به گزارش «راهبرد معاصر»؛ در دورانی که به عنوان سفیر در چین (1999-2004) فعالیت می کردم، به ویژه هنگامی که «هو جینتائو»، معاون رئیس جمهور وقت چین را در سفر رسمی به اردن در اوایل سال 2001 همراهی کردم، شاهد تمایل مقام های چینی برای عضویت در گروه چهارجانبه بینالمللی «کنفرانس مادرید» بودم که مأموریتش برقراری صلح در غرب آسیا بود؛ تشکیلاتی که در آن آمریکا، روسیه، اتحادیه اروپا و سازمان ملل متحد حضور داشتند.
تا آنجا که می دانم، تمایل به ایفای نقش جدی دولت چین برای مشارکت در آن تشکیلات به دلیل مخالفت واشنگتن، به عنوان مهم ترین و قوی ترین عضو کمیته که مخالف ایفای هرگونه نقشی از دیپلماسی چین در غرب آسیا بود، محقق نشد.
پس از «کنفرانس صلح مادرید» که سال 1991 میلادی برگزار شد، با وجود آنکه رژیم صهیونیستی خیلی زودتر جمهوری خلق چین را به رسمیت شناخته بود، پکن از به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی خودداری و به ارسال نامه تشکر بسنده کرد
این ماجرا را زمانی به یاد آوردم که در حال خواندن اخباری در زمینه قصد چین برای میانجیگری در مناقشه میان فلسطین و رژیم صهیونیستی، پس از موفقیت بزرگ در میانجیگری ایران و عربستان سعودی هستم؛ اقدامی که به توافق برای ازسرگیری روابط دیپلماتیک میان تهران و ریاض منجر شد. درباره اخبار میانجیگری چین برای حل مناقشه فلسطین و رژیم صهیونیستی می توان سؤالات زیادی مطرح کرد که شاید مهم ترین آنها به میزان صلاحیت چین برای انجام چنین میانجیگری ای و نیز میزان صلاحیت طرف های ذی نفع ازجمله فلسطینیان، رژیم صهیونیستی و آمریکا مربوط باشد.
در وهله نخست، می خواهم تأکید کنم چین امروز، چین دیروز و دو دهه پیش نیست. مقام های چینی آن زمان استدلال می کردند کشورشان در حال توسعه است و هرگونه توصیف از خود را به عنوان ابرقدرت اقتصادی، نظامی و فناوری رد کردند و بر همین اساس، در سال 1996 چین به «گروه 77» پیوست که اکنون شامل 134 کشور در حال توسعه عضو سازمان ملل متحد است و نام آن پس از پیوستن چین به به «گروه 77 و چین» تغییر یافت. اما اکنون چین پس از تحول بزرگ اقتصاد داخلی اش دیگر نمی تواند ادعا کند کشوری در حال توسعه است.
چین اکنون دومین قدرت بزرگ جهان پس از آمریکا و از لحاظ نظامی، سومین قدرت هسته ای جهان است و پس از آمریکا بیشترین تعداد ناوهای جنگی جهان را دراختیار دارد. همچنین دارای پیشرفت های چشمگیر علمی و فناوری است و نفوذ خود را در حوزه های سیاسی، اقتصادی، تجاری، سرمایه گذاری و نظامی به سایر نقاط آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین گسترانده است.
چین به عنوان قدرت بزرگ منطقه ای روابط خوبی با طرف های فلسطینی و صهیونیست دارد و هر دو طرف علاقه مند به حفظ سطح مناسبی از روابط با پکن هستند. چین پس از اعلام تشکیل دولت فلسطین در الجزایر در سال 1988 میلادی، آن را به رسمیت شناخت، در دهه 60 قرن گذشته از سازمان آزادیبخش فلسطین حمایت مادی و دیپلماتیک کرد و در سازمان های بین المللی به آرمان ملت فلسطین رأی می دهد.
پکن تا سال 1992 میلادی بر برقرار نکردن روابط دیپلماتیک با رژیم صهیونیستی اصرار داشت. پس از «کنفرانس صلح مادرید» که سال 1991 میلادی برگزار شد، با وجود آنکه رژیم صهیونیستی خیلی زودتر (سال 1950 میلادی) جمهوری خلق چین را به رسمیت شناخته بود، پکن از به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی خودداری و به ارسال نامه تشکر بسنده کرد.
چین همواره بر موضع خود در زمینه لزوم اعطای حق تعیین سرنوشت به ملت فلسطین، پس از اشغال سرزمینهای فلسطینی و دیگر سرزمین های عربی در جنگ 1967 میلادی به وسیله رژیم صهیونیستی وفادار مانده است. پکن همچنان تأکید می کند، رژیم صهیونیستی باید از سرزمین های اشغالی خارج، کشور فلسطین در مرزهای 1967 تشکیل شود و از راه حل دو دولتی حمایت می کند.
با وجود این، چین منافع تجاری، اقتصادی و سرمایه گذاری با رژیم صهیونیستی دارد که سالانه حدود 8 میلیارد دلار کالا از چین وارد و به ارزش 4 میلیارد دلار کالا به آن صادر می کند. صادرات رژیم صهیونیستی به چین شامل قطعات حوزه فناوری و حیاتی برای پکن مانند نیمه هادی ها، تراشه های الکترونیکی و ... است. چین برای توسعه فناوری با رژیم صهیونیستی در حال همکاری و حتی شرکت چینی هوآوی با اینکه به وسیله آمریکا تحریم شده، شعبه هایی در سرزمین های اشغالی ایجاد کرده و صدها پژوهشگر و متخصص را استخدام کرده است.
چین از دهه 80 قرن گذشته تاکنون سلاحها و تجهیزات پیشرفته تکنولوژیکی ازجمله هواپیماهای شناسایی و قطعات یدکی تجهیزات نظامی را از رژیم صهیونیستی وارد میکند، چیزی که آمریکا را عصبانی کرده است. با توجه به موارد فوق، واضح است چین دست کم از نظر تئوری، واجد شرایط میانجیگری است. با وجود این، شروط دیگری نیز وجود دارد که باید رعایت شود.
احتمال بسیار کمی وجود دارد واشنگتن با میانجیگری چین برای حل مناقشه فلسطین و رژیم صهیونیستی موافقت کند؛ زیرا بیش از 20 سال پیش، زمانی که تهدید چین را نسبتاً محدود میدید، با مشارکت پکن در گروه چهارجانبه بین المللی صلح موافقت نکرد، حال چگونه با میانجیگری پکن برای حل مناقشه موافقت کند؟
چین منافع تجاری، اقتصادی و سرمایه گذاری با رژیم صهیونیستی دارد که سالانه حدود 8 میلیارد دلار کالا از چین وارد و به ارزش 4 میلیارد دلار کالا به آن صادر می کند
در صورت موفقیت چین، این کشور به دستاوردهای راهبردی و دیپلماتیک بزرگی دست می یابد و ارزش آن در غرب آسیا و جهان افزایش خواهد یافت. این روزها برخلاف آنچه در راهبرد امنیتی دولت بایدن آمده است که چین را رقیب اصلی خود برای رهبری نظام بین المللی می داند، در حال شکل گیری است، مگر اینکه موارد نامعلوم و پشت پرده ای وجود داشته باشد؛ هرچند هماهنگی و تفاهم پنهانی میان طرف آمریکایی و چینی بعید است.
موفقیت چین در میانجیگری میان عربستان سعودی و ایران باعث تعجب و حتی خشم واشنگتن شده است و انتظار نمی رود آمریکا به هیچ اقدام دیپلماتیک چین در غرب آسیا با رضایت نگاه کند.
در سوی مقابل مناقشه، طرف فلسطینی (سازمان آزادی بخش فلسطین) میانجیگری چین را می پذیرد یا حتی از آن استقبال می کند، هرچند انتظار نمی رود دیگر گروه های مقاومت ازجمله حماس تلاش کنند مانع میانجی گری چین شوند، به ویژه اینکه بیشتر گروه های مقاومت روابط خوبی با چین دارند.
در رژیم صهیونیستی، تئوری بنیامین نتانیاهو که افراطیترین کابینه تاریخ این رژیم را تشکیل داده است، میگوید عادیسازی روابط با کشورهای عربی به صلح در منطقه منجر میشود و به دادن امتیاز از سوی رژیم صهیونیستی ازجمله لزوم توقف شهرک سازی در سرزمین های اشغالی و مهم تر از آن، تشکیل کشور فلسطین در مرزهای 1967 میلادی (راه حل دو دولتی) نیاز نیست.
ازسرگیری روابط ایران و عربستان راه را حتی برای عربستان سعودی، تشکیلات خودگردان فلسطین و شاید گروه های مقاومت هموار می کند و به آنها انگیزه می دهد تا از روند صلح حمایت کنند یا دست کم مانع آن نشوند
جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا در سفر اخیر خود به منطقه به صراحت گفت «واشنگتن همچنان از راه حل دو دولتی حمایت می کند، اما این راه حل دور از دسترس است». شاید یکی دیگر از نشانه های واضحی که نشان می دهد مناقشه کنونی عربی-صهیونیستی و نه فقط فلسطینی-صهیونیستی است، نقشه بزالل اسموتریچ، سیاستمدار راستگرای تندرو و وزیر دارایی دولت ائتلافی رژیم صهیونیستی است که به تازگی در پاریس رونمایی کرد و شامل تمام سرزمین های فلسطینی علاوه بر اردن می شود. بعید نیست نقشه بعدی شامل بخش هایی از لبنان و سوریه (به جز جولان اشغالی) و بخش هایی از کشورهای حوزه خلیج فارس باشد.
یک بازیگر دیگر باقی مانده است که درباره احتمال حضورش در سناریوی میانجیگری چین برای حل مناقشه فلسطین و رژیم صهیونیستی صحبت نکردیم که می تواند ایران باشد و برای نتیجه گیری موفقیت چین در میانجیگری نیازی به تدبیر نیست. ازسرگیری روابط ایران و عربستان راه را حتی برای عربستان سعودی، تشکیلات خودگردان فلسطین و شاید گروه های مقاومت هموار می کند و به آنها انگیزه می دهد تا از روند صلح حمایت کنند یا دست کم مانع آن نشوند.
با همه این موارد، کاملاً مطمئن هستم توافق رژیم صهیونیستی و آمریکا بر سر میانجیگری چین برای حل موضوع فلسطین منتفی و حتی تقریباً غیرممکن است، زیرا رژیم صهیونیستی نمیخواهد یک وجب از سرزمین های فلسطینی را رها کند و آمریکا نیز نمی خواهد زمین بازی را برای دستیابی به دستاورد بزرگ دیپلماتیک رقیب چینی خود هموار کند.