سومین برد در کاپ آسیا/ صعود بسکتبال زنان به نیمه نهایی به عنوان صدرنشین قتل مادر به دست پسر در خرم‌دره/ دستگیری قاتل در کمتر از ۲۴ ساعتعکس تزئینی است وقوع زمین‌لرزه‌ای به بزرگی ۴.۷ ریشتر در منطقه امیریه شاهرود سه الهلالی در فهرست النصر! فواید یک میوه خوش طعم تابستانی / از بهبود بینایی تا کاهش التهاب حریق در مجتمع مسکونی ۶۰ واحدی در پاسدار گمنام/ سه خودرو در آتش سوخت آتش‌سوزی یک کارگاه مبل‌سازی در کرج مهار شد آخرین جزئیات از انفجار در قم و وضعیت مصدومان زلزله‌ای به بزرگی ۶.۹ ریشتر استان مالوکو اندونزی را لرزاند نقل و انتقالات لیگ بیست و پنجم / آرش رضاوند دو ساله به سپاهان پیوست قهرمان جام جهانی دیگر به سپاهان برنمی‌گردد تصاویر / صفحه نخست روزنامه‌های صبح دوشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۴ چلسی با غلبه بر پاری‌سن‌ژرمن قهرمان جام‌جهانی باشگاه‌ها شد اهدای مدال فینال جام جهانی باشگاه‌ها به علیرضا فغانی توسط ترامپ + فیلم پایان داستان جذاب لبران و لیکرز/ پادشاه رفتنی شد

ادعای باورنکردنی گوهر خیراندیش

ادعای باورنکردنی گوهر خیراندیش گوهر خیراندیش در جریان ساخت سریال «حماسه آرد» در یکی از روستاهای زنجان دچار آپاندیسیت می‌شود و به گفته خودش تا یک قدمی مرگ پیش می‌رود.
تاریخ انتشار: ۱۷:۴۸ - ۲۵ آذر ۱۴۰۰ - 2021 December 16
کد خبر: ۱۱۳۸۸۱

به گزارش راهبرد معاصر؛ گوهر خیراندیش در گفتگویی تازه از رویداد‌های باورنکردنی در پشت‌صحنه سریال «حماسه آرد» صحبت کرد. او می‌گوید بر اثر آپاندیسیت و بی اعتنایی عوامل تولید تا یک قدمی مرگ هم پیش رفته است.

 

او در این باره گفت: «با عفونت و تب ۴۰ درجه با مشت به دیوار خانه می‌کوبیدم که همسایه بیاید و به بچه‌هایم خبر دهد که مرا از آنجا ببرند. عوامل سریال فکر می‌کردند که برای فرار از شرایط سخت کار در روستا وانمود می‌کنم که مریضم در حالی که من از کار در آنجا لذت می‌بردم.»


بازیگر «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» را به بیمارستان می‌برند و آنجا از تیم درمان رفتار‌های عجیبی سر می‌زند. خیراندیش مدعی شد که در بیمارستان آنقدر حالش بد شده بود که شخصی تصمیم می‌گیرد او را با آمپول هوا بکشد!

 

سرانجام گوهر خیراندیش را به بیمارستان دیگری می‌برند و آنجاست که او مراحل بهبود طی می‌کند. او در این گفتگو از مرحوم جمشید اسماعیل خانی هم صحبت کرد: «در بیمارستان خانمی به دیدن من آمد که پارچه‌ای سبز همراهش بود. او گفت که خواب جمشید اسماعیل‌خانی را دیده و او در خواب گفته که این پارچه را به شکم من ببندد. بعد از ۱۰ روز تب من پایین آمد. یک خانم پرستار هم در بیمارستان خواب جمشید را دیده بود و جالب اینکه همان ایام کمند امیرسلیمانی به من زنگ زد و گفت که مادرش هم خواب جمشید اسماعیل‌خانی را دیده است.»/خبرآنلاین

ارسال نظر
آخرین اخبار