مقایسه مذاکرات قطعنامه 598 و مذاکرات برجام-راهبرد معاصر
رفع مشکل دو تابعیتی مدیران ارشد کشور تکذیب شد موافقت کمیسیون تلفیق با اختصاص ۱۱ میلیارد یورو ارز ترجیحی به کالا‌های اساسی فراخوان جمع آوری نظرات کارشناسی تشکل‌ها و نخبگان شاهد و ایثارگر در خصوص قانون جامع ایثارگران رئیس جمهور به سیستان و بلوچستان سفر می‌کند موافقت کمیسیون تلفیق با کاهش تعرفه واردات خودرو به ۶۰درصد وزیر دفاع به ونزوئلا سفر کرد تاج‌گردون: مجلس⁩ تعرفه واردات خودرو⁩ را پایین خواهد‏ آورد عضو هیأت رییسه مجلس خبرگان: فوریت امروز کشور حل مشکلات اقتصادی است پزشکیان اعضای جدید شورای عالی حفاظت محیط زیست را منصوب کرد شهادت یک پاسدار در حمله تروریستی سراوان + اطلاعیه سپاه نینوا پزشکیان: درباره رفع فیلترینگ به نگاه مشترک رسیده‌ایم رونمایی از پهپاد جدید سپاه امام رضا (ع) تصویب ۵ پیشنهاد برای اصلاح مصوبه تأثیر قطعی معدل در کنکور دیدار سفیر جانباز ایران در لبنان با رهبر انقلاب + عکس پزشکیان در جلسه هیئت دولت: اجازه نمی‌دهیم در حریم جنگل‌ها کارخانه‌سازی شود

مقایسه مذاکرات قطعنامه 598 و مذاکرات برجام

معاون بررسی و تحلیل سازمان بسیج اساتید کشور در یادداشتی مذاکرات منتهی به صدور قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل متحد و مذاکرات برجام را با هم مقایسه کرد.
تاریخ انتشار: ۱۸:۰۹ - ۲۹ تير ۱۳۹۸ - 2019 July 20
کد خبر: ۱۶۹۱۱

به گزارش راهبرد معاصر ، محمد شفیعی فر معاون بررسی و تحلیل سازمان بسیج اساتید کشور در یادداشتی با عنوان «مذاکرات قطعنامه 598 و مذاکرات برجام » ضمن مقایسه مذاکرات منتهی به صدور قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل متحد و مذاکرات برجام، نوشت: در ایام سالگرد پذیرش قطعنامه 598 و تصویب برجام، مقایسه کوتاهی میان آن دو نتایج جالب توجهی دارد که بطور خلاصه به برخی از آنها اشاره می‌شود:

 

1- شروع فرآیند:

تصمیم به پذیرش قطنامه 598 در دولت رادیکال (اصولگرا)ی موسوی بود و مذاکرات آن در طول بیش از یک سال (تیرماه 67 تا نیمه 1368)، نتیجه‌ای نداد و با دولت هاشمی رفسنجانی و حاکمیت میانه روها، کم‌کم مذاکرات به سمت نتیجه¬بخشی سوق یافت.

پذیرش مذاکره با 1+5 هم در دولت اصولگرای احمدی‌نژاد بود و مذاکرات بی‌نتیجۀ جلیلی تا 1392، ادامه یافت. با آمدن دولت روحانی و حاکمیت اعتدال¬گرایان، مذاکرات جدی¬تر شد و در عرض دو سال به برجام رسید.

 

2- جابجایی جناحها:

میانه‌روهای دورۀ هاشمی به پشتوانۀ راست ها (که در دهۀ 60 معروف بود اعتقاد به مبارزۀ جدی با امریکا و غرب ندارند) به قدرت رسیده و وارد مذاکره شدند و نتایج حاصله، مطمئن تر و واقعی تر بود؛ زیرا مدیران و تیم مذاکره با رهبری هماهنگ تر و تابع تر بودند.

 

اعتدال گرایان دورۀ روحانی هم به پشتوانۀ اصلاح‌طلبان (حامی مذاکره با امریکا و غرب و طرفدار ادغام در نظام جهانی) به قدرت رسیده و وارد مذاکره شدند و به خاطر وادادگی و «از هول حلیم تو دیگ افتادن»، نتایج غیرقابل اطمینان و واهی به بارآورد؛ زیرا مدیران و تیم مذاکره کننده، چندن تابع رهبری نبوده، زیرآبی می رفتند و از اعتماد کلی رهبری سوء استفاده کردند.

 

3- دولت بناپارتی (میانه روها و اعتدال گرایان):

در جمهوری اسلامی ایران، نه اصولگرایان و نه اصلاح طلبان، موفق به مذاکره با امریکا و غرب و به سرانجام رسیدنِ آن نشده و نمی شوند؛ زیرا اصولگرایان ( و نیز چپ های دهۀ 1360) اعتقاد و اعتمادی به امریکا و غرب نداشته و ندارند و اصلاح طلبان (و نیز راست های دهۀ 1360) مشروعیت مذاکره نداشته و ندارند و هیچ گاه فرصت مستقلی برای مذاکره نیافته اند. به همین دلیل، دو مورد مذاکره با آمریکا و غرب در جمهوری اسلامی توسط نیروهای میانه با حداقل پایگاه اجتماعی (به خاطر تعارض آنتاگونیستی دو طیف اصلاح طلب و اصول گرا) صورت گرفته است.

 

4- تفاوت دو جناح در دو مقطع:

راست های دورۀ 75-1360 علیرغم پیشرو نبودن در مبارزه با آمریکا و غرب، قایل به باج دادن به امریکا و اعتماد به امریکا و ادغام در نظام جهانی نبوده و نیستند، اما اصلاح طلبان دورۀ 94-1376 طرفدار جدّی ادغام در نظام جهانی و شیفتۀ امریکا و غرب و دارای خوش بینی مفرط به آنها و در حسرت رسیدن به امریکا و غرب بوده و هستند.


چپ های دورۀ 75-1360 در کنار عدم اعتقاد و اعتماد به آمریکا و مذاکره با آمریکا و غرب و داشتن سیاست تهاجمی و تقابلی، قائل به مبارزه و درگیری با آمریکا و غرب بودند و فرصت و امکان هیچ نوع تعاملی را نمی دادند.

اما اصولگرایان دورۀ 94 - 1378 ضمن عدم اعتقاد و اعتماد به مذاکره با آمریکا و غرب، درگیری و مبارزۀ رودررو با آنها را هم دنبال نمی کنند و البته سیاست تهاجمی و تقابلی با آمریکا را بدون درگیری با آنها و برای کسب امتیاز سیاسی پیگیری می کنند.

 

5- تفاوت روند و نتایج دو مقطع:

در قطعنامه 598، تعامل با صدام و عراق با واسطۀ دبیرکل سازمان ملل و تحت حمایت و نظارت شورای امنیت بود و آمریکا درگیری مستقیم و منافع در مذاکرات نداشت. به همین دلیل، طرف ایرانی، آن قدر مقاومت کرد که با اشتباه طرف عراقی (حمله به کویت)، نتیجه دلخواه (پذیرش عهدنامه 1975 الجزایر توسط صدام) را کسب کرد.

 

گرچه با عدم ارادۀ شورای امنیت برای تحقق کامل مفاد قطعنامه، منجر به صلح دائمی بین ایران و عراق نشد.
اما مذاکرات برجام با واسطۀ نمایندۀ اتحادیۀ اروپا و با دخالت و درگیری مستقیم امریکا و همۀ 1+5 بود و طرف ایرانی از همان ابتدا مشت خود را باز کرده بود و با پذیرش دریافت ماهانۀ مبالغی پول از آمریکا و تعطیلی تمامی فعالیت های هسته ای (بدون توافق و قرارداد)، متناسب با شرایطِ سیاسیِ داخلی پیش می رفت و عجلۀ اساسی برای کسب نتیجه و استفاده از آن در انتخاباتِ پیشِ رو را داشت و اصلاً مقاومت نکرد و غالب تحمیل های طرف مقابل را پذیرفت.

منبع : فارس

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده
آخرین اخبار