهم می کند. از این منظر، هر گونه دستاورد و سود برای چین به ضرر ایالات متحده است. از این رو، گنجاندن افغانستان در منطقه جدید جاده ابریشم از نظر مادی و نمادی به ضرر آمریکا خواهد بود. البته رهبران چینی عجله ای برای ریختن پول و نیروی انسانی در یک منطقه جنگی فعال ندارند. آنها در حال حاضر نفوذ خودرا در پاکستان تقویت کرده اند؛ جایی که هزاران نیروی ویژه هنوز نمی توانند از کارگران چینی در برابر حملات تروریست های محلی و جدایی طلبان محافظت کنند.
در همین حال، رهبران آمریکایی و چینی قدرت و مقاصد یکدیگر را در سطح جهانی و منطقه به منطقه سنجیده و به این ترتیب جاده ابریشم جدید در محاسبات همه وزن بیشتری پیدا می کند. واکنش های دولت بایدن به بلندپروازی های چین مبهم و غیر اساسی است. آنها به جای یک چشم انداز بزرگ برای توسعه اقتصادی ، یک کمپین روابط عمومی را برای ایجاد جهانی بهتر (به طور خلاصه 3BG) دنبال می کنند. اعضای اصلی قرار است دموکراسی های صنعتی پیشرفته باشند که استانداردهای بالایی را در زمینه حقوق بشر و مبارزه با فساد ایجاد می کنند. ائتلاف جدیدی از دموکراسی های لیبرال که از آزادی و استقلال در برابر روندهای استبدادی حمایت شده توسط چین و روسیه حمایت می کند، تشکیل شده است. اتحادیه دموکراسی ها به نوبه خود با یک اتحاد دریایی در حال ظهور - گفتگوی امنیتی چهار جانبه - که متعهد به حفظ دریاهای آزاد و باز در آبهای ترکیبی اقیانوس هند و غرب اقیانوس آرام است ، همپوشانی خواهد داشت. لحن ضد چینی این ابتکارات بدیهی است ، اما تیم جو بایدن با افزودن تایوان به ترکیب به نحوی زمینه خشم و نارضایتی چین را فراهم کرده است.
واشنگتن در حال ارتقاء وضعیت دیپلماتیک تایوان ، افزایش فروش تسلیحات و عملیات دریایی و هوایی در اطراف جزیره و مناطق مجاور مناطق مورد مناقشه میباشد. بایدن احساس می کند باید در زمان کاهش اعتماد به چتر محافظتی واشنگتن، قدرت و عزم آمریکا را نشان دهد. دولت بایدن باید از رویارویی انتخابی خود ، موضع گیری ایدئولوژیک و شعار لفاظی خود دست بردارد. آخرین چیزی که ما نیاز داریم یک نسخه آمریکایی از دیپلماسی گرگ جنگجوی چین است. صاحب نظران ممکن است استدلال کنند که جهان از خلاء قدرت متنفر است ، اما امروزه آنچه بیشتر از آن متنفر است هژمون های احتمالی هستند که سعی می کنند از آنها سوء استفاده کنند. اگر ایالات متحده بر رقابت با چین برای کسب عنوان هژمون خیرخواه اصرار کند ، هر دو طرف شکست خواهند خورد. هیچ کشوری نمی تواند مجموعه ای از کالاهای عمومی - اقتصادی یا نظامی - که مشروعیت و رضایت دولتهای مستقل و یا جنبشهای جدید مدعی جامعه مدنی جهانی را کسب می کند، ارائه دهد.