پای درس آقا| سیزده آبان نماد رسوایی استکبار و آمریکایی است-راهبرد معاصر
ابلاغ قانون افزایش سهمیه دولت در صندوق بین‌المللی پول توسط قالیباف دعوت از شهید رئیسی به مراسم معارفه استاندار جدید دولت پزشکیان | جای خالی رئیس جمهور شهید در ردیف اول + عکس حقوق تا ۲۴ میلیون تومان از مالیات معاف شد عارف: یک روز تأخیر در نجات دریاچه ارومیه ظلم آشکار است پزشکیان: باید با مردم درخصوص اصلاحات اقتصادی ضروری صحبت کنیم انتصاب جدید در نهاد ریاست جمهوری | علیرضا شریفی کیست؟ پزشکیان: از هرکس که مشکلی از مردم و نظام را حل کند استقبال می‌کنیم رزمایش مشترک زمینی ایران و جمهوری آذربایجان آغاز شد کارگروه ویژه برای بررسی اصلاح قانون انتصاب در مشاغل حساس تشکیل می‌شود صبح دوشنبه؛ پخش زنده سخنرانی رهبر انقلاب در دیدار بسیجیان لاریجانی: ایران در حال آماده‌سازی پاسخ به اسرائیل است مصوبه کمیسیون تلفیق برای تسهیلات ازدواج و فرزندآوری در سال آینده تصویب کلیات طرح نحوه برگزاری تجمعات در کمیسیون شورا‌ها استاندار مازندران تعیین شد نماینده مجلس: طرح انتقال پایتخت درحال حاضر یک موضوع گنگ و رویاپردازانه است

پای درس آقا| سیزده آبان نماد رسوایی استکبار و آمریکایی است

رهبری می‌فرمایند: سیزده آبان نماد استکبار آمریکائی است؛ نماد روح تعدی و تجاوز استکبار نسبت به ملت‌ها، از جمله نسبت به ملت ایران است.
تاریخ انتشار: ۱۴:۴۰ - ۱۳ آبان ۱۴۰۱ - 2022 November 04
کد خبر: ۱۵۷۵۲۵

به گزارش راهبرد معاصر، ۱۳ آبان یکی از نمادهای مبارزه و مقاومت برای جمهوری اسلامی و انقلاب آن به حساب می‌آید. روزی که در طول تاریخ سه واقعه مهم را در خود جای داده‌ایست که در ادامه برای تفهیم بهتر و بیش‌تر آن سخنان حکیمِ انقلاب، حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای را دراین باره می‌خوانیم.

ماجرای ۱۳آبان چیست؟

سه حادثه است [که در طول سال‌های گوناگون - پیش از انقلاب و پس از پیروزی انقلاب – در سیزده آبان اتّفاق افتاده است] : حادثه‌ تبعید امام در سال ۴۳، حادثه‌ کشتار بی‌رحمانه‌ دانش‌آموزان در تهران در سال ۵۷، و حادثه‌ حرکت شجاعانه‌ی دانشجویان در تسخیر لانه‌ جاسوسی در سال ۵۸. هر سه حادثه به نحوی مربوط می‌شود به دولت ایالات متّحده‌ی آمریکا. در سال ۴۳ امام (رضوان الله تعالی علیه) به خاطر اعتراض علیه کاپیتولاسیون - که به معنای حفظ امنیّت مأموران آمریکایی در ایران و مصونیّت قضایی آنها بود - تبعید شدند؛ پس قضیّه مربوط شد به آمریکا. در سال ۵۷ رژیم وابسته‌ به آمریکا در خیابان‌های تهران دانش‌آموزان را به قتل رساند و آسفالت خیابان‌های تهران به خون نوجوانان ما رنگین شد، برای دفاع از رژیم وابسته‌ی به آمریکا؛ این هم مربوط شد به آمریکا. در سال ۵۸ ضربتِ متقابل بود؛ یعنی جوانان شجاع و مؤمن دانشجوی ما به سفارت آمریکا حمله کردند و حقیقت و هویّت این سفارت را که عبارت بود از لانه‌ جاسوسی کشف کردند و در مقابل چشم مردم دنیا گذاشتند.(۱۳۹۲/۰۸/۱۲)

۱۳ آبان یک نماد است

مناسبت‌های تاریخی غالباً حکم یک نماد و یک سمبل را دارند. روز سیزده آبان به خودی خود با روزهای قبل و روزهای بعد تفاوتی ندارد؛ اما یک نماد است. نماد یعنی چه؟ یعنی یک رمزی که پشت سر خود، در دل خود، معانی فراوانی نهفته دارد. انسان یک کلمه بر زبان می‌آورد، معانی و حقایق بسیاری در دل این کلمه هست؛ سیزده آبان از این قبیل است. این روز یک نماد است و عقبه‌ وسیعی دارد از مطالب مهم، مسائل مهم؛ مسائلی که به هیچ وجه تاریخی نیستند، بلکه مسائل امروز ما هم به حساب می‌آیند. یک نگاهی بکنیم به مناسبت‌های این روز.

اولین مناسبت این روز این است که در سال ۱۳۴۳ در مثل یک چنین روزی، امام بزرگوار ما را تبعید کردند. چرا تبعید کردند؟ چون امام چند روز قبل از آن، در یک سخنرانی پرشور که در قم ایراد شد و بعد بلافاصله به وسیله‌ نوار و نوشته در سراسر کشور پخش شد، یک حق ملی را مطالبه کردند. آن حق ملی، شکستن قانون ظالمانه‌ کاپیتولاسیون بود. خوب است نسل جوان ما این‌ها را بروشنی بداند؛ بداند که ما از چه گذرگاه‌هائی عبور کرده‌ایم که حالا به اینجا رسیده‌ایم.

آمریکائی‌ها چند ده هزار مأمور در ایران داشتند - حالا رقم دقیقش مهم نیست؛ پنجاه هزار، شصت هزار، بیشتر - اینها مأمورین سیاسی بودند، امنیتی بودند، نظامی بودند؛ در داخل مجموعه‌ی مدیریت ایران - چه در ارتش، چه در سازمانهای اطلاعاتی، چه در بخش‌های برنامه‌ریزی، چه در بخش‌های گوناگون دیگر - نشسته بودند، پول و مزد خودشان را به اضعاف مضاعف از دولت ایران می‌گرفتند، اما برای آمریکا کار می‌کردند. این کار بدی بود که در کشور ما اتفاق افتاده بود. رژیم طاغوت پهلوی به خاطر وابستگی‌اش به آمریکا، به خاطر مزدوری‌اش برای آمریکا، بتدریج در طول چند سال این‌ها را داخل کشور آورده بود. تا اینجای کار، بد بود؛ اما آنچه که اتفاق افتاد، یک چیز بدِ مضاعف بود، بدِ به توان چند بود. آن کار بدِ مضاعف این بود که آمدند در مجلس شورای ملی و مجلس سنای آن روز تصویب کردند که مأمورین آمریکائی از دادگاه‌های ایران و امکانات قضائی و امنیتی ایران معافند.

یعنی اگر فرض کنید یکی از این مأمورین جرم بزرگی در ایران مرتکب شود، دادگاه‌های ما حق ندارند او را به دادگاه بطلبند و محاکمه کنند و محکوم کنند؛ این اسمش کاپیتولاسیون است. این نهایت ضعف و وابستگی یک ملت است که بیگانگان بیایند در این کشور، هر کاری دلشان میخواهد، بکنند؛ دادگاه‌های کشور و پلیس کشور اجازه نداشته باشند اندک‌تعرضی به اینها بکنند. آمریکائی‌ها این را از رژیم طاغوت خواستند، رژیم طاغوت هم دودستی تقدیمشان کرد: قانون کاپیتولاسیون.

می‌خواستند کسی نفهمد، اما امام خمینی این رسوایی را فریاد کشید

البته بی‌سر و صدا این کارها را می‌کردند، نمی‌گذاشتند در مطبوعات انعکاس پیدا کند؛ ولی امام اطلاع پیدا کردند. امام در سخنرانی قبل از سیزده آبان در جمع طلاب و مردم قم فریاد کشیدند که این چه قانونی است. تعبیر امام این بود که اگر یک مأمور دون‌پایه‌ آمریکائی در کشور، یک مرجع تقلید را مورد اهانت قرار بدهد، با ماشین زیر بگیرد و هر جنایتی انجام بدهد، قوانین ایران نسبت به این مأمور کاملاً خنثی هستند؛ هیچ کسی حق تعرض به او را ندارد؛ خود آمریکائی‌ها می‌دانند با او چه کار کنند؛ که خوب، معلوم است چه کار می‌کردند. امام در مقابل این قانون ظالمانه فریاد کشید. امام آن وقت تازه هم از زندان آزاد شده بودند. حبس چند ماهه‌ امام چند ماهی بود که تمام شده بود. امام ایستاد و فریاد خفته‌ی ملت ایران را به گوش همگان رساند. البته خیلی از آحاد مردم اطلاع هم نداشتند که ملت ایران اینجور دارد تحقیر می‌شود، اما امام اطلاع داشت. دیده‌بان حقیقی منافع و مصالح یک کشور اینجور است؛ وقتی اطلاع پیدا میکند که چه بلائی دارند سر ملت می‌آورند، چطور دارند ملت را تحقیر میکنند، چطور دارند شرف یک ملت را پامال می‌کنند، ساکت نم‌یماند؛ فریاد می‌زند.آن روز، فریاد هم خطرناک بود؛ لذا بلافاصله امام را دستگیر کردند و به تهران آوردند. امام را در ایران هم نگه نداشتند؛ ایشان را به ترکیه تبعید کردند. این، حادثه‌ی اول.

دو حقیقت بزرگ

پس سیزده آبان، اینجا شد نماد دو حقیقت بزرگ، دو حقیقت بسیار حساس و خطیر: یکی طمع‌ورزی آمریکائی‌ها؛ که اگر یک ملت از حق خود، از شرف خود دفاع نکند، استبداد و استکبار تا اینجا پیش می‌آیند که یک قانون ظالمانه‌ای مثل کاپیتولاسیون را بر این ملت تحمیل می‌کنند. هدف سلطه‌های استکباری این است. اینجور نیست که روابط دولتی مثل دولت آمریکا با یک کشوری که به قدر او زور و قدرت ندارد، مثل دو تا کشور عادی باشد؛ نه، از نظر خود آمریکائی‌ها، رابطه‌ی بین آمریکا و کشورهای به قول خوشان جهان سوم، رابطه‌ ارباب و رعیت است؛ آ‌‌ن‌ها اربابند، این‌ها رعیتند. آن‌ها هر اختیاری در این کشور دارند؛ نفتش را ببرند، گازش را ببرند، منافعش را ببرند، پولش را بگیرند، منافع آمریکا را در اینجا تأمین کنند، ملت را هم اینجور تحقیر کنند.

یک استوار آمریکائی توی گوش یک امیر ارشد ارتش ایران می‌زد، کسی هم جوابگویش نبود

یک استوار آمریکائی توی گوش یک امیر ارشد ارتش ایران می‌زد، کسی هم جوابگویش نبود! توی همین پادگان‌های گوناگون کشور، وقتی یک نظامی دون‌پایه‌ آمریکائی با یک افسر ارشد ایرانی روبه‌رو می‌شد، مثل یک ارباب حرف می‌زد! ارتشی‌ها ناراحت بودند، جرأت نمی‌کردند؛ اما کاری نمی‌توانستند بکنند. این مطلب اول است، که سیزده آبان نماد استکبار آمریکائی است؛ نماد روح تعدی و تجاوز استکبار نسبت به ملت‌ها، از جمله نسبت به ملت ایران است.۱۳۸۹/۰۸/۱۲

یکی از بهترین کارهای انقلاب تسخیر لانه جاسوسی بود

یکی از بهترین کارها[در انقلاب اسلامی]، همان کار[تسخیر لانه جاسوسی] بود. چرا؟ به خاطر این‌که عمدتاً بعد از جنگ بین‌الملل دوم، انقلاب‌های متعدّدی در سرتاسر عالم به وقوع پیوست. در آفریقا، در آسیا، در اروپا، خیلی کشورها حکومت‌های خودشان را از دست دادند. این کشورها دو دسته بودند: بعضی، کشورهایی بودند که خودشان را دربست به بلوک شرق؛ یعنی به روس‌ها و یا بعدها به چینی‌ها تسلیم کردند و وابسته‌ آن‌ها شدند. یک‌عدّه که این‌طور شدند؛ زیر چتر کمونیست‌ها و بلوک شرق رفتند و جزو یک خانواده شدند. آن هم عضو درجه‌ دوی آن خانواده، نه عضو درجه‌ی یک. یک دسته این‌ها بودند، که انقلاب‌هایشان و زحمات مردمانشان واقعاً هدر رفت. آن همه فداکاری‌های مردم، در حقیقت ضایع و باطل شد. دسته‌ دیگر کشورهایی بودند که اگر ارتباطی هم با بلوک شرق داشتند، این ارتباط، آن چنان مستحکم نبود. بعد، عمدتاً امریکایی‌ها، شروع به نفوذ در داخل این‌ها کردند. اراده‌ مردم، اراده‌ی رهبران و عزم عمومی ملتها را، طوری تغییر دادند که بتدریج، انقلابی که انجام شده بود، صددرصد به حال اوّل برگشت و بلکه به شکل بدتر درآمد. نمونه‌های این را در کشورهایی از آفریقا و جاهای دیگر داریم؛ که بنده بنا ندارم از آن کشورها اسم بیاورم.

اگر به تاریخ سی، چهل سال اخیر نگاه کنید، این کشورها را می‌بینید که به رژیم امریکایی وابسته شدند. از چه راهی؟ یا از راه مرعوب کردن، یا تطمیع کردن، یا محتاج کردن و یا فشار وارد آوردن. انواع فشارها را روی این کشورها و ملت‌های مستقل وارد می‌کردند. آنها هم رابطه را به کلّی قطع نکرده بودند. سفیر هم بود، مسؤولین امریکایی هم بودند. وسوسه می‌کردند، می‌رفتند، می‌آمدند و حتّی دل رهبران انقلاب‌ها و رهبران ملت‌ها را خالی می‌کردند. آنها را می‌ترساندند، مرعوبشان می‌کردند، و کسی که مرعوب شد، با اندک تشری می‌شود او را از میدان خارج کرد.
این سرنوشتِ اگر نگوییم همه اغلبِ انقلاب‌هاست. آنچه که ما از نزدیک دیدیم، آنچه در خبرهای همزمان در دنیا خواندیم یا چه قبل از انقلاب، چه دنباله‌هایش هم، بعضی در بعد از انقلاب دیدیم، همین بود. عامل این برگشتن چه بود؟ این بود که آن پیوند تحمیلی میان قدرت فائقه‌ حکومت متجاوز و مستبد امریکا با این کشورها، منقطع نشده بود. چون رابطه‌ای برقرار بود، آن رابطه، خود موجب می‌شد که طرفِ قویتر، از آن رابطه استفاده کند و مدام روی طرف ضعیفتر در مجالس مذاکره، پشت میزها، در معاملات گوناگون فشار بیاورد تا بالاخره وادارش کند که میدان را به نفع او خالی کند. قضیه‌ لانه‌ جاسوسی، این آخرین رشته‌ ارتباط ممکن را بین انقلاب و امریکا برید و قطع کرد. این، خدمت بزرگ و ذی‌قیمت را به انقلاب ما کرد .(۱۳۷۲/۰۸/۱۲)/ فارس

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده
آخرین اخبار