به گزارش راهبرد معاصر ، سالها اکثر استراتژیستهای سیاسی و نظامی آمریکایی از این گزینه سخن گفته بودند که "گزینه جنگ روی میز آمریکا" باید ابزاری همیشگی و آنقدر واقعی و معتبر باشد تا ایران هم محاسبات راهبردیش را مرتبا تنظیم و هم دچار محاسبات غلط در مواجه با آمریکا نشود؛ اما اینک ایران است که با منهدم کردن یکی از پیشرفتهترین تجهیزات نظامی آمریکا و در واقع با پاسخ نظامی، محاسبات آمریکا را تنظیم مجدد کرده و غلط بودن آدرسها درباره خودش را یادآوری کرده است.
به معنای دیگر این فقط ایران است که به صورت جامع و عاقلانه "گزینه جنگ روی میز است" را به نمایش گذاشته است. البته ایران به دنبال جنگ نیست، ولی در عمل نشان داده که راه استفاده از آن را از ابرقدرت دیگری بهتر میفهمد.
اما در حادثه اخیر خلیج فارس چه کسی دستور شلیک و انهدام پهپاد آمریکا را صادر کرد؟ پاسخ به این سوال نه به خاظر اهمیت و یا در برابر اظهارات سبک ترامپ است که گفته است که انهدام پهپاد آمریکا ممکن است اشتباه فردی یک ژنرال! باشد، بلکه به دلیل این است که نحوه مواجه ایران با موارد مشابهه را نیز قابل پیش بینی خواهد کرد.
در اینباره چند گام تحلیلی مهم ذیل را بخوانید:
الف: روایت رسمی و محدودی که تاکنون منتشر شده نشان میدهد که ایران طبق یک فرآیند معمولی تعریف شده، پس از تجاوز یک شی عظیم الجثه آمریکایی به آبهای سرزمینی کشورمان پس از چند اخطار رسمی آنهم بر اساس یک عرف بین المللی اقدام به یک فرمان طبیعی و مرسوم کرده و نهایتا شی پرنده متجاوز را منهدم کرده است.
ب:، اما همین روایت رسمی مقامات نظامی ایران را کمی لایه برداری باید کرد. در این صورت روایت رسمی را اینگونه میتوان تبیین کرد؛ در گام نخست ایران در یک اقدام فنی پیچیده ابتدا پهپاد آمریکایی به ظاهر رادارگریز را ردیابی کرده و در مرحله دوم آن را شناسایی – هویت آمریکایی آن را مشخص کرده است- سپس تهدید و اخطار و در اقدامی قاطعانه نهایتا انهدام آن را عملیاتی کرده و درواقع ظرف چند ثانیه پهپاد فوق پیشرفته "گلوبال هاوک" را تبدیل به چند تیکه آهن پاره کرده است.
ج: طبیعی است که با مشخص شدن هویت آمریکایی پهپاد متجاوز اولین سوالات و ملاحضات این باشد که دستور مهم و حساس شلیک به این پهپاد را با توجه به تبعات امنیتی و سیاسی آن چه کسی صادر کرده است؟ در اینباره چند فرض مهم ذیل را میتوان تصور کرد:
یک: فرض اول این است که مدیران سامانه دفاعی ایران، از قبل توجیهه بوده که در برابر هر نوع تجاوز و بدون ملاحظه هر نوع انتساب به هرکشوری، شی متجاوز را مورد هدف قرار بدهند.
دو: فرض دوم این است که در مرحله تصمیم گیری برای شلیک به پهپاد آمریکایی مقامات نظامی و امنیتی بالاتری از مسئولین مستقر در سامانه دفاعی منطقه خلیج فارس، دستور شلیک را صادر کرده اند.
سه: فرض سوم نیز این است که ایران یک برنامه عملیاتی و روانی در آمریکا را جدی گرفته و آن اینکه یک حمله محدود از طرف آمریکا را با هدف تاثیر بر محاسبات راهبردی مسئولین و مردم در دستور کار است. به همین دلیل آتش به اختیاری برای پاسخ محکم به این برنامه در دستور کار فرمانده هان ارشد نظامی و با صدور مجوز فرمانده عالی بوده است. در این فرض ایران جنگ گسترده و طولانی با خود را منتفی میداند، ولی از حمله محدود به برخی مراکز خود با هدف شوک به افکار عمومی و تردید در مسئولین خود غفلت نکرده و فرمان آتش به فرمانده هان نظامی خود را داده است.
چهار: فرض چهارم نیز این است که پهپادهای آمریکایی اخیرا در لیست قرمز ایران و به خصوص در ماههای اخیر و پس از افزایش کم سابقه تحریمها و خروج آمریکا از برجام قرار گرفته و ایران درصدد انتقام کور و یا تلافی به هر قیمتی از آمریکا بوده است.
پنج: فرض پنجم نیز این است این اقدام نظامی یک اقدام خودسرانه و بدون هماهنگی بوده باشد. همانند آنچه ترامپ معتقد است!
فرض پنجم، اما از اساس منتفی است، زیرا حتی در شرایط معمولی و نه مثل شرایط حساس کنونی اقداماتی به مراتب کوچکتر در حوزه نظامی نیز باید با برنامه دستوری و فرمانده هان ارشد نظامی کنترل و هماهنگ شود.
به نظر میرسد که فرض چهارم نیز به نوعی باطل باشد، زیرا تاکنون سپاه پهپادهای متعددی از آمریکاییها را منهدم و یا حتی به تسخیر خود درآورده است و بسیاری از این پهپادها قبل از برجام در اختیار ایران قرار گرفته یا منهدم شده اند؛ بنابراین این اراده همیشگی در نیروهای نظامی ایران وجود داشته که در مواجه با پهپادهای آمریکایی این اقدام را انجام بدهند.
اما اینکه فرض سوم، دوم و اول چقدر صحیحتر است، تشخیص آن بسیار سخت است. زیرا بخشی از آن به محرمانه بودن فرآینده صدور فرمان آتش و نحوه عملکرد سامانه موشکی ایران بر میگردد. ولی فرض اول و دوم و سوم به راحتی قابل جمع با یکدیگر میباشد. بدین معنا که هم در فرض اول و دوم و همچنین در فرض سوم وجود اراده و مهمتر از آن اجازه رسمی و با هدف برای شلیک به ماشین جنگی آمریکا در ایران آشکار است. همین اراده و اجازه شلیک به ما میگوید که پس از این نیز هر پهپاد آمریکایی در هر نقطه و هر زمان در صورت تجاوز با سرنوشت پهپاد گلوبال هاوک مواجه خواهد شد.
البته وجود این اراده و اجازه و البته ایضا آتش به اختیاری هوشمندانه فرماندهان ارشد یک نکته بزرگ دیگر نیز در درون خود دارد و آن اینکه نیروهای نظامی ایران وقتی در مرحله جاسوسی به ماشین جنگی آمریکا رحم نمیکنند، بنابراین در هرنوع مواجه با تهاجم نظامی نیز باید منتظر سریعترین و سنگینترین ضربات متقابل باشیم. نتیجه کلی آنکه پهپاد بعدی از هر زمانی که به مرزهای ایران وارد بشود، سرنوشت مشابه گلوبال هاوک پیدا خواهد کرد و اجازه شلیک در ایران نیز از قبل صادر شده است.