صعود ۱۵ پله‌ای بیرانوند در جدیدترین رنکینگ جهانی عربستان به دنبال شکار ستاره ایرانی / طارمی از اینتر جدا می‌شود؟ زمان واریز کامل کسورات اردیبهشت بازنشستگان کشوری اعلام شد آمریکا پایگاه‌های نظامی خود را در سوریه به یک پایگاه کاهش خواهد داد بازگشت دوومیدانی‌کاران به ایران در غیاب حاشیه‌سازان بازداشت اعضای باند قاچاق ۲۱ هزار گوشی تلفن همراه در بوشهر آتش‌سوزی انبار لوازم یدکی خودرو در جاده قدیم کرج آینده مبهم گندوز در پرسپولیس/ احتمال جدایی بیشتر است اینفوگرافیک/ حداقل حقوق برای حذف یارانه چقدر است؟ طوفان سهمگین در سیستان و بلوچستان ۱۵۴۴ نفر را راهی بیمارستان کرد «سیدورف» با استقبال رسمی مدیران استقلال وارد تهران شد + عکس «جان‌پیرو گاسپرینی» سرمربی جدید رم شد گروگانگیری خونین در لنگرود / مردی که می‌خواست همسرش را در خانه آتش بزند در تیراندازی متقابل با ماموران کشته شد تصاویر/ روزنامه‌های ورزشی امروز دوشنبه ۱۲ خرداد تصاویر / صفحه اول روزنامه‌های دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۴

در تعقیب رامبد برای کشف رابطه او با زنی دیگر

«فخرالدین» که جوانی باهوش بود هر روز با دادن اطلاعات از همسرم، پولش را می گرفت و من اعتماد زیادی به او پیدا کرده بودم.
تاریخ انتشار: ۰۸:۳۲ - ۰۵ تير ۱۳۹۸ - 2019 June 26
کد خبر: ۱۴۶۵۳

زن 30 ساله ای که ترس از افشای پیامک ها و تماس هایش با جوانی غریبه او را به کلانتری کشانده بود تا چاره ای برای جلوگیری از رسوایی خانوادگی بیابد به کارشناس اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: از رفتارها و پنهان کاری های همسرم بسیار نگران بودم به طوری که مدام افکارم درگیر این ماجرا بود.

 

او افزود:

پیامک های زیادی به گوشی «رامبد» ارسال می شد و شماره های ناشناس زیادی در صفحه تلفن همراهش نقش می بست با وجود این وقتی زنگ تلفنش به صدا درمی آمد او برای مکالمه به بیرون از منزل می رفت و به طور پنهانی با طرف مقابلش سخن می گفت. همسرم وضعیت مالی خوبی داشت و من از نظر امکانات رفاهی در شرایط خوبی به سر می بردم در عین حال «رامبد» خیلی کم در خانه دیده می شد و بیشتر اوقاتش را در بیرون از منزل می گذراند به طوری که حتی فرزندانم نیز به این وضعیت معترض بودند.

 

وقتی درباره رفتارهای پنهانی اش به او گلایه کردم سوئیچ خودرو را به من داد و گفت: با فرزندانت خوش بگذران! خلاصه مهر و عاطفه و محبت در زندگی ما به شدت کم رنگ شده بود و روابط من و «رامبد» هر روز بیشتر به سردی می گرایید. این موضوع تا آن جا پیش رفت که دیگر خیلی از هم دور شدیم و زندگی بی روحی داشتیم در این وضعیت بود که به درد دل با دوستم پرداختم و جریان زندگی ام را برایش بازگو کردم.

 

«فائزه» با شنیدن این حرف ها خیلی راحت گفت: «احتمالا پای زن دیگری در میان است» با چشمانی متعجب پاسخ دادم اصلا چنین چیزی امکان ندارد!

 

دوستم در حالی که می خندید ادامه داد خیلی خوش خیالی! مردی با این همه جایگاه اجتماعی و ثروت چگونه می تواند به جنس مخالفش توجهی نداشته باشد! مگر می شود! مگر داریم!

 

خلاصه با وسوسه هایی که فائزه به جانم انداخته بود و با پیشنهاد او راننده جوان یک خودروی مسافرکش را به تعقیب همسرم فرستادم تا از محل های رفت و آمد او اطلاع یابم.

 

«فخرالدین» که جوانی باهوش بود هر روز با دادن اطلاعات از همسرم، پولش را می گرفت و من اعتماد زیادی به او پیدا کرده بودم. بالاخره با گذشت یک ماه از ماجرای تعقیب پنهانی همسرم، فهمیدم که او با زن دیگری ارتباط دارد به طوری که این موضوع مرا به بیماری افسردگی دچار کرد. این در حالی بود که پیامک های فخرالدین برای حمایت از من موجب آرامش روحی ام می شد.

 

او آرام آرام جملات عاشقانه را جایگزین تعریف و تمجیدهایش کرد و من در اوج تنهایی و کمبود محبت به این پیام ها و تماس های تلفنی وابسته شدم به گونه ای که دیگر عاشقانه به پیام هایش پاسخ می دادم. اگرچه فخرالدین پنج سال از من کوچک تر بود و پشتوانه مالی نداشت اما بسیار عاقلانه رفتار می کرد و خیلی مودبانه و با جملاتی آکنده از مهر و محبت با من تماس می گرفت و درد دل می کرد تا جایی که دلم به حالش سوخت و روزی مقدار زیادی از جواهراتم را که در بانک امانت گذاشته بودم به همراه رسیدهای خرید به او دادم تا با فروش آن ها سرمایه ای برای خودش فراهم کند اما بعد از گذشت چند ماه از این ماجرا دیگر هیچ خبری از فخرالدین ندارم و او حتی نشانی و شماره تلفن هایش را نیز تغییر داده است .با وجود این به خاطر ترس از آبروریزی و افشای پیامک ها و تماس هایم با فخرالدین نمی توانم از او شکایت کنم .

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده