به استقلال رفتنم اشتباه بزرگی بود-راهبرد معاصر
جنایت هولناک در پارک قیطریه/پیاده‌روی بامدادی رنگ خون گرفت قرعه کشی یک چهارم نهایی لیگ ملت‌ها/ پیش به سوی مصاف‌های جذاب کاروان پرسپولیس راهی قطر شد میزبانی تیم ملی فوتبال ایران از امارات در کشور عمان واژگونی اتوبوس در جاده زاهدان به زابل / ۲۸ نفر مصدوم شدند فرمانداری: مرز مهران بازگشایی می‌شود نماینده ایران در سازمان ملل: شورای امنیت به مصونیت اسرائیل پایان دهد پزشکیان: اینکه توانستیم یک بلوچ سنی را استاندار کنیم با نظر مقام معظم رهبری بود وزیر علوم: ۱۵۰ دانشجوی تعلیقی را بی سر و صدا برگرداندیم قطعنامه ضدایرانی امشب به رأی گذاشته می‌شود؛ ۶درخواست ۳کشور اروپایی از ایران هواشناسی: وزش باد شدید، کیفیت هوای تهران را بهبود می‌بخشد تعرفه گاز برای پرمصرف‌ها افزایش یافت واکنش‌ها به حکم دادگاه لاهه برای بازداشت نتانیاهو سخنگوی سازمان هدفمندی: منایع یارانه هنوز تامین نشد انجام ۱۵۰۰ عمل جراحی برای مجروحان حادثه انفجار پیجرهای لبنان در ایران

به استقلال رفتنم اشتباه بزرگی بود

محمدحسین کنعانی‌زادگان می‌گوید از اینکه در جمع لشکر شگفت‌انگیز سرخ نبوده، حسرت خورده و از هواداران خواسته که گذشته اش را دور بریزند.
تاریخ انتشار: ۲۳:۱۷ - ۱۶ تير ۱۳۹۸ - 2019 July 07
کد خبر: ۱۵۶۴۵

به گزارش راهبرد معاصر ، محمدحسین کنعانی‌زادگان، مدافع جدید سرخ‌پوشان به شدت استقلالی شدنش را نکوهش کرد و حالا از پرسپولیسی شدنش بسیار خوشحال است. او در صفحه اینستاگرامش نوشت: ولینعمتان سرخ؛ سلام


سقراط حکیم می‌گوید: سعادتمند کسی است که از هر اشتباه و خطایی که از او سر می‌زند، تجربه‌ای جدید به دست آورد. من نیز یک بار اشتباه کردم و تجربه‌ای به دست آوردم به قیمت زندگی‌ام. چه تاوان سختی که آن روز شما را از دست دادم و تیمی که به من زندگی بخشید. هرچند جوان بودم و خام، خام حرف‌های چرب‌زبانان شدم. از یک سو نجوا‌های تلخ به گوشم می‌خورد که مدیران سرخ تو را نمی‌خواهند و از یک سو پیشنهادات سه برابری بود و در باغ سبز.

 

این شد که شد آنچه نباید میشد و بین من و عشقم فاصله افتاد. باقی‌اش مهم نیست که همه حسرت بود و افسوس. لشکر شگفت‌انگیز سرخ را می‌دیدم و حسرت می‌خوردم که چرا من نباید جزئی از این ساز و برگ باشم. با خدای خودم عهد کردم که اگر این بار همای سعادت روی شانه‌ام نشست نگذارم که پرواز کند. فصل تمام شد و شنیدم پرسپولیس کبیر روی من نظر دارد، انگار که پر درآوردم، دیگر گوشم پیشنهادات دیگر را نمی‌شنید. فقط بی‌تاب و بی‌قرارِ لحظه دیدار بودم؛ «لحظه دیدار نزدیک است، باز می‌لرزد دلم دستم. باز گویی در جهان دیگری هستم..» حال من اینجایم. در وادی عشق. این بار "کنعان" به دیدار یوسف آمده است. آمده‌ام که خاکش را سرمه چشمانم کنم. آمده‌ام که بمانم و عاشقی کنم. آمده‌ام که به قیمت جانم از حریم سرخ حراست کنم. آمده‌ام که سرم برود و توپ نرود. مژده می‌دهم که از امروز حسینی خواهید دید که هرگز ندیده‌اید. آنقدر انگیزه دارم که گذشتن از دفاع پرسپولیس برای هر مهاجمی رویایی باشد دست نیافتنی.


اما پیش از هر چیز دستم به سوی شما دراز است. گذشته‌ها را دور بریزید و این برادر کوچکتان را بپذیرید. «من رشته محبت تو پاره می‌کنم، شاید گره خورد به تو نزدیک‌تر شوم.» آمده‌ام مثل چهار سال پرعظمت برانکو، با هم ماجراجویی کنیم و جام بگیریم. این محقق نمی‌شود مگر با همدلی و هم‌زبانی. من که راز دل و ورد زبانم را گفتم، تا در نزد شما مهربانان، چه جلوه کند و چه در نظر افتد. باقی بقایتان.

ارسال نظر