به گزارش راهبرد معاصر؛ پس از استقلال هند و جدا شدن بخش مسلمان نشین آن از شبه قاره، پاکستان به عنوان جدیترین رقیب دهلینو پا به عرصه وجود گذاشت. از 14 آگوست 1947 اسلام آباد و دهلی نو با چالشهایی جدی همچون رقابت هستهای، مسئله کشمیر، فضا دوقطبی و ... روبهرو بودهاند. این رقابت اما تنها به حوزه شبه قاره هند محدود نمیشود و بر روی روابط خارجی و قرار گرفتن در قطب بندیهای منطقهای نیز تاثیر گذار بوده است. امروز هند به عنوان متحد بالقوه آمریکا، و پاکستان به عنوان شریک راهبردی چین در منطقه اوراسیا نقشی بیبدیل در پیشبرد «بازی بزرگ» قدرتها در افغانستان دارند. پس از حمله نظامی ائتلاف آمریکایی به افغانستان در سال 2001، پاکستان به عنوان شریک طالبان تخت فشار قرار گرفت و قریب به دو دهه نفوذ کلیدی خود در همسایه شرقی ما از دست داد. در این دوران هند توانست با دولت منتخب افغانستان ارتباط نزدیک امنیتی-اقتصادی برقرار و قریب به 3 میلیارد دلار (۴۰۰ پروژه) این کشور سرمایه گذاری کند. حتی دهلی نو برای افزایش نفوذ خود در این کشور، ساختمان پارلمان افغانستان را با هزینه ۹۰ میلیون دلاری احداث کرد. در این دوران پاکستان و «آی اس آی» با میزبانی و حمایت از رهبران و شبکه طالبان در داخل و خارج از مرزهای خود، زمینه قدرتگیری و استقرار این گروه را در آینده سیاسی افغانستان فراهم آورد. در ادامه این یادداشت سعی خواهیم کرد تا با توجه به پیشینه رقابت میان این دو کشور بزرگ قاره کهن، منافع و تهدیدات هر دو بازیگر را تحلیل و بررسی کنیم.
مسائل امنیتی نخستین نگرانی هند و پاکستان در بحران جاری افغانستان است. مقامات اسلام آباد پیش از قدرت گیری مجدد طالبان بارها اعلام کرده بودند که برای آنها فرقی نمیکند که چه کسی در کابل حاکم است بلکه آن چیزی که اهمیت دارد عدم نفوذ و امکان عملیات نظامی دهلی نو علیه پاکستان است. در سوی مقابل هندیها نیز با توجه به وقایع تروریستی سالهای اخیر نگران فعالیت گروههایی همچون «سپاه صحابه» و «لشگر طیبه» در خاک افغانستان و به خطر انداختن امنیت ملی کشورشان هستند. آنها نیک میدانند که اگر پاکستان بتواند از طریق شبکه حقانی نفوذ خود را در دل دولت جدید افغانستان گسترش دهد؛ احتمال افزیش عملیاتهای تروریستی علیه دهلی نو افزایش خواهد یافت.
یکی دیگر از دلایل اهمیت افغانستان برای هند و پاکستان مسئله رقابت اقتصادی است. هندیها در برنامه بلند مدت خود قصد داشتند تا با سرمایه گزاری در بندر چابهار، ایران را تبدیل به حلقه وصل ارتباطی خود با آسیای میانه و منطقه قفقاز کنند. در این مسیر ارتباطی هندیها با عبور از ایران وارد خاک افغانستان شده و سپس قدم به خاک آسیای میانه میگذارند. اکنون با سقوط دولت اشرف غنی و به قدرت رسیدن نیروهای نزدیک به پاکستان کابل به نظر میرسد حیات این مسیر با خطر جدی رو به رو شده است. اکنون اسلام آباد، افغانستان را به دید «عمق استراتژیک» خود نگاه میکند که میتواند فرصت اقتصادی فوق العادهای برای آنها در جهت بالا بردن تراز تجارت خارجیشان فراهم کند. دولتمردان پاکستانی قصد دارند پس از پیروزی در زمین «سیاست» قدم به مسیر مسائل اقتصادی و مسیرهای تجاری بگذارند. در شرایط کنونی منطقه به نظر میرسد پاکستان تحت رهبری عمران خان گرایش بیشتری به ترکیه پیدا کرده و قصد دارد در طرحهای ترانزیتی آسیای مرکزی و قفقاز وارد شراکت راهبردی با محور آنکارا-باکو شود. برگزاری مانور نظامی مشترک «سه برادر2021» با حضور پاکستان، ترکیه و آذربایجان نشان دهنده فصلی جدید در منطقه آفروآسیا است.
در صفحه بازی افغانستان ایران و هند دارای منافع مشترکی با یکدیگراند. هر دو کشور مخالف شکل گیری و رشد گروههای افراطی در نزدیکی مرزهای خود هستند. همچنین تداوم مسیرهای کریدوری به سمت آسیای مرکزی و حفظ بازارهای تجاری برای هر دو کشور مهم است. در مقابل به نظر میرسد چین، پاکستان و ترکیه با منافع مشترکی که برای خود تعریف کردند به دنبال کم رنگ کردن نقش تهران-دهلینو و احداث مسیر کریدوری جدیدی هستند که سواحل پاکستان را از طریق خاک افغانستان به دریا خزر متصل میکند. در شرایط کنونی به نظر میرسد دولتمردان ایرانی باید ضمن حفظ روابط سیاسی-امنیتی خود در افغانستان، به تصویب نیروهای جبهه شمال بپردازد تا از این طریق موازنه قدرت را در تحولات میدانی حاکم کند. اجرا درست و دقیق چنین طرحی میتواند در کاهش نفوذ پاکستان و شکلگیری دولت فراگیر در کابل بسیار موثری باشد.
بسیاری از تحلیلگران اعتقاد داشتند که طالبان با درک دوران مدرن و فهم روابط قدرت در میان همسایگان افغانستان، دست از افراطی گری بر خواهد داشت و به سمت تشکیل دولت فراگیر با حضور تمام اقوام-مذاهب افغانستانی حرکت خواهد کرد. اما برخلاف پیش بینیها به دلیل نفوذ بسیار گسترده سرویس اطلاعاتی پاکستان بر روی شبکه طالبان، به نظر میرسد اوضاع سمت و سوی متفاوتی پیدا کرده است. اسلام آباد، افغانستان را جزوه حوزه نفوذ قطعی و «عمق راهبردی» خود میداند. در چنین شرایطی جمهوری اسلامی ایران باید ضمن ارتباط با تمام گروههای تاثیر گذار در بحران افغانستان به سمت ایجاد توازن در کابل حرکت کند. اگر ما به دنبال تامین منافع و حفظ امنیت کشورمان در بلند مدت هستیم باید به شکل همزمان با پاکستان و هند ارتباط بگیریم و هر دو بازیگر را به سمت تقسیم «کیک قدرت» میان تمام بازیگران حاضر در صحنه تشویق کنیم.