به گزارش «راهبرد معاصر»؛ با آغاز ناآرامیها در کشور، ادبیات دولت جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا نسبت به ادامه مذاکرات رفع تحریمها و بازگشت به برجام تغییر معناداری پیدا کرد. واشنگتن با همراهی بروکسل اولویت غرب را نه حلوفصل مناقشه هسته ای با ایران، بلکه در سیاستی مداخله جویانه حمایت از آشوبگران حاضر در خیابان اعلام کرد. مقام های غربی در قالب کنفرانسهای خبری، بیانیههای مطبوعاتی و مصاحبههای تلویزیونی سعی در مقصر جلوه دادن تهران در بن بست مذاکرات هستهای داشتند.
مقام های آلمانی، فرانسوی، سوئدی و ... در ملاقات با برخی اعضای اپوزیسیون و سلبریتی ها سعی کردند تحولات داخل ایران را «انقلابی زنانه» به تصویر بکشند که دیر یا زود به نتیجه دست خواهد یافت. حال با پایان یافتن ناآرامیهای داخل کشور، رابرت مالی نماینده ویژه آمریکا در امور ایران از علاقه نداشتن واشنگتن برای تغییر نظام سیاسی در تهران سخن میگوید.
با مشخص شدن اشتباه محاسبانی غرب در تحلیل فضای سیاسی داخل ایران، به نظر میآید بار دیگر گزینه «بازگشت به میز مذاکره» در دستور کار آنها قرار گرفته باشد. حال باید بررسی کرد چگونه پروژه «فروپاشی» نظام سیاسی ایران با شکست مواجه شد؟
رئیس سابق گروه بینالمللی بحران و از معماران برجام در مصاحبه با بیبیسی با عقب نشینی از اظهارات پیشین دولتمردان آمریکایی در زمینه توقف مذاکرات رفع تحریم ها یا «مرگ برجام» از اولویت گزینه «دیپلماسی» در ارتباط با پرونده ایران سخن گفت. نکته کلیدی این مصاحبه نفی لسانی ادعای مخالفان نظام در همراهی واشنگتن و غرب با آنها برای براندازی جمهوری اسلامی ایران است.
ترجمان دیگر این مصاحبه آن است که غرب با نگاه ابزاری نسبت به اپوزیسیون ایرانی، قصد دارد از آنها به عنوان اهرم فشار برای چانهزنی با تهران در پای میز مذاکره استفاده کند
مالی با رد این ادعا و انتقاد ضمنی نسبت به عملکرد پیشین دولتهای آمریکا در غرب آسیا گفت: به دنبال تغییر نظام (ایران) نیستیم و فکر میکنم به اندازه کافی تجربه غمانگیز در زمینه مهندسی تغییر رژیم به ویژه در غرب آسیا داشتهایم. این وظیفه ما نیست.
ترجمان دیگر این مصاحبه آن است که غرب با نگاه ابزاری نسبت به اپوزیسیون ایرانی، قصد دارد از آنها به عنوان اهرم فشار برای چانهزنی با تهران در پای میز مذاکره استفاده کند. حال که دیگر این ابزار کارایی قبل را ندارد، طبعاً به حاشیه رانده میشود تا در زمانی دیگر برای مقابله با ایران از آن استفاده شود.
فراز دیگری از مصاحبه مالی نشان دهنده تمایل وی به اجرای سناریوی دوران باراک اوباما، رئیس جمهور اسبق آمریکا علیه ایران است. تجربه دوران مذاکرات هستهای میان ایران و غرب در دوران حکمرانی اوباما در کاخ سفید، به الگویی مورد علاقه برای تیم سیاست خارجی بایدن تبدیل شده است. در دستگاه تحلیل دموکراتها، آمریکا می کوشد با افزایش فشار تحریمها، تهدید نظامی واقعی و تشدید تحریمهای یکجانبه و بینالمللی، ایران را به مصالحه و پذیرش توافقی ترغیب کند که امروز از آن با نام «برجام» یاد میشود. نکتهای که نماینده ویژه کاخ سفید در امور ایران نیز به صراحت بیان کرد.
بر مبنای این تجربه، واشنگتن توافق بر سر پرونده هستهای را گام نخست برای ورود به موضوعات موشکی، منطقهای و حتی نوع همکاری تهران با روسیه و چین میدانست. حال دولت بایدن و اعضای کابینه وی با آسیبشناسی توافق قبلی با ایران به دنبال تحمیل توافقی جدید به تهران هستند که طبق آن دامنه نظارتهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی افزایش یابد و زمان بندهای موسوم به «غروب آفتاب» تمدید شود.
با وجود این، مقاومت تیم مذاکره کننده کشورمان و تأکید بر خطوط قرمز نظام یعنی دریافت تضمین اجرایی و بستهشدن پروندههای پادمانی سبب ایجاد وضعیت «بن بست» در برابر زیاده خواهیهای دولت آمریکا شد. تأکید رهبر معظم انقلاب در بی اعتمادی به غرب و پافشاری تیم مذاکره کننده بر خطوط قرمز اصلی نظام موجب شکست برنامههای تیم آمریکایی برای تکرار سناریوی توافق 2015 در این دور از مذاکرات هستهای شد.
سومین نکته مصاحبه رابرت مالی با بی بی سی مشخص کردن نقاط اختلاف واشنگتن- تلآویو درقبال تهران بود. در روزهای اخیر پس از حادثه اصفهان وگزاره های مبنی بر دست داشتن رژیم صهیونیستی در آن، بسیاری از خبرگزاری و کارشناسان امور بینالملل سعی دارند ربطی میان این اتفاق و سفر جیک سالیوان، ویلیام برنز و آنتونی بلینکن به سرزمینهای اشغالی بیایند. بیان اختلاف تاکتیکی میان آمریکا و رژیم صهیونیستی بر سر نوع مقابله با ایران ارسال نوعی سیگنال مثبت به تهران است که برای مستأجران فعلی کاخ سفید همچنان گزینه دیپلماسی نسبت به گزینه حمله نظامی، ترور یا خرابکاری هستهای- نظامی دارای اولویت است.
با وجود این، برخی تحلیلگران برگزاری رزمایش «درخلت بلوط همیشه سبز» میان نیروهای نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی را نیز نوعی پیام تهدیدآمیز برای ایران در صورت شکست مذاکرات بازگشت به برجام ارزیابی میکنند.
شاید پس از تجربه عبرتآموز حمله آمریکا به افغانستان و عراق؛ هیچ موضوعی به اندازه تصور آغاز تجاوز نظامی دیگر برای آمریکاییها دشوار و وحشت آفرین نباشد. با آنکه تداوم بحران در غرب آسیا گزینه مورد علاقه سیاستمداران دموکرات است، اما آنها برخلاف نئوکانها ترجیح میدهند این هدف را نه از جیب خود، بلکه با ایجاد اختلاف و جنگ میان قدرتهای منطقه محقق کنند.
برخی تحلیلگران برگزاری رزمایش «درخلت بلوط همیشه سبز» میان نیروهای نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی را نیز نوعی پیام تهدیدآمیز برای ایران در صورت شکست مذاکرات بازگشت به برجام ارزیابی میکنند
به عنوان نمونه، ایجاد جنگ مستقیم نظامی میان محور مقاومت با رژیم صهیونیستی موجب کشیده شدن دامنه بحران به تمام منطقه و قطع شریان نفت به سمت شرق آسیا و نیز اجرای پروژه زمینی و دریایی طرح «یک کمربند، یک جاده» چین با مشکل جدی مواجه خواهد شد. زیان 7 تریلیون دلاری آمریکا در جریان تجاوز نظامی به غرب آسیا سبب نامحبوب شدن این گزینه میان سیاستمداران این کشور شده است. برهمین اساس میتوان گفت، تهدید واشنگتن به احتمال روی آوردن بایدن به گزینه حمله نظامی، بیشتر برای ایجاد اهرم فشار در پای میز مذاکره است تا اینکه بخواهد برنامهای مدون و قطعی برای هدف قرار دادن برنامه هسته ای ایران باشد.
پس از شکست پروژه فروپاشی جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با ناآرامیهای داخلی، حال غرب به دنبال احیای سیاست دوران اوباما- کری برای رسیدن به نقطه توافق با تهران است. در این راهبرد واشنگتن با تأکید بر گزینه دیپلماسی برای بازگشت به برجام، علاقه مند است گزینه جایگزین توافق با ایران را عملیات نظامی مشترک از سوی آمریکا و متحدان منطقهای به تأسیسات هسته ای- نظامی ایران به تصویر بکشد تا به این وسیله تیم مذاکره کننده ایرانی در برابر شروط غرب تسلیم شود.
به نظر میآید غرب پس از بکارگیری تمام اهرمهای فشار خود علیه تهران باید دست به انتخاب بزند. روی آوردن به «پلن B» و انتخاب گزینه سختگیری بیشتر علیه ایران یا بازگشت به میز مذاکره و پذیرش مطالبات منطقی تهران.