به گزارش «راهبرد معاصر»؛ برای بررسی ابعاد سردی روابط کنونی میان عربستان و آمریکا باید به ماهیت روابطی بازگردیم که ریشه های تنش آن در دولت سابق ایالات متحده در زمان ریاست جمهوری دونالد ترامپ وجود دارد. تنش و سردی روابط نوعی راهبرد بازدارنده میان دو کشور تلقی می شود که نمی توان عامل اصلی آن را دولت کنونی آمریکا دانست، زیرا هر دو حزب جمهوری خواه و دموکرات در نگرش خود نسبت به پادشاهی عربستان و رابطه با آن تفاوتی با یکدیگر ندارند و همچون دیگر کشورها هژمونیک و تحقیرآمیز است و در آن با وجود ظاهرسازی، تنها منافع خود را در نظر می گیرند و توجهی به منافع مشترک ندارند.
شاید دولت قبلی آمریکا نقض جدی حقوق بشر را در پادشاهی عربستان نادیده گرفته، پرونده جمال خاشقجی فعال مخالف سعودی را مانند سایر پرونده های حساس دفن کرده باشد و از جنگ ائتلاف عربی به سرکردگی عربستان علیه یمن حمایت کند، ولی ترامپ در ازای آن از پادشاهی عربستان 460 میلیارد دلار حق السکوت دریافت و حمایت آمریکا از تاج و تخت ولیعهد سعودی را با وجود دربرداشتن تبعات زیاد نزد افکار عمومی بینالمللی، منطقهای و داخلی تضمین کرد.
رابطه آمریکا با عربستان هیچ گاه متعادل نبوده و همیشه یک جانبه بوده است، یعنی سعودی ها همواره در خدمت منافع لابی های پول و اسلحه آمریکا بودند
برخلاف رفتار حمایت گونه و البته موهن دولت جمهوری خواه نسبت به پادشاهی عربستان، حزب دموکرات در رقابت های سیاسی با حزب جمهوری خواه از سیاست ترامپ نسبت به عربستان انتقاد کرد و خواستار قطع کمک های تسلیحاتی و لزوم پیگرد و محاکمه محمد بن سلمان به دلیل دست داشتن در پرونده خاشقجی و مسئولیت وی در زمینه نقض شدید حقوق بشر در این کشور و جنگ علیه یمن شد. خواسته هایی که تنها مطرح شد، ولی هیچ گاه اجرایی نشد تا اینکه دموکرات ها قدرت را به دست گرفتند. آنها با وجود سردی ظاهری در روابط دوجانبه، مطابق با دیدگاه کلی آمریکا و منافع راهبردی این کشور حمایت خود را از عربستان چراغ خاموش ادامه دادند.
رابطه آمریکا با عربستان هیچ گاه متعادل نبوده و همیشه یک جانبه بوده است، یعنی سعودی ها همواره در خدمت منافع لابی های پول و اسلحه آمریکا بودند و سران سعودی از آنها غافل نشده اند، زیرا مجبور به دادن باج و تسلیم شدن در برابر دیکته های آمریکا در منطقه و جهان هستند تا در مقابل تاج و تخت خود را حفظ کنند.
تحولی که این روزها رخ داده، این است که سعودی ها جواب منفی به خواسته های اروپا و آمریکا در راستای تحریم روسیه دادند و از افزایش تولید نفت و حامل های انرژی برای جبران نفت و گاز تحریم شده روسیه خودداری کردند. این در حالی است که جو بایدن و امانوئل مکرون، رؤسای جمهور آمریکا و فرانسه و پیش از آن بوریس جانسون، نخست وزیر سابق انگلیس به کشورهای حوزه خلیج فارس سفر کرده و حتی به انجام توافقنامه های دوجانبه متعهد شده بودند، ولی ریاض راه تعامل با شرکای روسی و چینی را دنبال کرد و درخواست آنها را برای استفاده از ارزهای ملی به عنوان جایگزین دلار در معاملات تجاری پذیرفت.
همچنین عربستان از تصمیم اخیر کشورهای عضو «اوپک پلاس» برای کاهش تولید نفت 2 میلیون بشکه در روز با هدف حفظ ثبات بازار انرژی و منافع تولیدکنندگان حمایت کرد. آمریکا از این اقدام سعودی ها عصبانی شد و آن را سوگیری نسبت به واشنگتن در تقابل با روسیه و چین خواند و حتی از دولت عربستان خواستار پاسخگویی شد و نمایندگان آمریکا نیز موضوع تجدیدنظر در حمایت های دفاعی این کشور از عربستان و فعال کردن پرونده نقض حقوق بشر و جنایات جنگی سعودی ها در یمن را مطرح کردند.
پس از متهم کردن عربستان به سیاسی کردن پرونده انرژی، عادل الجبیر وزیر دولت در امور خارجه عربستان آن را تکذیب کرد و تصمیم ریاض را صرفاً حفظ ثبات بازار انرژی و اقتصاد جهانی خواند. این موضوع از سوی دولت آمریکا که به مردم کشورش و کشورهای اروپایی قول کاهش قیمت و حل بحران انرژی ناشی از تحریم روسیه و انحصار شرکتهای اروپایی و آمریکایی بر بازارهای جهانی نفت و انرژی را داده بود، اقدامی خصمانه تلقی شد.
تصمیم اخیر عربستان را نمی توان از سایر تصمیمات این کشور و امارات نسبت به تحولات جهانی در حال وقوع جدا دانست که به نظر من تغییری راهبردی و نه تاکتیکی است که با محاسبات سیاسی در داخل کشور انجام می شود.
پس از متهم کردن عربستان به سیاسی کردن پرونده انرژی، عادل الجبیر وزیر دولت در امور خارجه عربستان آن را تکذیب کرد و تصمیم ریاض را صرفاً حفظ ثبات بازار انرژی و اقتصاد جهانی خواند
سعودی ها پس از اینکه به بیهوده بودن راهحل نظامی نسبت به یمن متقاعد شدند و باور کردند دولت حاکم بر آمریکا تلاش دارد با ایران به توافق دست یابد؛ موضوعی که برخلاف منافع رژیم صهیونیستی و خواست سایر کشورهای عرب منطقه است، دیگر نمی توانند روی محاصره و ادامه تحریم ایران از سوی آمریکا شرط بندی کنند.
در حال حاضر می توان گفت، کشورهای حوزه خلیج فارس متوجه اهمیت روابط و شراکت اقتصادی با روسیه، چین و هند دارند و برقراری روابط راهبردی با ایران که ارتباط نزدیکی با یمنی ها دارد، شده اند. ارتباط با ایران می تواند فرصتی برای گفت و گوی راهبردی در منطقه ایجاد کند، به گونه ای که منافع مشترک و ملی هر کشور حفظ شود و به حل و فصل نهایی درگیری های منطقه ازجمله جنگ بیهوده در یمن که بانی آن آمریکاست، بینجامد.